جدایی ما از «سی موسی»

جدایی ما از «سی موسی»
سلام «سی موسی»! چه خبر! شنیده‌ام که رفته ای! رفته ای بدون اینکه ما قدر جنابعالی را بدانیم! «هم طایفه ای عزیزم»! چند سالی است که در مورد استان نمی‌نویسم. حتماً بهتر می دانی گه در دوران حاکمیت جنابعالی آنچنان وضعی سراسر ملک و ملت را گرفته بود که هر که جرات می‌کرد و کوچک‌ترین اعتراضی می‌کرد بلایی بر سرش می‌آوردید که راه خانه‌اش را گم کند. اما حالا که رفته ای دلم نیامد که از جنابعالی تشکر نکنم. خودم را مقید می دانم نه به عنوان یکی از سادات امام زاده علی، نه به عنوان یکی از شهروندان کهگیلیویه و بویراحمد، بلکه به عنوان یک ایرانی از شما به خاطر زحماتی که متقبل شدید و سختی‌هایی که کشیدید تشکر کنم. «ککی عزیزوم»! جنابعالی نه اصلاح طلب بودی، نه اصولگرا بودی و نه حتی تکنوکرات! جنس ات سال هاست که کمیاب است، جنابعالی از نسل همان مدیران دهه هفتاد بودید و جایگاه مسوولان نظام را به همان سطحی رساندید که در آن دهه رایج بود. جایگاه مسوولیت در نظام را از جایگاه خدمت گذاری و نوکری مردم، به جایگاه ریاست برگرداندید و انحرافی که در دولت‌های بعد از سازندگی صورت گرفته بود و مدیران نظام را پاسخگو به مردم می‌دانست را تصحیح کرده و به جایگاه اصلی‌اش برگرداندید و به ما رعیت زادگان فهماندید که جایگاه‌مان دقیقاً کجاست و گلیم مان به چه اندازه است. «قربون جدت برم»! من وظیفه دارم از طرف همه رعیت زاده‌ها و محرومین استانم از شما تشکر کنم و عذرخواهی کنم که مجبور بودید چهار سال در استان من «حکومت داری» کنید و خانواده‌تان دور از شما در هوای آلوده‌ی تهران سختی بکشند و دور از جنابعالی باشند. شما حق داشتی که خانواده محترمتان را به استان محروم ما نیاوری، اینجا فقط برای فرزندان ما مناسب است. «ککی ساکتم»! من وظیفه دارم از شما تشکر کنم که در جذب و هزینه‌ی بودجه از حکومت مرکزی آنقدر دقت نظر داشتید که در زمان تودیعتان با افتخار هیچ کاری به جز تنظیم چند قرارداد کاغذی با سرمایه گذارانی بدون نام و بازسازی چند محله در یکی از شهرهای استان نداشتید و به عنوان مثال پل سوم بشار یاسوج را چهار سال با یک کارگر به سمت نهایی شدن بردید و از این طریق جلوی هزینه شدن سرمایه‌های ملی را در سرزمین دورافتاده‌ی کهگیلویه و بویراحمد گرفتید. «سی موسای عزیز»! حال که دیگر رفته‌اید و راحت می‌توانیم از شما تشکر کنیم، وظیفه دارم از طرف ده‌ها هزار نفر از مستضعفین کهگیلویه و بویراحمد از جنابعالی به خاطر حسن تدبیرتان در برگزاری انتخابات‌های هفتم اسفند هشتاد و چهار و همچنین دیگر انتخابات شش تشکر کنم. شما آنچنان ماهرانه این انتخابات‌ها را برگزار کردید که ما جاهلان بتوانیم به عمق دموکراسی پی ببریم. جنابعالی ما را هوشیار کردید و شیوه‌های جدیدی از دموکراسی را به ما آموختید و از این بابت نیز ما را یک عمر بنده‌ی خویش نمودید. «کر با غیرت طیفه»! جنابعالی از معدود استاندارانی بودید که متوجه شدید یک استاندار دو راه پیش رو دارد، یا در کنار مردم باشد یا در کنار قدرت. و با توجه به تجربه‌های ارزنده ای که داشتید از همان اول فهمیدید که هر استانداری که در کنار مردمش باشد عاقبتش بی آبرویی و دیوان محاسبات و تخریب است؛ ولذا «در کنار قدرت ماندن» را به «در کنار مردم بودن» ترجیح دادید و با سلامت از این گذرگاه سخت عبور کردید و توانستید مراحل ترقی را بپیمایید و با این تجارب ارزنده بعد از اتمام کارتان در این استان، به استانی دیگر که باز هم متشکل از لرهای مظلوم و فراموش شده‌ی ایران است بروید و احسنت بر این تدبیر! «دکتر سی موسی عزیز»! در دوران حاکمیت جنابعالی، با تدابیر ارزنده ای که در مدیریت داشتید، شکاف سردسیر و گرمسیر آنقدر عمیق شده است که این استان دیگر هیچگاه به دوران قبل از جنابعالی باز نخواهد گشت، در واقع تاریخ استان کگیلویه و بویراحمد را (از این لحاظ) به دو قسمت تبدیل کردید؛ قبل از سی موسی و بعد از سی موسی! و این کم دست آوردی نیست. حیف شد که این خدمت ارزنده‌تان را در هنگام تودیع و معارفه نگفتید و من وظیفه خود دانستم تشکر کنم. «سی موسی جان»! شاید وقتی این سطور را می‌خوانی دیگر در بین ما نباشی و برای ادامه خدمات ارزنده تر به سرزمینی محروم تر رفته باشی و از خواندن این سطور خوشحال و شادان شده باشی و قصد کنی برای تربیت کردن این حقیر ذلیل سراپا تقصیر، گوشی تلفن را برداری و به همان جاهایی که همیشه می‌گفتی دستور دهی که من را هم مورد نوازش قرار دهند، خواستم بگویم که اگر قصد این کار را داری حتماً انجام بده، چون این حقیر بیدی نیست که با این نسیم‌ها بلرزد. باید توجه داشته باشید که اگر ما مستضعفین این چند سال سکوت کرده بودیم و تشکر لازم را ابراز نداشتیم، از ترس جنابعالی و اعوان انصارت نبود، اگر در جمعه‌ی سیاه هفتم اسفند سکوت کردیم و از جنابعالی تشکر نکردیم، صرفاً احترام به قانونی بود که حاصل خون شهداست، و الا از جنابعالی چنان تشکری می‌کردیم که در تاریخ دموکراسی بنویسندش! ولذا اگر آنچنان که در مراسم تودیعتان فرمودید وضعیت استان (در انتخابات‌ها) از سطح قرمز به سطح سفید رسید و ما از جنابعالی (به خاطر این دست آورد) تقدیر نکردیم به این دلیل بود که عشق و علاقه مان به قانون اساسی دستانمان را بسته بود. «قربونت برم»! امروز که تصاویر تودیع و معارفه‌ات را دیدم، احوالم مانند «ترکه بازی کنی» بود که چوبی محکم به قوزک پایش خورده و تا مغز استخوانش تیر کشیده و وقتی ترکه را بر می‌دارد تا بازی را ادامه دهد، وقت شام می‌رسد و نغاره زن، ساز زدنش را قطع می‌کند! جای چوبی که زدی تا ابد همراه ما مستضعفین هست، فراموشت نخواهیم کرد و تا روزی که زنده‌ایم، هرگاه بخواهیم تاریخ استان را برای آیندگان بیان کنیم، در هر پیچ کلام از تو خواهیم گفت، از آن جمعه‌های سیاه و از آن شکاف‌های عمیق و از همه کارهایی که کردی و نکردی. «ککی جونیم»؛ عمق تقدیر و تشکر ما رعیت زادگان را از میان این سطور دریاب و پذیرا باش و امیدواریم که لرستان را هم مانند استان ما آباد کنی.
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها