این برهه‌های حساس همیشگی!

این برهه‌های حساس همیشگی!

ایرانی‌ها سال‌هاست با عبارت «در این برهه حساس» خو گرفته‌اند. ایران به اعتقاد برخی مدت‌هاست که در مقطع حساسی قرار دارد که گویا خیال تمام شدن هم ندارد.

با این حال تعبیر حساسیت زمانه – فارغ از درستی یا نادرستی این تعبیر برای شرایط روز – بارها بهانه اقداماتی شده است که در شرایط عادی قابل پذیرش عام قرار نمی‌گیرند و اصلا به همین دلیل اجرایشان نیاز به بهانه‌ای از جنس «برهه حساس کنونی» داشته است.

علاوه بر این چهره‌های اثرگذار بسیاری – اعم از مسئول و غیرمسئول – هستند که گاه با واکنش‌هایی که از نظر تاکتیکی اشتباه به نظر می‌رسند، یک مساله ساده و بعضا کم‌اهمیت را تبدیل به شرایطی حساس و یا حتی گاه بحران‌های بزرگ می‌کنند که گاهی اوقات اصل ماجرا را هم به حاشیه می‌برد و صورت مساله به شکل پیچیده‌ای تغییر ماهیت می‌دهد.

مثال‌های کوچک و بزرگی از هر دو رویه – که اتفاقا از نظر جنس ادبیات منجر به‌شان، پیوستگی ملموسی با یکدیگر دارند – وجود دارد. نکته این جاست که گاه برخی اخبار در این موارد، از یک شایعه نادرست آغاز می‌شود. با این حال به دلیل تکرار پرتعداد چنین مواردی، حتی شایعات هم از یک سو قابلیت باورپذیری عمومی پیدا کرده‌اند و از سوی دیگر واکنش‌های زودهنگام پیش از سنجش صحت و سقم به خود دیده‌اند. فیلمی ضعیف، ندیده شده و بی اهمیت، به دلیل واکنشی تند به ناگاه مورد توجه همه قرار می‌گیرد و بسیاری به دنبال دیدنش می‌روند. شایعه می‌شود که یک بازیگر، مجری یا کارشناس، به دلیل فلان اظهارنظر ممنوع‌الصدا و ممنوع‌التصویر شده است و فارغ از درستی یا غلطی خبر، نه تنها جامعه آن را باور می‌کند که همین موضوع باعث می‌شود ماجرا از یک اظهارنظر گذرای درست یا غلط یک فرد، تبدیل به چالش چرایی و قواعد سلیقه‌ای ممنوع‌الصدایی و ممنوع‌التصویری در رسانه‌ای شود که نام ملی را با خود یدک می‌کشد. فلان خبری که به چشم کمتر کسی آمده است، با یک تاکتیک اشتباه و واکنش رد و تکذیبی شدید و عجیب، تبدیل به یک مساله و چالش جدی می‌شود.

این دو رویه موجود در فضای جامعه ایران، عواقب خاص خود را نیز به دنبال دارد. اول این که هم مسئولان و هم جامعه در زمینه شناخت شرایط حساس و بحرانی دچار مشکل می‌شوند. در واقع این که شرایط موجود همواره شرایطی خاص، حساس و ویژه تلقی شوند، باعث می‌شود که واقعی بودن «برهه‌های حساس» و تمیز این مقاطع ویژه از شرایط عادی دشوار شود. از سوی دیگر، چنین رویه‌ای باعث خواهد شد که حساسیت جامعه به شرایط ویژه و خاص کاهش یابد و در برهه‌های «واقعا» حساس، عکس‌العمل جامعه به هدایت موردنظر بخش تصمیم‌گیری آن جامعه واکنش مناسب و به جایی نباشد. همچنین، تکرار مکرر بحران‌سازی از یک رویداد عادی و معمولی و حتی گاه بی اهمیت، باعث می‌شود که جامعه هر آن و از هر اتفاقی منتظر بیرون آمدن یک شرایط بحرانی جدید باشد. چنین روندی باعث خواهد شد که هر موضوعی با ترس، نگرانی و انتظار واکنش‌های بزرگتر از انتظار و بحرانی‌نگر مواجه شود و در نتیجه جامعه و البته به طور خاص رسانه‌ها در بیان موضوعات مختلف، ترسو و محتاط خواهند شد. نتایج این نگفتن‌های محتاطانه برای جامعه نیز موضوعی نیست که از ذهن دور باشد.

مجموع این نتایج نیز به بحث «جامعه امن» و «جامعه امنیتی» خواهد رسید که در دوران پیش و پس از انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم، بارها از سوی رئیس‌جمهوری مطرح شده است. این نکته بارها مطرح شده است که امنیت، بدون «احساس امنیت» اثرگذاری بالایی نخواهد داشت و احساس امنیت در یک جامعه امن و نه امنیتی ایجاد می‌شود. برهه حساس‌انگاری همیشگی و بحران‌سازی از مسائل کوچک دو روندی خواهند بود که کاملا با تشدید احساس امنیتی بودن فضای جامعه، از احساس امنیت خواهند کاست و تداعی جامعه امن را در ذهن افراد آن جامعه کمرنگ خواهد کرد.

*سرمقاله ابتکار

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها