لزوم پایان دشمن‌تراشی در سیاست داخلی

لزوم پایان دشمن‌تراشی در سیاست داخلی

عرصه سیاست، عرصه اختلاف نظر، تعارض و کنش‌گری گفتمان‌ها و اندیشه‌های متفاوت و گاه متعارض است. در طول تاریخ بشر هیچ جامعه‌ای عاری از این تعارض‌ها و تقابل‌ها نبوده و فلاسفه و اندیشمندان سیاسی به دنبال رفع این کشمکش‌ها و تحقق همزیستی مسالمت‌آمیز بوده‌اند. در این میان گرچه فلاسفه قائل به وجود اصولی برای برون‌رفت از اختلافات بوده‌اند اما اندیشمندان سیاسی به دلیل اطلاع از ماهیت امر سیاسی و پیچیدگی منافع نحله‌ها و جریان‌های مختلف فکر و پذیرش تکثر در جوامع راهی دیگر را در پیش گرفته‌اند. پذیرش و تعمیم دموکراسی در قرون اخیر از بازتاب‌های پذیرش تکثر و وجود دیدگاه‌های مختلف در جوامع انسانی بوده که به صورت بنیادین فیصله‌ناپذیر هستند و موضوع سیاست نیز نه سرکوب این تعارض‌ها، بلکه جهت دادن آنها به سوی پذیرش یکدیگر و تن دادن به رقابت و گفت‌وگو برای گفتمان‌های مختلف است. برآیند دموکراسی‌ها حامل این پیام مهم برای بشر بودند که برای زیست بهتر نیازی به سرکوب و حذف نیست، بلکه باید زمینه‌ای فراهم شود تا هر گفتمانی از موجودیت سیاسی خود دفاع کند و در جامعه حق حیات و نه حاکمیت داشته باشد. پذیرش چنین رویه‌ای در دنیای سیاست باعث شد تا واژه «دشمن» در سیاست به «رقیب» تبدیل شود؛ بدین معنا که در کنش‌گری سیاسی هر تفکر مخالفی به معنای وجود دشمن نیست که مستلزم پیکار، سرکوب و حذف باشد، بلکه با پذیرش قاعده سیاسی می‌توان آن گفتمان را پذیرفت، تحمل کرد و برای تضعیف یا مقابله با آن اصول سیاسی مدرن و تساهل‌گرایانه را به کار بست. پذیرش این دو قاعده دو سویه در جوامع دموکراتیک باعث شده با وجود رویکردها و دیدگاه‌های متعارض و متناقض، نوعی همزیستی مسالمت‌آمیز بر فضای سیاسی این کشورها حاکم باشد و هر گفتمانی از حق حیات، زیست و کنش‌گری در عرصه تئوری و عمل برخوردار است. در چنین فضایی رویکرد اعتدال و میانه‌روی باعث می‌شود با پذیرش این تعارضات، گفتمان مورد نظر خود را به پیش ببرد و هر رقیبی را به دشمن تبدیل نکند.

گذشت چهار دهه از عمر انقلاب نشان می‌دهد تئوریسین‌ها و اندیشمندان سیاسی و سیاستمداران ایرانی از کاربست شیوه‌ای منطقی و عقلانی که قائل به پذیرش گفتمان‌ها و تفکرات مختلف در جمهوری اسلامی باشد، ناموفق بوده‌اند. از ابتدای پیروزی انقلاب به دلیل عدم توجه به این موضوع مهم، هر رقیبی به دشمن تبدیل شده است. کشور پهناور ایران اقوام، مذاهب، طوایف، فرهنگ‌ها و نحله‌های متفاوتی را در دل خود جای داده و در هیچ برهه‌ای از تاریخ این تنوع و گوناگونی به یک کلیت یکپارچه و واحد به معنای عدم وجود تنوع و تکثر منتهی نشده و نخواهد شد، از این‌رو تعریف سازوگار و مکانیسمی منطقی برای کاستن از این تعارضات بسیار ضروری می‌نماید.

در حیات جمهوری اسلامی صرف نظر از سازمان مجاهدین، که با اتخاذ مشی مسلحانه و ترور خود راه دشمنی با انقلاب و مردم را در پیش گرفتند، همین رویکرد با شدت و ضعفی کمتر نسبت به اصلاح‌طلبان رفته است، یعنی اصلاح‌طلبان که خود از حامیان و موسسان اصلی انقلاب بوده‌اند در برهه‌ای به رقیب گفتمان اصلی و در برهه‌ای دیگر حتی به دشمنی و ضدیت با نظام متهم شده‌اند! این روزها جریان احمدی‌نژاد نیز از یک تفکر نزدیک به نظام به رقیب و در ماه‌های گذشته، به دشمن نزدیک شده است، با وجود چنین قرائت و خوانشی از سیاست و کنش‌گری در عرصه عمل به نظر نمی‌رسد توفیق زیادی در ایجاد آرامش و همزیستی مسالمت‌آمیز در کشور حاصل شود. اینکه هر جریان و تفکری حتی برآمده از دل نظام بعد از کوتاه زمانی به رقیب و سپس دشمن تبدیل می‌شود، ضرورت دارد که بزرگان و تئوریسین‌های نظام و انقلاب در بینش و رویکرد کلان خود تغییر ایجاد کنند. در سیاست‌ورزی مدرن جایی برای تفکرات انحصارگرایانه و قائل به «مونولوگ» وجود ندارد و باید این حق را برای هر تفکر و جریانی قائل بود تا در عرصه کنش‌گری فعال باشد، از گفتمان خود دفاع کند و با پذیرش قواعد بازی سیاست، مدل همزیستی مسالمت‌آمیز را تمرین کند، فقط در صورت پذیرش این ساز و کار است که می‌توانیم امیدوار باشیم در بسط روندهای دموکراتیک در کشور قدم برداشته‌ایم!

*سرمقاله همدلی

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها