توتال و توتالیتاریسم

توتال و توتالیتاریسم

سال‌هاست که تشت رسوایی توتالیتاریسم از بام گوشه و کنار جهان فرو افتاده و تا امروز در کوس بدنامی و بدسگالی خود می‌دمد. فروپاشی توتالیتاریسم این نامیمون‌ترین‌ها در سپهر سیاست بیش و پیش از آنکه مدیون لیبرال‌ها و سوسیالیست‌ها باشد وامدار ماهیت و ذات خودش است. ساختار به ظاهر فربه آن، بیش از آنچه تصور می‌شد پوشالی بود، اما نه به آن میزان که نیامده، فرو بپاشد. شاید به اندازه یک نسل زمان برد تا آخرین باقیمانده قدرت تمامیت‌خواهان در‌هم بشکند. تضادهای درونی و ماهیت انحصارطلب تمامیت‌خواهی همچون موریانه پایه‌های آن را خورد، اما انصاف نیست اگر محرک‌های بیرونی از جمله مبارزات فکری اندیشمندان و جوش و خروش آزادی در رگ‌های آزادی‌خواهان را در فروپاشی این هیولای مهیب دخیل ندانیم. تمامیت‌خواهی یا توتالیتاریسم از سوی جامعه بشری طرد شد، هرچند بهای گزافی برایش پرداخته شد. آنچه پیداست توتالیتاریسم بدین راحتی گریبان بشریت را رها نخواهد کرد و هر روز در قالب و ساختاری ملون خود را می‌پروراند.

بشر وارهیده از این چاه به چاه دیگری افتاد. بنیادگرایی مذهبی که دهه‌هاست کابوس بشریت شده است. اینها اگر دو روی یک سکه نباشند، برادرخوانده‌های نانجیبی هستند که رقابت‌شان در ضدیت با آزادی مثال زدنی است، اما در قیاس تاریخی اگرچه در ظاهر و هدف نسبتاً مشابهند اما به‌لحاظ ساختاری تفاوت‌هایی دارند.

هر اندازه تمامیت‌خواهی در قالب ایدئولوژی دولتی ظهور یافت و توانست چارچوب و ساختاری مدون برای خود تعریف کند و به یمن تفاسیر خودسرانه و کمی شانس و اقبال به مناسبات جهانی ورود کند، اما بنیادگرایان مذهبی مجال یا قدرت لازم را برای بروز در چارچوبی مستقل و مشخص نیافتند، پس لاجرم تروریسم عریان‌تری را برگزیدند. فصل مشترک توتالیتاریسم و بنیادگرایی در ایدئولوژیک بودن و شیوه بازتولید و تکثر است. هرچند که ایدئولوژی فی‌نفسه بد نیست، اما آنجا که به تجزم و تصلب بینجامد سم مهلکی برای اندیشه و حکومت‌داری است. بنیادگرایی مذهبی از یهودیت تا مسیحیت و اسلام مرز مشخصی ندارد. افراطی‌گری در ایران ترکیب ناصوابی از توتالیتاریسم ناقص و بنیادگرایی مذهبی است. چندان نیازی به مداقه نیست تا دریابیم افراطی‌گری محصول کدامیک از گفتمان‌های رایج در کشور است.

هرگز مدعی نیستم که اصول‌گرایان تندرو، این گروه اندک با هیاهوی بسیار، نسخه کامل توتالیتاریسم قرن بیستم هستند، اما با تخفیف می‌توان آن را کپی ناشیانه‌ای از آن دانست که با تندروی درآمیخته است، حداقل اینکه فصول مشترک متعددی از حب قدرت و ایدئولوژیک بودن و.... دارند. نگاه ماکیاولیستی به قدرت و سیاست روی ناخوش این نحله است، زیرا در هر صورت هم برای توتالیترها و هم افراطیون وطنی هدف وسیله را توجیه می‌کند. افراطی‌گری در ایران نیز نسبتاً به همان دلایلی که برای فروپاشی توتالیتاریسم (تمامیت خواهی) برشمردم، در سراشیبی سقوط افتاده است و صدای خُرد شدن استخوان‌هایش آشکارا به گوش می‌رسد. افراطی‌گری برعکس توتالیتاریسم فاقد هرگونه ساختار فکری سازمان یافته و توده‌گرایی است و پایه‌های خود را بر بنیان سستی بنا نهاده است. این تفکر به همان اندازه که از فرهنگ اجتماعی و تاثیر مناسبات محیطی به دور است، از اسلام رحمانی نیز فرسنگ‌ها فاصله دارد.

تناقض آشکار در کردار و گفتار و تقابل با یکی از دو رکن اصلی نظام، یعنی جمهوریت، در کنار خوانش طالبانی از اسلام موجب طرد این گروه از جامعه شده است. در این بین چاره‌ای جز بازتولید مدل ناقص از خود ندارند و این چنین است که توتالیتاریسم ناقص وطنی خود را تنزل می‌دهد و به ظهور تتلیتی‌ها (طرفداران تتلو خواننده رپ فارسی) در سیاست منجر می‌شود. تتلیتی‌های سیاسی در واقع بازتولید نسخه تتلیتی‌های عالم موسیقی در عرصه سیاست هستند و همانند آنها فاقد دانش و کاریزمای لازم در حوزه تخصص خود هستند و به سبک تتلو در موسیقی سر به راه ابتذال و هوچیگری در سیاست گذاشته‌اند. آنها ایدئولوژی مشخصی ندارند. کنش‌های سیاسی این طیف در تقابل با دولت روحانی و اصلاح‌طلبان متمرکز شده است تا هر از گاهی با جنجال‌آفرینی خودنمایی کنند.

این تقابل در واقع ضدیت با اصل دموکراسی و جمهوریت نظام است. نگاه تتلیتی‌های سیاسی به هر چیز صفر و صدی است؛ خودی و غیرخودی؛ انقلابی و ضد انقلاب، مومن و منافق و... حتی در حوزه روابط بین‌الملل به خاطر برداشت اشتباه و ناشیانه از انقلابی بودن به دیپلماسی تهاجمی و تنش‌زا روی می‌آورند که خود حکایت از درک نادرست‌شان از نظام و روابط بین‌الملل دارد. اینها به هر بهانه‌ای بر روحانی می‌تازند، ولی هنوز در شوک شکست‌های سیاسی مکرر بر خود می‌پیچند. روزی از در دوستی با دولت در می‌آیند و دگر روز با شمشیر آخته به میدان می‌آیند. آنها به هر مقوله‌ای ورود می‌کنند، از تفسیر احکام دین تا اقتصاد و قراردادهای بین‌المللی. مصداق عینی تقابل تمامیت‌خواهان با ملت، جدال آنها با دولت بر سر قرارداد نفتی با شرکت توتال است و دوگویی‌ها و چندگویی‌های مخالفان قرارداد هم در نوع خود جالب است. رویه معمول افراطیون ایجاد هیجان کاذب و فرافکنی در میان بخشی از جامعه است تا با ایجاد جو روانی علیه حریف به باج‌خواهی بپردازد. تقابل توتالیترهای وطنی با توتالیست‌ها (طرفداران قراردادهای بین‌المللی و سرمایه‌گذاری خارجی‌) ادامه خواهد داشت. برای تتلیت‌های سیاسی، توتال، پایان رانت‌خواری و ویژه‌خواری و قطع منابع عظیم مالی آنان است. به همین دلیل کاسبان تحریم و تهدید، اجازه نخواهند داد آب خوش از گلوی دولت روحانی پایین برود و کماکان برای ماندن در عرصه قدرت، حاضرند منافع ملی را به مسلخ مطامع جناحی خود ببرند. تقابل با توتال یک کنش برآمده از ذات و فلسفه وجودی افراطیون نیز هست.

توتال هرچه باشد راه ورود سرمایه‌گذاری خارجی را هموارتر خواهد کرد و آغاز فصل جدیدی از همکاری‌های بین‌المللی ایران در حوزه‌های اقتصادی و صنعتی است که یقیناً به یمن دیپلماسی هوشمندانه دولت روحانی به ثمر نشسته است. از دیگر سو قرارداد توتال نتیجه مستقیم برجام است و این برای افراطیون بسیار گران خواهد بود که از ابتدا برجام را شکست خورده می‌دانستند و ناآگاهانه آهنگ رسوایی خود را می‌سرودند. اینکه چرا و چگونه قرارداد نفتی توتال، اسلام و انقلاب را به خطر انداخته است بر ما پوشیده است، شاید برای خود انقلاب‌پندارها انزوای کشور حجت شرعی باشد که بدان مکلفند. آنچه روشن است قرارداد توتال آغازی دوباره برای شکوفایی اقتصادی است. حال آنها مانده‌اند و هزاران چرای بی‌جواب و مدام در پستوخانه‌های تاریک ذهن‌شان که راز شکست انتخاباتی و طرد شدنشان را می‌جویند.

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 1 نظر

  • 1 اوغلو 1396/4/29 15:10:47

    روحیه ازادی خواهی جنابعالی با دفاع از دولت ها نمیخونه ایمان جان...تصویب قانون کاج رو بخون بزرگترین شاهد در بیگاری کشیدن از نیروی گار ارزان به سود سرمایه دار هاست.............

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها