«تولد زیست‌سیاسی در کهگیلویه‌وبویراحمد»

«تولد زیست‌سیاسی در کهگیلویه‌وبویراحمد»

استان ما به هر علت، همیشه از حرکت های اصلاحی یک قدم عقب تر بوده است. تحلیل این عقب ماندگی مجال دیگری می طلبد. شاید یکی از علت های آن، نبودِ نهادِ سیاست در استان است! البته نبود نهاد سیاست در شرایط عدمِ وجودِ مطبوعات مستقل و نبودِ احزاب بالغ و نهاد های اجتماعیِ آزاد، در واقع گریبانِ همه کشور را گرفته است اما؛ بعضا وجود برخی نهاد های سنتیِ موازی، توانسته در بیشتر نقاط کشور جایی برای روییدنِ نهال سیاست باشد. چیزی که استان ما از آن محروم بوده است. قوام اجتماع ما پیشتر ها مبتنی بر نهادهایی بود که آن ها عملا فرو پاشیده اند. امروز اما نهادهای نیمه مرجع، در حال روییدنند. انقلاب رسانه ای و ورود تکنولوژی های جدید در وسایل ارتباط جمعی، بستر شکل گیری این نهاد ها را به وجود آورده اند.

از طرف دیگر، کمرنگ شدنِ مرز های جغرافیایی، دسترسی به مراجعِ غیرِ بومی را آسان کرده است. در هر حال، مجموعه ای از اتفاقات، باعث شده امروز شاهد تولد نهال سیاست در استان باشیم. اینکه برای اولین بار، کاندیدای اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری، اکثریت آرای استان ما را کسب می کند را می توان قرینه ای براین ادعا گرفت.

آن هم در دوره ای که اردوگاه رقیب، فربه از وعده های معیشتی بود و شعار اصلاح طلبان هم، به طور تام سیاسی بود.

آرای زیلایی، پشت کوه جلیل و سایر بلاد محروم از امکانات معیشتی، بسیار معنادار است! در این حوزه ها رای روحانی تقریبا دو برابر رای رقیب او بود. این هیچ معنایی ندارد جز تولد سیاست!

این یعنی در محروم ترین نقاط، مطلوبات سیاسی بر مطالبات معیشتی ترجیح داده شده است. البته همین گزاره ی من نیز خالی مسامحه نیست و یادآورِ دورانِ پیشاسیاست است. چراکه این فهمِ غیرِ سیاسی است که، مرزی میانِ معیشت و سیاست می نهد. یکی از معناهای محصلِ سیاسی شدن، فروپاشیِ همین دوگانه هاست. وقتی سیاست به جایی گام نهد، اتمسفری از یک فراگفتمان می سازد که در آن معیشت زیر سایه سیاست فهم می شود. دعواهای معیشتی نیز احاله به گفتمان ها داده می شود. ارقامِ کارانه و یارانه، در چارچوب گفتمان ها معنا می یابند. در این هنگامه است که، مردم محروم نیز "سودِ" ۴۵ هزارتومان در گفتمان اصلاحات را بیشتر می دانند نسبت به ۲۵۰ هزارتومان در گفتمان رقیب اصلاحات.

البته چنین نیست که انسانِ سیاسی باید ضرورتا با این مفاهیم آشنا باشد؛ وقتی هوا سیاسی شود، این منطق، خود را به "شهود" افراد عصر در می آورد. این بدان معناست که عقلِ عصر، سیاسی می شود. و در این میان، شهودی عمومی، ما را به سوی "سیاست اندیشی" می کشاند.

جالب است که روحانی در انتخابات سال ۹۲، نفر دوم در استان شد. امسال رای او با رشد بیش از ۱۳ درصدی روبه رو شد. این رشد، زمانی معنادارتر است که بدانیم اصولگراها با تمام قوا اینبار به مصاف روحانی آمدند. هم اجماع پذیرترین کاندیدای خود را به میدان آوردند و هم غلیظ ترین شعارهای معیشتی را دادند و هم همه نهادهای تحت نفوذ خود را تماما به خدمت گرفتند. حتی کار را به جایی کشاندند که رئیس شورای سیاست گذاری ائمه جمعه را به ریاست ستاد رئیسی گماشتند. وقتی یک مقام مسئول که اصولا باید بی طرف باشد، این چنین خود را به میانه‌ی میدان می اندازد، باید حساب کار را کرد. با این شرایط اصلا نباید تعجب کرد که بسیاری از ائمه جمعه، عدالت و انصاف را به کناری نهند و عریان و عیان، خود را به اغراض جناحی بیالایند. با همه این احوال، طرفی از این ترفندها نبستند.

سِرو وعده های آش و دادنِ وعده های معاش، هیچ کدام کارگر نیفتاد؛ در عوض، مردم معیشتِ خود را در وعده های رقیق اما باورپذیر سراغ جستند. پس زدنِ وعده های بلند، خود یک کنش سیاسی است. به قولِ پوپر، در سیاست و طبابت هر که وعده زیاد می دهد شارلاتان است. ادبار به شارلاتان هم یک کنش سیاسی است. سیاست است که این را پس می زند و آن را برمی کشد. خلاصه به نظر می رسد این آرای معنادار، حکایت از یک اتفاق مهم در استان می کند؛ تولد زیست سیاسی!

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 1 نظر

  • 1 علوی 1396/3/8 12:0:10

    درود بر مهندس وکیلی که همیشه خوش بیانند و خوش قلم

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها