بررسی جامعه شناختی احزاب سیاسی و نقش عوامل مؤثر آن زندگی سیاسی/ بهروز رضائی

بررسی جامعه شناختی احزاب سیاسی و نقش عوامل مؤثر آن زندگی سیاسی/ بهروز رضائی
  احزاب سیاسی جدید، سازمان های با ثباتی هستند که همواره با توسعه حق رأی همگانی شکل گرفتند و  از اواخر قرن نوزدهم میلادی به صورت سازمان های سراسری و غیر وابسته به اشخاص درآمدند که دیگر به بنیان گذار خود وابسته نبودند و به طور مشخص از طریق تکیه بر رأی مردم در پی کسب قدرت سیاسی بودند. ویژگی بارز احزاب جدید سازمان آن ها بود وگرنه گروه های سیاسی مشابه آن در گذشته وجود داشت. کارکرد رژیم های سیاسی، خواه دیکتاتوری ها یا دموکراسی ها عمیقاً به وجود این سازمان ها بستگی دارد. احزاب با در اختیار داشتن انحصار بازار انتخاباتی درواقع مجموع نهاد های سیاسی را کنترل کرده و در گزینش حکومت ها نقش اساسی ایفا می کنند. احزاب سیاسی قبل از هر چیز سازمان هایی هستند که به طور مستقیم در رقابت برای پست ها و مواضع قدرت مشارکت دارند. در نظام های دموکراتیک احزاب را می توان مقدم بر هر چیز، بنگاه های جمع آوری آرای عمومی ملاحظه کرد که در بازار انتخاباتای کالاهای سیاسی(برنامه ها ، وعده ها، و سیاست های عمومی) تولید خود را با حمایت ها مبادله می کنند. موریس دوورژه که از پیشگامان مطالعات حزبی در فرانسه است، بیشتر به عنصر فنی شکل گیری احزاب تکیه دارد. او معتقد است با توسعه حق رأی، گروه های پارلمانی در صدد برآمدند کمیته های انتخاباتی را فعال نگه دارند تا دور بعدی انتخابات از اقبال بیشتری برای راه یافتن به پارلمان برخوردار باشند. حلقه ی پیوند گروه های پارلمانی و کمیته های انتخاباتی، دفتری بود که به منظور هماهنگ کردن فعالیت کمیته های انتخاباتی به وجود آمد و به تدریج هسته ی اولیه حزب را تشکیل داد.اما بر اساس تبیین های جامعه شناختی احزاب سیاسی نخستین بار در کشور های غربی از درون شکاف ها و پایگاه های طبقاتی، مذهبی، منطقه ای و سیاسی نشأت گرفتند. در برخی از آن کشورها مثل آلمان منازعه مذهبی و پیدایش مذهب پروتستان در قرن شانزدهم موجب پیدایش فرقه ها و دسته های مذهبی شد و همین دسته ها به تدریج نسبت به یکدیگر تساهل نشان دادند و فعالیت یک دیگر را به عنوان حزب در زندگی سیاسی پذیرفتند. بجز اختلافات فرقه ای، شکاف میان دین و دولت، شکاف شهر و مناطق روستایی، شکاف های طبقاتی ناشی از انقلاب صنعتی و شکاف سیاسی میان نهاد سلطنت و نهاد جمهوری زمینه اجتماعی تکوین احزاب را در اروپا تشکیل دادند. شکاف میان کلیسا و دولت، موجب پیدایش طرفدار دخالت کلیسا در امور دولتی و احزاب لیبرال و مخالف دخالت دین و دولت گردید. احزاب سیاسی کاتولیک در واکنش به روند جدایی میان امور دینی و امور سیاسی در عصر جدید پیدا شدند. کارکرد احزاب را می توان به دو بخش آشکار و پنهان تقسیم نمود که بر اساس این نوع طبقه بندی کارکرد احزاب به شرح ذیل می باشد: کارکرد ها ی آشکار: مقصود از کارکرد های آشکار همان کارکرد هایی است که در همه جا و همه اعصار از احزاب انتظار می رود. در این نوع کارکرد می توان سه نوع کارکرد آشکار را از یک دیگر تمیز داد: 1) کارکرد برنامه ای: احزاب با ارائه برنامه های رقابتی و با عرضه یک بسته ایدوئولوژیکی به مناظره سیاسی ساخت می دهند. 2) کارکرد گزینشی:  احزاب با تعیین نامزد های انتخاباتی برای تصدی مسئولیت های سیاسی عضوگیری نیرو در بدنه سیاست مداران حرفه ای کشور را کنترل می کنند. 3) کارکرد سازمان دهی: احزاب رفتار نمایندگان منتخب حزبی را در صحن مجلس، به ویژه از گذر گروه های پارلمانی، سازمان دهی می کنند. کارکرد های پنهان: کارکرد های پنهان اصطلاحی است که ربرت کینگ مرتن در تشریح عملکرد هایی به کار می برد که از یک سازمان یا نهاد خاصی انتظار نمی رود و جزء شرح وظایف آن نیست اما به تدریج به انجام آن ها می پردازد و ناظران هم کمتر به آن توجه می کنند. مانند انسانی کردن روابط سیاسی یعنی کارگزار محلی حزب روابط صمیمی با اعضای حزب برقرار کند . اما نقش عوامل مؤثر احزاب بر روی زندگی سیاسی را می توان به شرح ذیل تفسیر کرد: احزاب سیاسی چنانکه اشاره شد در روند ادغام سیاسی نقش مهمی را ایفا می کنند. این نقش در سه سطح فردی، گروهی و جمعی قابل توجه است. جامعه پذیری فردی یکی از آثار ورود به حزب است. یکی از کارویژه های گروه های اجتماعی احزاب، عبارت است از گذراندن فرد از طبیعت به فرهنگ. خروج فرد از دنیای منزوی او و گره خوردنش با مسائل اجتماعی همیشه یکی از اهداف توسعه اجتماعی و سیاسی بوده است. یکی از مهمترین نقش های احزاب آمریکا، ادغام تازه واردان و مهاجران به درون جامعه آمریکا و وارد کردن آنها به درون ساختار های اجتماعی و سیاسی است.این عمل سبب می شود تازه واردان به سرعت با جامعه آمریکا و هنجار های آن آشنا شده ، به جای ناسازگاری ، خود را با این هنجار ها و قواعد همراه سازند. آلموند و پاول همچنین به نقش احزاب در تسهیل ورودیها و خروجیهای نظام سیاسی اشاره می کنند. احزاب وسیله ی مناسبی برای تجمیع منافع و تبدیل آن ها به شعار های سیاسی هستند. کار جالب دیگری که به وسیله ی یکی از جامعه شناسان فرانسوی صورت گرفته است این است که احزاب سیاسی مخالف می توانند نقش کارکردی مهمی نظیر نقش سوپاپ اطمیانان ایفا کنند.وی که در مورد احزاب کمونیست اروپای غربی مطالعه کرده بود به این نتیجه رسید اگر جلوی فعالیت ها و ابزار مخالف این نوع احزاب گرفته شود، راه برای گروه های تروریستی زیر زمینی باز می شود. نظریه ی دیگری که قابل ملاحظه است نظریه تعینن کنندگی محیط است که فرانک سوژف آن را بیان داشت و گفت نحوه عملکرد احزاب تابع محیط پیرامونی اجتماعی-سیاسی آنهاست و عملکرد هم به نوبه خود ساختار حزب را رقم میزند. و بالاخره آنتونی داونز عملکرد احزاب را به یک مؤسسه اقتصادی و کار آن ها را هم به مبادله اقتصادی تشبیه می کند. برای مثال کسی که فروشگاهی تأسیس می کند کالاهایی در آن قرار می دهد و آن ها را با نظم و ترتیب در معرض دید مشتریان قرار می دهد این کالاها معمولاً کالاهایی هستند که از روی تجربه مشخص شده است که متقاضیان زیادی دارند. احزاب سیاسی هم به همین سان شعار ها و برنامه هایشان را با ظرافتی خاص ارائه می کنند که در حکم همان کالاها است. اما به جای پول رأی به دست  می آورند. نظر داونز این است که می توان محیط سیاسی را به بازار و روابط سیاسی را به عرضه و تقاضا تشبیه کرد. بهروز رضائی دانشجوی کارشناسی علوم اجتماعی گرایش پژوهشگری  
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 1 نظر

  • 1 دیوجام 1396/9/7 10:49:10

    احسنت تحلیل درستی داشتی

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها