امروز یکی از اعضای شورای جدید را در راهروهای دادگاه دیدم پوشه به دست در حال بررسی کارهای اعضای شورای قدیم! انگار این جریان پوشه به دستی در شهر ما قصد پایان یافتن ندارد! البته که دیگه هم فایده نخواهد داشت اگر برده باشند و خورده باشند تا الان لیوانی آب هم پشت بندش بالا زده اند که هیچ چیزی ته گلویشان نماند که با دست که هیچ حتی با قلاب آهنربایی هم نتوان از ته حلقشان چیزی بیرون کشید! شاید یک پرونده راجب مغازه هاییست که پشت سر هم دایر کرده اند و شاید پرونده ای راجب منازلشان در شیراز و باز هم شاید آن یکی پرونده ای راجب ماشینهایی که شاسی کوتاهشان بلند شده و به نام خانم هاشان سند خورده! اصلا چکار داریم که چند میلیار هزینه‌ی آسفالت فلان ورودی شهر کجا رفته؟ اصلا چه ایرادی دارد که شهردار طی چهارسال تنها با یک پارک احداثی عکس انداخته و گزارش تهیه کرده؟! اصلا مارا چه به رانت و رانت خواری دیگران؟ تا بیاییم دست به قلم ببریم تند از اینور و آنور زنگ بزنند به کل فک و فامیلمان که شما که انتقاد می کنید گور خودتان را کنده اید! حالا ما گورمان را با دست خودمان می کنیم بهتر است یا شما که با دست خودتان گور همشهریهاتان را؟ دم انتخابات همه ی عزیزان شورا شروع کرده بودند به « بگم ؛ بگم » اصلا هر کدام انگشت اتهام را گرفت سمت دیگری و سر آخر نفهمیدیم کی دزد بود و کی پاک دست؟! آنقدر همه دم از پاکدستی زدند که ما به زمین و زمان به شک افتادیم بجز خودشان! تمام این تکرار مکررات را یادآوری کردیم تا حضرات شورای جدید یک موقع خدای ناکرده بازیچه نشوند! گرچه تجربه ثابت کرده «بگم بگم ها » و مدعیان پاکدستی همه سر آخر با هم سر یک سفره نشستند و سر مردم بیچاره بی کلاه موند نه شایدم کلاهی سرشان رفته تا پایین تر از دو گوش که حتی گذر زمان هم هنوز اثباتش نکرده کدام پاک دست بود و کدام زیرو رو کشیده بود! اگر قرار است خدمتی جهت خلق الله باشد جدای از تمام پوشه های آبی و قرمز ؛ جدای از تمام قسم های دروغ؛ جدای از تمام باند و جناح بازیها یک بار هم به مردم دهدشت اثبات کنید هنوز هم هستند کسانیکه دلشان فقط برای مردم می سوزد و دیگر هیچ!