اصلاح طلبی روی لبه‌ی نفرت و عشق

اصلاح طلبی روی لبه‌ی نفرت و عشق

همه می دانیم کمتر از پنج سال پیش در چه شرایطی بودیم. آن زمان کمترین امید به گشایش های حداقلی وجود داشت. اما به ناگاه ورق برگشت و سیاست کمی لبخند زد و به ناگاه بارقه ای از امید، به دل ها جهید.

البته آن هنگام کسی انتظاری فوقِ طاقت نداشت.

همه می دانستیم که این نهالِ نحیفِ سیاست، تابِ مطالباتِ عنیف را ندارد. به همین سبب شعار های فانتزی داده نشد و تنها، از بازگشت عقلانیت به عرصه‌ رسمی و «به قاعده» شدنِ امور سخن به میان آمد.

ذیل این شعارهای حداقلی و با یک اجماعِ حداکثری، اصلاح طلبان به صحنه آمدند و شد آنچه شد.

این روزها اما اصلاح طلبان دچارِ نقدهای بی امان شده اند. هرچند نقد، هم لازم است و هم گاهاً وارد؛ اما فضای حاکم بر بسیاری از این نقدها در این روزها کمی تامل برانگیز است. نقدهایی که گاه در آن حس می شود نقاد فراموش کرده در چه «وضعیتی» هستیم وسقفِ تاثیرِ اصلاح طلبان در قدرت چگونه است! بدیهی است که نقد ضامن سلامت و سعادت در یک جریان است اما گاهی نقدِ «بی قاعده» گی به نقدها وارد است. گاهی پای مترهای فانتزی به میان می آید که با واقعیتِ موجود، سخت در تعارض است.

گاهی گام‌های کوتاهِ عقل گرایی را با معیارهای بلندِ احساس‌گرایی می‌سنجند. در بسیاری از نقدها خردِ کُندرویِ موجود را به دادگاهِ ذوقیات می برند و عقلانیتِ تلخِ امروز را به مسلخ زیبایی شناسی می برند.

بوی رومانتیسم از فضای موجود می آید و این سخت نگران کننده است. «سیاست» به عنوانِ رشید ترین و بهترین فرزندِ عقلانیتِ اجتماعی، امروز روی زیبایی ندارد. همیشه عقلانیت، زیبا نیست؛ گاه تلخ و ترش رو می شود. اما عقلانیت، دست کم در امور اجتماعی همیشه لازم است. اگر امروز، فشارهای بی امان هنوز بر جامعه وجود دارد و اگر هنوز بخش زیادی از مطالبات معیشتی و سیاسی بر دستان‌مان غمباده کرده و اگر هنوز پای‌مان می لنگد و لنگان‌لنگان راه می رویم، نباید اما از سیاست نا امید شد. به حکم خرد، ما راهی جز سیاست نداریم. پشت دربِ سیاست، یک جانشین بیشتر منتظر ما نیست؛ و آن رمانتیسم است. اگر درب را بر رمانتیسم گشودیم در واقع راه را برای ورود سیاستمدارانِ نافرهیخته و پوپولیست هموار کرده ایم. رمانتیسم از کوفتنِ خرد آغاز می شود اما به آن ختم نمی شود. می توان به اشخاص و سیاست های آنان نقد داشت اما «سیاست» را نباید تخریب کرد. در قابِ رمانتیسم همیشه تصاویر عاشقانه نیست. نفرت، سایه به سایه‌ رمانتیسم جلو می آید و در اولین بزنگاهِ نا امیدی رخ می نماید. نقد، تنها در الگوی سیاست و پارادایمِ خردورزی، فضیلت است. در فضای رمانتیسم همین نقد، از حدِ فضیلت می‌افتد و آسیب‌زا می‌شود. نام ان در واقع دیگر نقد نیست بلکه نفرت است.

جامعه گاه درنتیجه محدودیت‌ها به رمانتیسم روی می آورد و «نفرت» میوه رمانتیسم است. شرایط کنونی شباهت زیادی با دوران هایدگر دارد. دورانی که به رمانتیسم آلمانی شهره است. این دوران در آلمان ناگهان به هیتلر منتهی شد. بنابراین اصلاح طلبان متوجه باشند ازعشق به نفرت نسبت به همدیگر نرسند.

*سرمقاله ابتکار

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها