-
کوچ ابد مرد ادب ایل و فریدون فرهنگ
سید غلام بلادی
-
یاسوج؛ شهری که شیخ شاخصش پیشهزن بود!
محمد مختاری
-
جزای نیکی جز نیکی نیست
جبار چراغک
-
زیبایی بر بستر فاجعه
سید غلام بلادی
-
«لذت وقیح»
امراله نصرالهی
-
زنان و دولت چهاردهم
سیده فرزانه آرامش
-
شاقول اصلی در ماجرای قتل دکتر داوودی
فضلالله یاری
-
در این محنتسرا نابههنجاران و کج روان بزرگ شمرده شدهاند
پریچهر زعیمی
-
بیوه زنان
آفتاب افریدون
-
خلاصهای از مصاحبه با انقلابیون
علیرضا کفایی
بحران زیست محیطی از کلاچو تا سقاوه
بهار امسال بود که برخی رسانه های استان تیتر زدند:«کارخانه سیمان سپوی دهدشت محصول داد/کاشت هندوانه به جای تولید سیمان » .
همین تیتر به تنهایی کافی است تا عمق فاجعه در یکی از مستعدترین دشت های کشاورزی جنوب کشور و یک منطقه کاملا توریستی بر همگان آشکار شود .
هیاهو و تبلیغات زیاد از بابت اینکه قرار است کهگیلویه صنعتی شود و بزرگ و بزرگتر شود زمانی گوش فلک را کر میکرد و هنوز هم میان سه نماینده اسبق،سابق و فعلی محترمی که خروجی کارشان یک دهدشت در حال خالی از سکنه شدن است در اینکه این صنعتی شدن را به خود نسبت بدهند رقابت وجود دارد . کمی آنطرفتر از کارخانه کذایی سیمان و هم طلایه با آن بیش از 100 هکتار از زمین های زرخیر کلاچو که تا همین چند سال پیش با گندم «بج» به اقتصاد آن منطقه رونق بخشیده بود فنس کشی شد تا این بار یک صنعت دهن پر کن دیگر یعنی پتروشمی در آنجا احداث شود .
روز کلنگ زنی پروژه کذایی دوم نیز هرگز از یادم نمی رود کاروانی از ماشین های گران قیمت محمد رضا باهنر و محمد موحد و معاون وزارت نفت دولت اول احمدی نژاد (که دولتش پر از این کارهای طبیعت نابود کن و بی نتیجه بود) را به سمت کلاچو هدایت میکردند تا در حقیقت کلنگ یک فاجعه زیست محیطی در آنجا به زمین زده شود . من ادعایی در نقض نیت خیر برخی از دست اندرکاران این دو پروژه که ناشی از بی اطلاعی و توجیه نادرست آنها بود ندارم. آنها به گمان خود آماده بودند تا دهدشت را نجات دهند و هنوز هم ممکن است این گونه فکر کنند. منکر آن نیز نیستم که از ابتدا تاکنون کسانی نیز در همین استان با نگاه های منفعت طلبانه چشم طمع بر این پروژه ها داشته باشند .
ولی نیت هر چه بود خروجی آن (تاکید میکنم) حتی اگر این دو طرح به سرانجام برسند که با توجه به سابقه دست اندرکاران شهرستان و تجربه های قبلی این اتفاق نزدیک به محال است باز هم این یک بحران و فاجعه بودجه ای و زیست محیطی است .
در مورد خطرات و اثرات سوء این گونه از طرح ها نیاز به بازتکرار مطالب نیست که زیاد گفته و نوشته اند و تجربه زنده اصفهان و وضعیت آلودگی هوا در آن شهر خود گواه همه چیز است. زمانی اصفهانی ها بواسطه لابی قوی سیاسی و اقتصادی به ظن خود با زیرکی صنعت را به آنجا بردند ولی امروز نتیجه اش آلودگی هوا و قحطی یک قطره باران در سال های اخیر برای اصفهان است و حال با این صنایع مانده بر روی دستشان نمیدانند چه کنند هماگونه که خوزستانی ها نمی دانند با آب شور «گتوند» چه کنند یا خراسانی ها با هفت ذوب آهن به تعطیلی کشیده شده و بی آب نمی دانند چه کنند .
برخی ها خوشبینانه به این طرح ها به عنوان فرصتی برای رفع بیکاری نگاه میکنند اما دریغ از یک محاسبه کوچک تا متوجه شوند که اولا چنین بودجه ای قادر است در بخش های کوچکتر و نقدی تر بهتر به حل بحران بیکاری کمک کند و مضافا که چنین طرح هایی حجم عظیمی از آب را طلب میکنند که در همان دوران پر آبی کلاچو و رودخانه های اطراف آن نیز تهیه چنین آبی سخت بود چه رسد به حالا که آب و«نیم و تیف» باران برای همان گندم «سه دهه» ی«بج» هم نیست .
نکته تاسف برانگیز در حرص و ولع دنبال کنندگان و مدافعان چنین طرح هایی این است که این بزرگواران هرگز اهمیت مقوله گردشگری طبیعی و تاریخی برایشان به عنوان یک مسئله مطرح نشده است. به طور مثال با همین بودجه 22 میلیاردی که صرفا قرار است صرف جابجایی خاک محل احداث پتروشمی دهدشت در کلاچو شود ، حداقل میشد همان بلادشاپور را به عنوان یک برند ملی مطرح و از قبل آن درآمد زایی بیشتر و نقد تری کرد( یکی از اهالی کلاچو تعریف میکرد کل فعالیت این پروژه به این شکل است که صبح ها لودرها و کامیون ها خاک ها را در قسمت جنوبی طرح خالی میکنند و عصرها دوباره خاک ها را به قسمت شمالی می برند).
به عنوان کسی که از کودکی تا کنون از همان جاده کنار دست پتروشیمی رفت و آمد داشته ام تمام سال های کودکی و تا همین چند سال پیش خوب به یاد دارم هر گاه از آن منطقه می گذشتیم و بویژه در ایام عید به سمت تنگ هیگون حرکت میکردیم در استانه تنگ و بر فراز گردنه کوتاه مشرف بر کلاچو وقتی به آن دشت پهناور نگاه میکردی تا چشم کار میکرد سبزه و خرمی بود. ولی اینک سازه های خشن سیمانی در دهانه تنگ سپو و تلی از خاک که نمادی از غم و اندوه مردمان این سرزمین است در دهانه تنگ هیگون، انگار یک جسم مرده و بی روح بر این دشت چمبره زده است(من موندم چند سال دیگر مردم منطقه با طوفان خاک یا اصطلاحا «خهک بای» آن چه کنند). کل آن چیزی که تاکنون از این دو طرح بین المللی به مردمان کهگیلویه رسیده است تخریب محیط زیست، هزینه ی بی جهت بودجه هنگفت که نوع به دست آوردن و دخل و خرج آن هم معلوم نیست و تشدید مهاجرت و به عبارتی فرار مردم از شهرستان است .
نماینده محترم فعلی شهرستان در مجلس هم تنها عادت دارد کسی «ها وا نه» گفت قیافه چمباتمه زده ی حق به جانب بگیرد و منتقدین را به عناوینی متهم کند که انگار قرار است دوره چهار ساله اش که تمام شد دهدشت یک ایالت صنعتی و پیشرفته به تمام معنا شود . در حالی که دهدشت همان داشته های قدیمی اش را هم دارد از دست می دهد و دیگر هیچ ....
طنز قضیه جایی است که مدتی است مشابه همین طرح قرار است در صحرای سقاوه در شهرستان بویراحمد اجرا شود گویی پتروشیمی کلاچو هوای کوچ کرده و این بار دقیقا در همان ییلاق مردمان سرزمین کلاچو «ورد» خالی به دست آورده است تا خاک و طبیعت زیبای انجا را هم بر باد دهد . در مورد اهمیت توریسم طبیعی و مذهبی آن منطقه نیازی به صحبت نیست که هر کسی یکبار از آن سرزمین گذر کرده باشد عمق فاجعه را متوجه میشود و این سوال برایش پیش می آید که چه ضرورتی است در جایی که خود این همه استعداد ایجاد شغل همچون دامداری، کشاورزی، طرح های ماهی و از همه مهم تر گردشگری طبیعی و مذهبی دارد باید شروع به تخریب آن کرد و در زمانه بحران آب شرب باید سالانه حداقل 15 میلیون متر مکعب از بشار برایش آب آورد . با همین پیش فرض های اندک و ضرورت برخی نیازمندی های دیگر به ذهن می رسد که شاید هم اساسا قرار نیست چنین طرحی پیاده شود چون امکانش نیست پس چه دست هایی در پشت پرده است؟ جز اینکه یک مافیای داخلی و مطابق برخی صحبت ها یک مافیای خارجی در پشت این صنعت دهه سی و چهل اروپاست که در آنجا از دور خارج شده است و حالا پشت سر هم از کرمانشاه تا کلاچو و تا سیستان برای احداث پتروشمی تسهیلات داده میشود و اطراف طبیعت فنس کشیده می شود؟
در واگذاری زمین های دشت سقاوه به سرمایه گذار به جای آنکه سازمان منابع طبیعی اولین شاکی و معترض کار باشد با غرور و افتخار می گوید که کار واگذاری این 97 هکتار اراضی ملی به سرمایه گذار کاملا انجام شده است و کسی هم حق اعتراض ندارد.اصلا نمی دانم آیا ما سازمان محیط زیست، منابع طبیعی، میراث فرهنگی و گردشگری در استان داریم و آیا اگر هست؛ بود و نبودنشان هم فرقی برای استان و مردم دارد؟
گفتنی ها و مصداق ها بسیارند و جامعه و نسل جوان هم به تازگی درگیری ذهنی بیشتری با این موضوعات پیدا کرده است و لازم است همه جامعه نسبت به این موضوع حساسیت بیشتری داشته باشند. امروزه مسئله محیط زیست از مهم ترین موضوعاتی است که مرز و جغرافیا نمی شناسد همچنان که اثرات نازک شدن لایه اوزون همه بشر و کره زمین را در برمیگرد . نباریدن برف بر قله ی دنا که هیچ گاه بی برف نبوده است همانقدر برای یک سیسختی دردآور است و به درختان سیب او خسارت وارد میکند که مردمان پایین دست در چهارمحال، خوزستان و خلیج فارس نیز از این بحران خسارت خواهند دید .
در طی این چند مدت که کنش های محیط زیستی فعالان این حوزه در اعتراض به این طرح ها آغاز شده است برخی ها یا ندانسته یا هم برای منافعی که ممکن است از دست برود می گویند تا کنون و در مقابل تخریب ها و خسارات محیط زیستی قبلی کجا بوده اید که حال به میدان آمده اید؟ در جواب این افراد باید گفت: اولا که این آگاهی به همراه دغدغه مندی هم اینک درونی شده است و با وجود برخی هشدارها متاسفانه چون نهادهای رسمی از جمله آموزش و پرورش و دانشگاه ها و انجمن ها و رسانه ها چندان به این موضوع نمی پرداختند جامعه نیز درک چندانی از عمق فاجعه نداشت تا اینکه حال این بحران را با پوشت و گوشت خود احساس می کند و دوم هم بخشی از این حرکت بر میگردد به وجود رسانه های در دسترس و ارزانی همچون تلگرام و اینستاگرام . پس اگر چه دیر شده است و نه گونه جانوری مانده است و نه گیاهی ولی هیچ ایراد ندارد که از جا بلند شد و یا حداقل اندکی از وقت کلیک های زیر پتویی را به این کار و فعالیت در کمپین های فعال این حوزه اختصاص داد و مانع از تخریب بیش از این طبیعت شد و خطاب به صاحب منصبان داستان مشابه داستان قصر کافکا گفت: حالا که همان جاده ی دهدشت و پاتاوه را سال هاست به سرانجام نرساندید ، حالا که خود عامدانه مانع از اجرای یک سد شدید که به نظر میرسید می توانست برای اقتصاد و کشاورزی همین کلاچو مفیدتر باشد؛ پس خواهشا دست نگه دارید و کلاچو، سقاوه و اخیرا نیز شنیده می شود «بلی بنگوه» را خاک شان را بر باد ندهید که این خاک ممکن است هزاران سال و بلکه هم شاید میلیون سال دیگر در چرخه طبیعت تکرار نشود و نگذارید سرنوشت دریاچه ارومیه و هزاران منطقه ، گونه گیاهی و جانوری، رودخانه و .... در کهگیلویه و بویراحمد تکرار شود .
کنش محیط زیستی امروز یکی از مهم ترین حوزه های ذیل امر سیاسی در حوزه اندیشه و زندگی بشر امروزی است و بر خلاف عرصه سیاست پراتیک که برخی ها با دلایل خود سعی میکنند از آن حوزه برکنار باشند اینجا با کسی تعارفی نیست و همه به شکلی درگیر هستند .
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 پیام تسلیت وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در پی درگذشت فریدون داوری شاعر آئینی و انقلابی
- 2 پذیرش ۴۹۰ دانشجو معلم در دانشگاه فرهنگیان کهگیلویه و بویراحمد طی امسال
- 3 نقش میدان گازی مختار بویراحمد در رفع چالش ناترازی انرژی
- 4 پذیرش بیش از دوهزار دانشجو در دانشگاه آزاد یاسوج طی سال تحصیلی جدید
- 5 تدوین برنامه توسعه و پیشرفت کهگیلویه و بویراحمد
- 6 باند مالخران در دام پلیس کهگیلویه
- 7 کهگیلویه و بویراحمد تنها استان فاقد مجتمع فرهنگی کودک و نوجوان
- 8 تخریب ۵۰۹ فقره ساختوساز غیرمجاز در کهگیلویه و بویراحمد
- معاون فرهنگی و اجتماعی معاون اول رئیس جمهور در گذشت شاعر و ادیب هم استانی را تسلیت گفت/+متن پیام
- «نادر منتظریان» در گذشت شاعر و ادیب هم استانی را تسلیت گفت/+متن پیام
- رونمایی از ۱۲ کتاب جدید در شهرستان کهگیلویه/ از«آیین آزادگی» تا«سلطه نمادین علیه زنان» و «دلنوشتههای جادهای استان»
- استاندار: زیرساخت های حفاظت از جنگل های کهگیلویه وبویراحمد افزایش یابد
- طرح کاهش تعرفه واردات خودرو در صحن مجلس
- فرماندار دنا: مدیران خسته و بینظم را محترمانه بدرقه میکنیم
- غبارروبی گلزار شهدای گمنام گچساران به مناسبت هفته بسیج/ تصاویر
- تشریح بیمه "زنان خانهدار و دختران" از زبان سرپرست تامین اجتماعی گچساران
- پیشرفت ۸۰ درصدی پروژه ایمن سازی و رفع نقاط حادثه خیز سپیدار - بنستان محور یاسوج - دهدشت
- مارگون با ۷۰ برنامه به استقبال هفته بسیج میرود/ جزییات
نظرات ارسالی 9 نظر
مطالب جالبی بود ولی محرز هست قلمت از روی انصاف و عدالت نیست در مورد بعضی اجهاف نموده ای و سکوتت در مورد بعض دیگر غلو تبلیغاتی و تماجید منفعت گرایانه هست و همین باعث ترک برداشتن این قاب دلسوزی و خیرخواهی تان شده البته اگر اخلاصی باشد
پاسخاگر دردم یکی بودی چه بودی اگر غم اندکی بودی،چه بودی! سپاس برادر حق گفتی،پس بیم عقیده های آغشته به عقده را نداشته باش. روزی همین کامنت گذاران متعصب خواهند فهمید چه بلاهایی بر سر این مرز و بوم آمده که دیگر دیر است
پاسخآقای خرامین چقدر از تاجگردون پول گرفتی تا این مطلب نوشتی،
پاسخحقیقتأ به جز قسمتی که از موحد گفت مابقی متن را پذیرفتم ولی فقط از باب نگران طبیعت بودن پذیرفتم اما اینکه بعداز ۱۰سال امروز از محیط زیست گفتن و هنوز که هنوزه از موحد گفتن تا حدودی زیر سوال بردن هدف متنه و ورود به این مبحث تا حدودی عدل هاشمی پور و موحد را در یک کفه قرار میده و این اصلا خوب نیست
پاسخپ عوضی اگه راس ایگوی سی او نماینده بویراحمد تو ک ایخو پتروشیمی من یاسوج بزنه گپی بزن یا هم اگه راس ایگوی و او ...............ک ایخون ریل قطار از اقلید بیارن سی یاسوج من کوه و کمر اما نیترن از اندیمشک و دهدشت خط راه آهن بکشن ببین تو دردت ن درد محیط زیسته. دردت ی چی دیه هست..... از تاجگردون اگه .......... داری گپی بزن خو دونم ...........نیکنی
پاسخواقعا درود....
پاسخآقای خرامین چه کسانی نگذاشتند عامدانه نگذاشتند سد بزنند و جاده دهدشت را انجام نداند
پاسخسلام،تحلیل و نقد بسیار عالی و زیبایی بود
پاسخآقای خرامین حرف های شما کاملا درست و بجا هست مگر در خصوص طرح های یاد شده پیوست زیست محیطی نبوده مگر نماینده اومد گفت اینجا سیمان بزنیم یا اینجا پتروشیمی. بهرحال شما باید به مدیران محیط زیست کشاورزی منابع طبیعی و و و خیلی های دیگه هم خرده می گرفتید اونها بودند تصمیمات نهایی را برای تعیین جا گرفته اند. ضمنا در تمام دنیا سوخت های برای صنعت ها در نظر گرفته میشود که کمترین آلودگی زیست محیطی را داشته باشند ولی متاسفانه کشور ما فاقد چنین هست......
پاسخ