پیش‌کِش به خردادی‌ها!

پیش‌کِش به خردادی‌ها!

سوّم خرداد یادآورِ پیروزی غرور آفرین فرزندانِ ایران زمین در آزادسازی خرّمشهر ، هم آنان که همه داشته هایشان را بر سرِ دفاع از کیانِ این مرز و بوم گذاشتند، را گرامی داشته و خاطره ی ماندگارِ پهلوانی ها و رشادت هایشان را ارج می گذاریم.

نقشِ بنیادی و بی بَدیلِ سیّدمحمد خاتمی در جایگاه پیش قراولِ نهضت اصلاح طلبی مردم ایران، مرا بر آن داشت ، به پاس دانائی ، تدبیر و از خود گذشتگی اش در این راه خطیر و پر خطر و به بهانه ی بزرگداشت بیستمین سالگرد این نهضت مردمی ، خود جوش و پر خروش ، هم او که در گذرِ از گردنه های سخت و پر پیچ و خم ، این روزها سبزینه و میوه ی درختِ جوان و پُر بَر و بارش را به تماشا نشسته ایم ، این یاددشت کوتاه را به پیشگاه یارانِ وفادار و دوستدارانِ مشربِ فکری اش تقدیم نمایم.

خاتمي بيش ازآن كه في نفسه يك شهروندِ ايرانی مسلمان باشد ، سمبل و پرچمدارِ يك جريان خّاصِ فرهنگي – سياسي است كه خود زاده ی نحله ی روشنفكري ديني درايران است و درجهتِ تحقّقِ مردم سالاری دينی در ايران پس از انقلاب و جنگ پا به عرصه ی مبارزاتِ سياسي-اجتماعی نهاد. واز اين منظر، يك روشنفكرِديني است كه در راستای تحقّقِ عملي اين تئوري اقدام به انجام فعاليّت هاي سياسي درقدّ و قوّاره رئيس جمهوري نمود.

از طرف ديگر نو بودن تئوري مذكور ،يعني مردمسالاري ديني و تازگي آن درجهانِ امروز در کنارِ تزِ : « گفت وگوی تمدّن ها » از وی يك سياستمداردر معياري جهاني ساخت ، نقطه عطفي كه اورا بيش از پيش، از في نفسه يك مسلمان و يك تبعه ی ايران بودن خارج كرده و درحدّ يك روشنفكرِ دينيِ متعلّق به مرزهاي جغرافيای جهانی مطرح نمود .

درواقع اگر خاتمي با طرحِ شعارجامعه مدني در ايران از فرديّت و نام وعناوين شخصي خود به سوي پرچمداري و پيشتازي يك جريان جديدِ مردم خواسته ، گام نهاد، طرح شعارهاي«مردمسالاري ديني» و«گفت وگوي تمدّن ها» درجهان ازپرچمداري اين جريان جديد و پويا دردرون مرزهاي كشور به سوي هدايت و پيشتازي اين خط مشي سياسي در دنياي معاصر كشيده شد، و هم ازاين منظر ديگر شخصيّتي صرفاَ سياسي و متعلّق به يك فرد و يا گروه سياسي خاص نبوده،بلكه او تداعي كننده راه و خط مشي و جریانی است كه به اعتقادِ بسيـاري ازنخبگان و توده ها می توانسته و می تواند سرمنشاء تحوّلات بزرگ مادي و معنوي در مرزهاي جغرافيايي- منطقه اي و حتّي جهاني باشد .

از اين رو، از يك سو با عقلانيّت مدنيّت خواه نخبگاني مواجه شده ، كه بدون قهرمان سازي از او ،حضور وی درآن مقطع را لازمه ادامه ی جنبش اصلاحات در ايران مي دانستند و درجُرگه اصلاح طلبان درون و برون حاكميّت هيچ گزينه اي جامع الشرايط تر از او درآن زمان سراغ ندا شتند و از سويي ديگر با عشـق و علاقـه توده ای مواجـه شد ، كه هـمه از اوبه عنوانِ پرچمدار اصلاحات یاد کرده و چشم دوخته و می دوزند .

درباورِ سياسي « خاتمي » يك پديده منحصر به فرد است و مشرب فكري وي يك جريان و رَوَند بالنده و پويا و درحال شكل گيري درجامعه معاصر .

چه ،یك جريان نوظهور فرهنگي ، سياسي و اجتماعي نيازمند نگاهي محقّقانه و بي غرضانه به تاريخ و بستر تاريخي و سير تحوّلات آن است ؛و اين دقیقاً همان نكته ايست كه اغلب مخالفان و منتقدان  اعمِ از محافظه كار و ياحتّي اصلاح طلب، آگاهانه و ياناآگاهانه به فراموشـي سپرده اند .

آري ،به راحتـي مي توان مشي و مشرب فكري این سیاست مدارِ با اخلاق را ازكليّت تاريخي اين مرزو بوم و سير تحوّلات اجتماعي آن جدا كرد و سپس دريك مقطع زماني خاص و مجزّا ازبستر واقعي خود و باعينكی واقع بينانه به آن نگریست و درس گرفت و بهره برد.

و امّا در زمره ی دستـاوردهای جريـانِ موسـومِ به « اصلاح طلبی» و به عبارت ديگر مشي و مشرب این جریان در حالِ ظهور:

رشد آگاهي ها ،  ارتقاء افكارعمومي و تقويتِ حافظه تاريخي عموم مردم بوده است و دقیقاً به همين سبب است، كه بررسي همه جانبه جنبش مدني معاصرايران موسوم به « اصلاح طلبی » و نقشي كه اين جريان مي تواند درسيرِ تحوّلات بزرگ اجتماعي مورد نظر مردم و اراده ملّي ايفا نمايد ، ضرورت دارد.

جرياني كه ريشه درهويّت ملّي و مذهبي اين مرزو بوم داشته و دارد و استفاده ابزاري از دين را درهرلباس و موقعيّتي نه تنها نقد مي كند ، بلكه مي كوشد ، تا دامن دين مبين را ازچنين دست درازي هايي مصون بدارد ، به همين سبب به مبارزه با استبداد ديني مي پردازد ، خدا محور و خِرد مداراست و به نوانديشي درحوزه دين روي مي آورد و اجتهادِ روزآمد در امور ديني را مدّ نظر خود قرار مي دهد ، و اين درحالي است كه ثروت عظيم و گنجينه بزرگ تاریخ و فرهنگ و هنر ملّي كشور خود را نيز به دست فراموشي نمی سپارد و همواره از آن به نیکی و همه جا از آن به افتخار یاد می كند .

از طرفي راه را بر ورود انديشه هاي مدرنِ دنياي معاصر نمی‌بندد و خواهانِ تبادل افكار و انديشه‌ها واعتقادات در فضايي امن و آزاد، بدون فشار و خفقان است، جرياني كه از لحاظِ انديشه و معرفت كثرت گراست و به «آزادي در عرصه انديشه» معتقد است، از لحاظ اجتماعي مدافعِ حقوق بشر و حفظ حرمت و كرامتِ انسان‌هاست و به «قانون در عرصه‌ی عمل» مي‌انديشـد و براي جهـان و جهانيان و تمدّن‌هاي بزرگ بشري و پيروان اديان و مذاهب و مكاتب مختلف به جای برخورد، گفت و گو و به جای خشونت، منطق و مدارا را شيوه كار خويش قرار داده و در اين زمينه خواهان «منطق در عرصه گفت و گو» است. بر اين اساس متّهم كردن اين جريـان و رَوَند اجتمـاعي به ترويج «دين‌زدايي » و « بی‌ديني » و « بی‌بندباری » به همـان اندازه غيـرمنصفـانه است كه « ســازش‌كار » خواندن و «محافظه كار » دانستن و « غيرشفاف » قلمداد نمودن و « دست نشانده بيگانه » تلقي كردن آن !

جرياني كه تلاش براي تحقّق جامعه مدني را شعار محوري خود قرارداده است .

نگاهي به سخنان و نظريات پرچمدار اين جريان در ايران و نيز عملكردهاي چند ساله اخير او و همفكران سياسي - فرهنگی‌اش در كنار هزينه‌هاي فراوانی كه در اين مسیر پر نشیب و فراز پرداخت نموده‌اند، نشان مي‌دهد كه جامعه مدني از اين ديدگاه جامعه ايست:«تكثّرگرا» و « حقّ مدار » كه از لحاظ فرهنگي آزادي بيان و انديشه را پاس مي دارد و با سانسور و مميّزي و حصرِ اصحاب قلم و انديشه مخالفت مي ورزد ، ازلحاظ سياسي به توزيع قدرت ، مردمسالاري، تشكيل احزاب و كانون هاي سياسي و تنش زدايي درروابط بين الملل مي انديشد وباشعار « زنده باد مخالف من »آزادي مخالف قانوني و منتقدان خود را تضمين مي كند . از لحاظ اقتصادي عدالت اجتماعي ، نهادينه نمودن سرمايه گذاري موّلد و كم كردن دخالت هاي قدرت مدارانه رامدّ نظر دارد و ازلحاظِ اجتماعي به حق وحقوق شهروندي حقوق بشر ، حقوق زنان و کودکان ، اقلیّت های قومی - مذهبی آزادي هاي فردي درچارچوب قانون اساسي و قوانين موضوعه حرمت نهاده ، شهروندان را به درجه يك و درجه دو و ياخودي و غيرخودي تقسيم ننموده و قانونمندي را درجامعه خواهان است و ترويج مي كند ،  درچنين جامعه اي ازحقوق شهروندان چه موافق و چه مخالف حكومت در برابر قدرتِ حاكميت محافظت مي شود . قدرت به قواي متّعدد تفكيك مي شود و هريك از قوا به ملّت پاسخگو هستند ،  عملكردشفافي دارند و عملكردهاي خود را بدون ابهام و پرده پوشي دراختيار رسانه هاي جمعي و مطبوعات آزاد قرارداده و درمعرض قضاوت اهلِ خرد و انديشه و افكار عمومي مي گذارند .

دراين جامعه قوّه قضائيه مستّقل ازقدرت حاكميت است و بدون وابستگي به جناح ياگروه خاصي درقدرت به انجام اعمال قانوني و نه شبه قانوني خود مي پردازد ، مجلس تنها مكان قانونگذاري است و نمايندگان مردم درمجلس بنا به وظيفه قانوني خويش حقّ تحقيق و تفحّص درهمه امور مملكت را دارا هستند ، رئيس جمهوري ازقدرت لازم و كافي براي نظارت بر اجراي دقيق قانون اساسي توّسط نهادهاي قدرت برخورداراست .

جامعه اي كه به رهايي سياسي بشر از استبداد و قدرت هاي غير پاسخگو و توتاليتر منجر مي شود و راه او را به سوي توسعه همه جانبه هموار مي كند . مسلّم است كه تحقّق چنين جامعه اي كه محصول نوعي دگر ديسي تدريجي به سوي آزادي و دموكراسي است نه تنها كاري يك شبه و چند روزه و حتّي چند ساله نيست ،بلكه به تنهايي توّسط يك سياستمدار خاص هرچند مقبول مردم يا گروه سياسي خاص يا بخشي از نخبگان و روشنفكران جامعه نيز امكان پذير نيست . به ويـژه اگر بـه ياد داشته باشيم، كه چنين تحوّلاتي قرار است، در جامعه اي به وقوع بپيوندد، كه  تاريخ سياسي آن ريشه در چند هزار سال حكومت هاي تماميّت خواه و مستّبد داشته و سازوكارهاي فرهنگي و اجتماعي جامعه به تازگي در مرحله گذارِ تاريخي از آن شرايطِ سنتّي و استبداد زده به سمت و سوي سازو كارهاي مدّون و مدنی قرار گرفته اند ، در چنین حالتی تجربه عملی جوامع نشان از این واقعیّت دارد که گذشت زمان و بکار گیری تدبیر و رعایت اعتدال و میانه روی و صدّ البته همّت و حمایتِ شهروندان به ویژه جوانان راه حلّ اصولی و نهایی رسیدن به این هدفِ بزرگ و سازنده است. امری که در عرف و اخلاق از آن با اصطلاح "آهسته و پیوسته " یاد می شود.

به امیّد آن روز

یا حقّ

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها