خطر پوپولیسم را جار زنیم

خطر پوپولیسم را جار زنیم

وقتی جمهوری وایمار می رفت تا به زیر چکمه های نازیسم له شود ،هیچ کس در آن لحظات گمان نمی کرد که افکار عمومی در برابر این واقعه ی هول سکوت کند .سکوتی که به هراس انجامید و هراسی که توده ها را جمع آورد و توده هایی که خود را به آمال ها و آرزوهای واهی پیشوا سپرد تا دواسبه به مقصد اتوپیای سوپر من پیش تازند.آن روزها هیچ کس نبود تا بسان امیل زولا نامه ای بنگارد و متهم کند آنچه را که غیر انسانی و چه بسا ضد بشری قلمداد می شد.آنچه سبب شد تا فاشیزم بر سر کار آید به منفی ترین شکل ممکن اش،همان نامه ی تساهل !بود و مدارا! با راسیسمی که تازه داشت نطفه هایش شکل می گرفت.توده ها به میزانی که جمهوری را رها می کردند به آن دیگری می پیوستند.آیشمان برای توده ها سکونت گاهی دیگر آفریده بود.سکونت گاهی برای آرامش و آسایش آنها.آنجا که مقولات پیچیده در ساده ترین شکل قالب می گیرند ،آنجا که همه ی بشریت در زیر چتر نژاد برتر گرد می آیند، آنجا که همه چیز در "نظم گفتار"قدرت، تنها معنای تک گانه به خود می گیرند.آنجا که موعود گرایی و مسیانیسم نژادی تنها ایدئولوژی نجات بخش انگاشته می شود.آری،پوپولیزم رهبران نژادی، همه ی اینها را با خود داشت! و جمهوری دموکراتیک وایمار از همه ی آن امتیازها! بی بهره می نمود.آن جمهوری به" کسوف خرد"دچار شد و خود را به "زبان اصالت"!فاشیزم وانهاد.خرد دموکراتیک کسوف کرد و کوری سپید رخ نمود.آلمان سال صفر در وحشتی عجیب فرو رفت. گولاک ها از متن خواسته های همان توده ها سر برآوردند.آشویتس هر آنچه از بشر دوستی و اومانیزم اگزیستانسیالیستی باقی مانده بود؛به کوره های مذاب انداخت.ابر مرد نیچه در زیر نگاه خموش اما معطوف به سیاست هایدگر ،به پیشوا تعبیر شد و همه ی اینها به یمن قدرت تهییجی توده ها اتفاق می افتاد.فرانکشتاینی که بنای هر تساهل دموکراتیکی را به سود "ملغمه ی بی قانون مطلق های متنافی"ویران می سازند تا رهبران تنها "موجودیت مطلق"باشند."موجودیتی محض "چرا که غیاب شان برای ملتی، در حکم نیستی آن ملت قلمداد خواهد شد.پوپولیسم چنین است و پوپولیست ها هم در سیاق ظهور خویش ،چنان خود را نجات بخش می پندارند که گویی در نبود آنها ملت ها بی پدر و بی پناه می مانند.

حکایت ابراهیم رییسی و محمد باقر قالیباف چنین است.رایش هایی که می توانند بر موج توده سوار شوند و بدل به رایش های کوره ها ی بزرگ تر گردند.از مطلق سخن گویند و توده ها را با خود همراه کنند.آنها نزاع مناظره ها را به سویی می کشانند که روانشناسی توده ها بدان تمایل دارند.گفتن از امور در دسترس.یارانه ها ،وام مسکن، شغل ،ازدواج جوانان و ..... .مقوله هایی که می توان با آنان موجی فراهم ساخت که هر کسی را با خود همراه خواهد نمود.مرادم از هر کس همان توده هایی است که بی افق نگاه اند.زمان را کوتاه می کنند،می برند،تا مشکلات حل ناشده ی خود را حل نمایند.جریان غالب اصولگرایی وقتی در سپهر سیاست و فرهنگ خود را بازنده می بیند دست به دامن اقتصاد کوتاه مدت می شود.برای "جامعه ی کوتاه مدت"از اقتصاد کوتاه مدت سخن می گوید.اقتصادی که از نان امروز و یارانه ی امروز و وام امروز حرف می زند .توده ها هر آنچه به آینده موکول شود،پس می زنند.آنها خواهان تخریب گذشته و بنا کردن امروز اند در کوتاه زمان.همه چیز را در اکنون طلب می کنند.به طرح و برنامه باوری ندارند.رهبران شان نیز هرگز به طرح و برنامه ،باوری نداشته اند.آنها کسب قدرت را به هراس توده ها پیوند می زنند.و توده ها هراس شان را با وعده های اتوپیایی و مالیخولیایی شان آرام می سازند.

آن هراس و این وعده هاست که آدمی را به رعب می اندازد.در ترس می افکند.فاجعه را در برابر دیدگانت می نشاند. می دانی چیست اما در برابر اش بی‌کنش می‌مانی.یا در خود می خزی تا نبینی و یا مشاهده می کنی بی آنکه کاری از دست تو برآید.اگر از خطر حاکمیت چنین نگاهی سخن می گویم به دلیل ترسی است که از پوپولیزم خزنده در نهاد ناخودآگاه ناآگاه توده ها دارم این که به یکباره بنای هر چیزی را فرو پاشند تا شکم هاشان در کوتاه زمان سیر،جیب شان پر از یارانه،ازدواج شان آسان و هیجان هاشان به شتاب فروکش کند.بر بنیان چنین نگاهی است که معتقدم خطر پوپولیزم را باید جار زد

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 1 نظر

  • 1 ناشناس 1396/2/17 7:29:49

    آقای نصرالهی! عوام فریب ترین و پوپولیست ترین افراد، کسانی اند که دیگران را متهم به پوپولیسم میکنند!این را تجربه به ما میگوید...

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها