-
"فریدون داوری" شاعر عشق و حماسه
ایرج اقبال فر
-
فریدون داوری در چهار پرده
فضلالله یاری
-
کوچ ابد مرد ادب ایل و فریدون فرهنگ
سید غلام بلادی
-
یاسوج؛ شهری که شیخ شاخصش پیشهزن بود!
محمد مختاری
-
جزای نیکی جز نیکی نیست
جبار چراغک
-
زیبایی بر بستر فاجعه
سید غلام بلادی
-
«لذت وقیح»
امراله نصرالهی
-
زنان و دولت چهاردهم
سیده فرزانه آرامش
-
شاقول اصلی در ماجرای قتل دکتر داوودی
فضلالله یاری
-
در این محنتسرا نابههنجاران و کج روان بزرگ شمرده شدهاند
پریچهر زعیمی
در عین سادگی بزرگ!
دیدم آن چشمه هستی که جهانش خوانند
آن قدر آب کزان دست توان شست،نداشت…
مریم میرزاخانی از نسل من بود.تقریبا هم سن.او یک سوپر انسان بود،از نوع نابغه علمی.
خودم که رشته ام ریاضی نبود،در دوره راهنمایی هم به چندعلت علاقمند نشدم.یکی شاید اینکه معلمی که مارا علاقمند کند نبود،دیگر اینکه واقعا نمی دانستم کاربرد واقعی حل آن همه مساله سخت و آسان ریاضیات چیست.بعدها که بیشتر خواندم و دیدم و سفر کردم دریافتم اهمیت ریاضیات در تمدن چیست.خصوصا معماری،فن آوری آی تی و….
باری!
اسفند۷۶اتوبوس مرگ،بیش از چهل نفر،که شش نفرشان نخبه در حد جهانی،بقیه همه مستعد بودند را،در جاده ای که آن سالها از بدترین،و الان بسیار خوب است-جاده اهواز تهران-
به کام مرگ کشید.همان موقع می گفتند راننده در حال دید زدن مسافران بود که حواسش از کارش پرت شد و خودرو با مسافرانش نابود شدند.مریم اما ماند.ماند تا حرفی را به حاکمان ما بگوید بعد به دوستانش بپیوندد.
او میخواست بگوید(این سالی چند ده هزار نفر که بخاطر بی عرضگی تان در جاده ها می میرند،شاید همه نخبه نباشند،اما نیروی انسانی کشور که هستند).
مریم میرزاخانی برای ادامه تحصیل بعد از شریف به هاروارد رفت.از معتبرترین دانشگاههای جهان.بعد هم برای تدریس به استنفورد دعوت شد.افتخار پس از افتخار.یک مساله ریاضی را که سالها همه از حل آن عاجز مانده،حل نمود.بعدها جایزه بسیار معتبر «فیلدز »را بعنوان اولین زن جهان و ایران که این جایزه را برده از آن خود کرد.
اینجای کار بود که این شیرزن ایرانی مرزهای جهان را درنوردید و به شهادت استاد آمریکایی اش،الهام بخش دختران و زنان جویای نام فراوانی در سراسر دنیا شد.
با این همه،به شهادت همه دوستان و بستگانش،در کمال سادگی و فروتنی می زیست.
گویا مصداق همان مشک که اگر نیمه یا تهی باشد،سر و صدا دارد،اگر پر باشد اما کم صداست.
و این خاصیت علم است.
اما مرگ،شعاری که در ایران برای ملت های زیادی خواسته می شود،از بد روزگار،بیشتر سمت خود ایرانیان هم می رود.دنبال این بانوی بی بدیل گشت تا وی را در آمریکا بر زمین کوبید.
درگذشت این نابغه بی بدیل ایرانی را از سه منظر دیگر هم می شود دید.
اینکه اصولا آیا چیزی به نام سرمایه انسانی برای دولتمردان و اصحاب قدرت اهمیت دارد یا نه.
اگر ندارد،که ندارد،مساله حل است.اگر نبود نباید آن سال این جمع از نخبگان داخل یک وسیله نقلیه ناایمن جابجا می کنند.که آن آخرین مورد هم نبود.
دوم:فرار مغزها،هزاران نیروی متخصص،دانشمند و نخبه در چنددهه اخیر،با اخم، از کشور خارج می شوند.اما براحتی می توان لبخند رضایت را بر چهره قدرتمندان ضدنخبه دید.چرا باید چنین با اهل علم،بر سر هیچ برخورد ناشایست نمود؟
سوم،سونامی سرطان،از تهران تا تهرانجلس!
آمار سرطان در ایران بسیار بالاست.اما این نگرانی هست که در «ایرانیان»هم زیاد باشد.پرسش اینست که حال که بدی تغذیه و الگوی زندگی در ایران،موج سونامی سرطان راه انداخته،آیا می شود گفت میرزاخانی هم چون بخش اعظم عمر را در ایران سپری کرده،جسمش پذیرای سرطان در خارج از ایران شده است.؟
چهارم و تلخ تر:هنوز نعش بی جان این هموطن افتخارآفرین سرد نشده بود،که عده ای در شبکه ها،حتی خبرگزاری ها،نداشتن روسری را بهانه بی حرمتی به این عزیز درگذشته نمودند.
حال خوب است یک مقایسه کنیم بین این زن ایرانی.و یک زن عراقی!
«زاها حدید»متولد۱۹۵۰در بغداد بود.او هم بسمت ریاضی رفت،ولی در رشته معماری در بیروت درس خواند.ایده هایش آنقدر پیچیده بود که گفته می شد قابل اجرا در عالم واقع نیست.اما با پیشرفت علم،بناهای متعددی در لندن،گوانگزو و چندین نقطه دیگر آثار فوق العاده ای از حدید اجرا شد.
زاها حدید پارسال درگذشت.با درگذشت وی سریع مجلات علمی به آثار وی پرداختند.و در میان اخبار سراسر خون و آتش نام عراق با نام یک معمار جهانی آمیخته شد.
ولی؛هیچ کس در داخل و بیرون عراق به روسری داشتن یا نداشتن او نپرداخت.
اما داعش در جاهایی هم با داعش درگیر بوده،و اگر دست این خونخواران به امثال زاها حدید می رسید،در کشتنش لحظه ای تردید نمی کردند.
اینجا هم ورژن ایرانی،البته با غلظت کمتر،بجایی رسیده اند که این همه رزومه بلند بالای علمی را نمی بینند.به همان مساله می پردازند،تا بر زخم خانواده و دوستداران علم و دانش و «مریم میرزاخانی»نمک بپاشند.
چنین مباد!
شعاع درد مرا ضربدر عذاب کنید
مگر مساحت رنج مرا حساب کنید
خط محیط دلم را شکسته رسم کنید
خطوط منحنی خنده را خراب کنید!
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 پیام تسلیت وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در پی درگذشت فریدون داوری شاعر آئینی و انقلابی
- 2 پذیرش ۴۹۰ دانشجو معلم در دانشگاه فرهنگیان کهگیلویه و بویراحمد طی امسال
- 3 نقش میدان گازی مختار بویراحمد در رفع چالش ناترازی انرژی
- 4 پذیرش بیش از دوهزار دانشجو در دانشگاه آزاد یاسوج طی سال تحصیلی جدید
- 5 تدوین برنامه توسعه و پیشرفت کهگیلویه و بویراحمد
- 6 باند مالخران در دام پلیس کهگیلویه
- 7 کهگیلویه و بویراحمد تنها استان فاقد مجتمع فرهنگی کودک و نوجوان
- 8 تخریب ۵۰۹ فقره ساختوساز غیرمجاز در کهگیلویه و بویراحمد
- آغاز مازوتسوزی در ۲ کارخانه سیمان یاسوج و مارگون
- پدرم فرزند تو بودن کار راحتی نیست/مادرم بر دستانت بوسه میزنم/ مردم عزیزم چیزی کم نگذاشتید
- پیام تسلیت رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و مسئول کانون بسیج هنرمندان گچساران در پی درگذشت شاعر هماستانی
- گزارش تصویری از مراسم تشییع و خاکسپاری شاعر هماستانی در دهدشت
- مکاتبه تاجگردون با وزیر دادگستری درباره قوانین قاچاق و تعزیرات
- لایحه موضوع دوتابعیتی فرزندان مسئولین چیست؟!/ دلایل تاجگردون برای رای منفی به این طرح
- پیام تسلیت دبیر هیات دولت در پی درگذشت شاعر هماستانی
- پیام تسلیت استاندار اسبق استان های لرستان و کهگیلویه و بویراحمد در پی درگذشت استاد فریدون داوری
- موفقیت خبرنگار کهگیلویه و بویراحمدی در جشنواره رسانه ای بانوان کشور
- انتصاب معاون آموزش متوسطه آموزش و پرورش گچساران+ جزییات
نظرات ارسالی 3 نظر
درود بر محمد زرین و قلمش
پاسخبرادر زرین بی شک قلم جذاب و دغدمه مندی دارند به ویژه در مسائل اجتماعی هنگامی وارد میشوند این جذابیت دو چندان می شود، اما اینجا توی مطلب چند جایی بی مورد وارد شدند یا شاید چیزی دیگه مدنظرشون بود و بیانش متفاوت بود
پاسخدرووود بر زرین عزیز
پاسخ