چند سکانس از خستارهای انقلابی نماها

چند سکانس از خستارهای انقلابی نماها

هفته گذشته رهبر معظم انقلاب، طی سخنانی تاریخی،پاره ای از کج فهمی ها و کژی ها را در کارِ انقلابی نماها روشن ساخت و مقابلِ بدعتی درانقلاب قد علم کرد.

ایشان به صراحت، مرزِ میانِ تعریفِ انتقاد در سنتِ انقلابی، که منصفانه و دلسوزانه است، را با تخریب های انقلابی نماها روشن کردند. مطابقِ معیارهای معظم له، نه تنها تخریب های امروزِ «کسی که یک دهه همه کاره مملکت بود»، بلکه سنتِ رفتاریِ همان کس را باید خارج از رفتار انقلابی و منصفانه قلمداد کنیم. از همان آغازِبرآمدنِ احمدی نژاد، سنتِ تخریب، سیره متداولِ او بود. او به کرات، تمام دستاوردهای نظام تا پیش از سال 84 را زیر سوال می بُرد و تقریباً تاریخِ مدیریتِ نظام را تاریخِ خیانت و غارت معرفی می کرد. هر روز به بزرگان نظام حمله ور می شد و غیرمنصفانه، پرده حیارا می درید و از امکاناتِ آن دهه ای که «همه کاره مملکت» بود، علیه آنان استفاده می کرد و آنان را به گوشه انزوا کشاند.

او خیل عظیمی از مدیرانی که نظام در سه دهه از خود پرورانده بود و به نوعی حاصلِ عمر نظام محسوب می شدند، را هم از گردونه خارج کرد...

رهبری دقیق ترین واژه را بیان فرمودند؛ او حقیقتاً در آن دهه «همه کاره مملکت» بود. هر پخته ای را خواست از صحنه مدیریتِ کشور خارج کرد و هر خامی را هم که خواست سُکان و سِکه بخشید. وقتی او غیرمنصفانه از اشرافیتِ هاشمی گفت، رهبری دلیرانه به میدان آمد و منصفانه شهادت داد که هاشمی نه تنها از سفره انقلاب چیزی برای خود نیندوخته، بلکه سفره خود را نیز برای انقلاب پهن کرده و اموالِ خود را به پای انقلاب خرج کرده است. همان زمان، مرحوم هاشمی هم نامه ای برای ثبت در تاریخ نوشت که هدفِ این «همه کاره مملکت»، از هاشمی شروع شده اما به هاشمی ختم نمی شود و نوشت که نگران هاشمی نیست بلکه نگرانِ قربانی های دیگر است.همه دیدیم که تهمتِ «اشرافیتِ هاشمی» امروز تبدیل به ادعایِ «اشرافیت مذهبی» و « اشرافیت سیاسی» شده است و مخالفِ هاشمی، «مخالف خوانِ» کشور شده است! مرحوم هاشمی، آن روز به صراحت گفته بود که هدفِ او من نیستم، بلکه روحانیت و در راسِ آن رهبری است. اصولگرایان اما نگار مسحور او بودند، به قدری که حتی اجازه دفاع به هاشمی نمی دادند تا اینکه رهبری خود مجبور شد به میدان بیاید و از هاشمی دفاع کند. امروز دیگر بصیرتی لازم نیست تا از اهداف و اغراضِ احمدی نژاد مطلع شوند. پرده ها دیگر برافتاده است. او عملاً توصیه رهبری مبنی بر شرکت نکردن در انتخابات را نپذیرفت. علناً روحانیت را به «اشرافیتِ مذهبی» می نوازد. صراحتاً می گوید که نظرمن مخالف نظر رهبری است (که البته تا اینجای کار ایرادی ندارد) و در ادامه، طعنه می زند که «مگر باید بمیرم؟!»؛ این طعنه یک پیامِ واضح دارد؛ اینکه رهبری با مخالفانِ خود چه ها که نمی کند!! و منِ احمدی نژاد بابت این «نظر مخالف»، چه ها که نمی کشم!!

تا احمدی نژاد، این چنین عیان و عریان روحانیت و رهبری را نکوبید، اصولگرایان چشمِ بصیرتشان باز نشد و «دوزاری شان نیفتاد»!

اما این «دوزاریِ کجِ» اصولگرایان چه خسارت ها که به کشور تحمیل نکرد. یک دهه، نظام از خدمات بزرگانی چون مرحوم هاشمی محروم شد. در آن دهه، مفاهیمِ بلند و ارزش ها دچارِ وارونگی شدند و پوستینِ انقلابی را وارونه پوشیدند. انقلابیونِ اصلی و سیلی خورده های انقلاب، به وسیله انقلابی نماها رانده شدند. کارنامه سی ساله نظام را زیر سوال بردند و همهدستاوردهای این سه دهه را غیرمنصفانه تخریب کردند. و در ادامه همین روش، غائله مُهلکِ هشتادو هشت را آفریدند و در نهایت نیز کشوری تحریم شده، با نرخ رشد اقتصادی منفی، تورم 45 درصدی و مبتلا به بحران های نفتی و آبی و با خزانه خالی تحویل دادند. و این همه، به خاطرِ آن بود «همه کاره مملکت» یک کودک بود و اصولگرایان نیز دل و دین شان را به این کودک سپرده بودند! هنوز هم به قدری این دوزاری، کج است که باز هم باید رهبر انقلاب به میدان بیاید و «انقلاب» و «انقلابی» را زیر دست و پای این انقلابی نماها نجات دهد و نشان دهد که انقلاب و انقلابی با این تخریب های غیرمنصفانه، نسبتی ندارد.

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها