در نکوداشت « حاج مظفر کشوری» و نقش او در تاسیس دهدشت جدید

در نکوداشت « حاج مظفر کشوری» و نقش او در تاسیس دهدشت جدید
توقع از شهروندان دهدشت در داشتن اطلاعات کافی از نام داران تاریخ شهر و دیارشان،به همان اندازه نابجاست که از مردم کشور توقع داشته باشیم مشاهیر کشور خود را بخوبی بشناسند.چرا که نه تنها کاری برای شناخت کافی از پیشینیان صورت نمی گیرد،بلکه بنظر می رسد اراده ای وجود دارد تا شهروندان هر چه بیشتر با گذشته خود بیگانه شوند. پس طبیعی است که خبر درگذشت «مظفر کشوری» بعنوان نخستین سرمایه گذار دهدشت جدید،که جد و جهد او برای رونق شهری که چند دهه فترت را پشت سر نهاده،چندان سر و صدایی نکند. در باب گذشته درخشان «دهدشت»تا عهد قاجار و پهلوی اول،پیشتر چند سطری نگاشته ام.و مجال آن نیست. اما برای ورود به بحث اصلی،ناچاریم فضای سالهای دهه سی و چهل شمسی را نظری بیافکنیم. پس از سقوط دهدشت قدیم،تجار و کسبه و شهرنشینان،شهر آباد را رها کرده به نقاط مختلف کشور حتی آسیا سفر می کنند.در حوزه عشایری هم پس از سقوط ایل نویی(بعنوان قدرت متمرکز)خلا قدرت در کهگیلویه پدید می آید و طوایفی از بویراحمد در دشت دهدشت سکنی می گزینند. این خلا قدرت با وقوع نزاع های عشایری دهه سی و چهل شمسی(مشخصا سال ۳۲تا چهل و دو)و سرکوب مکرر غایله های عشایری،پس از ترور عبدالله ضرغام پور بعنوان مقتدر ترین خان در بویراحمد و کهگیلویه،تا حد زیادی به نظام خانی در کهگیلویه پایان می بخشد.همزمان در کشور انقلاب سفید(که بر حسب اتفاق تاریخ آن با نگارش این یادداشت یکی است)و بعد اصلاحات ارضی،سبب می شود که دولت وقت،سعی در تاسیس دو شهرستان کند تا بلکه با یکجا نشین کردن عشایر،به نوعی فضا را آرام کند. لذا،بویراحمد را که با مداخله ارتش آرام شده بود،با کهگیلویه و گچساران بعنوان استانی جدید اعلام می نماید. تا این تاریخ،فرمانداری کل در حوزه کهگیلویه،در محدوده چرام قرار داشت.و پاسگاه «تمبی»بعنوان اصلی ترین مقر نظامی محسوب می شد. «سناتور موسوی»که در آن زمان نماینده مجلس شورای ملی و در دهه پنجاه از سوی دربار سناتور بهبهان و کهگیلویه بود،علاوه بر نفوذ سیاسی بسیار بالا در تهران و خوزستان،در اکثر مناطق فعلی کهگیلویه-مانند چرام- و بهبهان دارای اراضی مرغوب و آبی بود،که البته اراضی بعضا متعلق به وی و خانواده او بود.از جمله این اراضی زمین های دشت چرام بوده که در آن زمان تنها اراضی ثبت شده در کل منطقه محسوب می شد. جالب است بدانیم همین مساله،سرنوشت چرام را بعنوان اولین فرمانداری کهگیلویه به گونه دیگر رقم زد. به این شرح که؛در سال 1342فردی نظامی و مقتدر،به نام سرهنگ علیزاده(بعدها تیمسار) چون در سرکوب غایله عشایر خوش درخشیده بود،از سوی دولت وقت ابلاغ فرمانداری دریافت می دارد. در اولین اقدام پس از دریافت مبلغ یکصد هزارتومان وجه،ماموریت می یابد تا ادارات دولتی را در چرام بنیان گذاری کند.پس از مراجعه و مذاکره با خوانین آن دیار،در می یابد که اراضی چرام مالک رسمی و ثبتی دارد و چاره ای جز پرداخت وجه به مالک وجود ندارد.و اگر اعتبار را جهت خرید زمین صرف کند،برای ساخت و ساز چیزی باقی نمی ماند.لذا با سران طوایف دهدشت به گفتگو می نشیند و پس از استقبال آنان از موضوع انتقال مرکزیت از چرام به دهدشت،راهی تهران می شود.او که در دربار آن زمان،فردی شناخته شده بود،پس از ملاقات با وزیر کشور و اطلاع از دشوار بودن تغییر مرکزیت،پس از ملاقات نخست وزیر و حتی شخص شاه،با دست پر بر می گردد و اختیارات کامل جهت تغییر مرکزیت شهرستان از چرام به «هر نقطه از کهگیلویه»را دریافت می کند. با مراجعه به کهگیلویه،با زمین داران دهدشت به تفاهمی دست می یابد به این مفهوم که «برای تاسیس دهدشت،هر دارنده نسق زراعی،سهمی از نسق را به دولت واگذار کند،در مقابل همان میزان از نسق آنان کسر نگردد)لذا از سوی زمین داران همه طوایف کهگیلویه-منهای چرام- و معتمدین،مورد حمایت کامل قرار می گیرد،استقبالی که در چرام با آن مواجه نشد.(گفتنی است در این زمان بیشتر جمعیت ساکن در دهدشت از طایفه طاس احمدی و بعد خواجه تشکیل می شد، بیشترین نسق زراعی هم متعلق به همین گروه بود،بالتبع اکثریت هیات معتمدین از طایفه طاس احمدی تشکیل می شد.( این نکته صرفا جهت آگاهی ذکر شده است) پس ازین تفاهم بود که مهندس «آیتی»مسول اصلاحات ارضی کهگیلویه،پیشنهاد فنی کار را به این شرح داد که«از مرکز شهر،به شعاع یک کیلومتر،هر نقطه ای که دولت تشخیص دهد،اراضی را به رایگان و بارضایت مالک،جهت تاسیس ادارات دولتی تملک نماید.» اینگونه بود که بارقه امید پس از چند دهه که از جوانمرگی دهدشت کهن می گذشت،بار دگر بر تارک دهدشت پیدا شد. شهری جدید در حال شکل گیری بود.و علیزاده اراده عجیبی بر تسریع این امر داشت.گاهی عشایر را مجبور به سکونت در شهر می کرد و گاهی به تشویق آنها می پرداخت. در این میان بود که بعد از نام علیزاده یک نام دیگر بر زبان ها افتاد.«مظفر یا ظفر کشوری» مرحوم کشوری-که به هردو نام شناخته می شد-تاجر زاده ای بود که در سال ۱۳۰۱در محله «گودچهک »بهبهان زاده شد. از ابتدای تاسیس دهدشت،در مرکز شهر قلعه و باغی بنا نمود.ارتباط بالای میان او و حاکم نظامی کهگیلویه سبب شد که حتی اقامت گاه علیزاده هم تا مدتها در همین قلعه باشد. حتی جلسات متعدد با سران و بحث و گفتگو و نشست های متعدد در باب مسایل مهم شهر همه در همین مکان برگزار می شده(جا دارد اداره میراث فرهنگی رسیدگی و حفظ این محل را در دستور کار قرار دهد) از جمله تجارت های مرحوم کشوری،تامین اقلام مورد نیاز ارتش و نظامیان آن زمان در دهدشت و بهبهان بود. همین ارتباط به رونق تجارت و در نتیجه سکونت در دهدشت کمک فراوان کرد.به این شرح که تا پیش از آن،عشایر باید سختی راه و خطرات سفر تا بهبهان را به جان می خریدند،تا خود را به بازار بهبهان برسانند. متاسفانه روایت هایی که از این گونه معاملات شنیده می شود،عدم رعایت انصاف با اهالی کهگیلویه را می رساند. برای مثال زحمت چندماهه دامدار کهگیلویه اگر چند کیلو روغن و پشم بود،در قبال مقدار کمی مایحتاج مانند قند و چای و پارچه و لباس دریافت می شد. اقدام کشوری به راه اندازی چند باب مغازه و تامین مایحتاج،کم کم این نامعادله را بنفع اهالی دهدشت بهم زد.گاه حتی اقلام را بار خودروهای نظامی که جهت ماموریت می آمدند در دهدشت تخلیه می نمود.از جمله این اقلام «نفت»بود که تا پیش ازین،کمتر در منطقه به مصرف اهالی می رسید. اما شاید مهم ترین اقدام کشوری در توسعه منطقه،راه اندازی آسیاب آرد در مرکز شهر بود. این اقدام تبعا با مخالفت متنفذین چرام همراه بود چرا که تا آن زمان،برای آرد کردن گندم،مردم دهدشت و اطراف،باید راهی طولانی را تا آسیاب های چرام و اطراف(که علی القاعده باید همگی آبی بوده باشند)می پیموندند. اما ورود اولین آسیاب دیزلی-و بعدها برقی-ساخت شرکت black stoneانگلستان،و نصب آن در دهدشت،شاید آن قدر خوشحال کننده بود که امروز خبر فرودگاه در یک شهر! تاسیس«مکینه کشوری»و در کنارش مغازه بزرگ و برای آن زمان مدرن(در محل فعلی بانک مسکن دهدشت)علاوه بر خدمات و تامین کالا،چندین نفر اشتغال هم ایجاد کرد. در وصف انصاف و مردم داری کشوری زیاد شنیده ام. نسیه دادن به مردم بی بضاعت،خرید دام و واگذاری به افراد برای نگهداری بصورت شراکتی،کمک به افراد جهت تاسیس مغازه در مناطق شهری و روستایی،تامین وسیله نقلیه برای نقل و انتقال افراد و کالا به بهبهان و..... شخصا از استاد منعقد،که در زمان تاسیس قلعه بعنوان بنا با کشوری همکاری می کرد خاطرات جالبی شنیدم. باری!دهدشت قدیم رونقی آنچنان داشت که نظر مورخین و مستشرقین را بخود جلب نمود. دهدشت جدید در دهه سی و چهل هم در آغاز کار،میزبان بهبهانی های تجارت پیشه بود که کار هر کدام مصداق سرمایه گذاری بود.حلقه گمشده امروز دهدشت. از جمله بهبهانی های دیگر که علاوه بر ارایه کالا و خدمات،در شکل گیری فرهنگ هم نقش داشتند می توان یاد کرد از آقایان(مرحوم قنبر رنگی۰مرحوم خاکسار.مرحوم علیزادگان. و.......). خداوند همه خادمان درگذشته مردم را رحمت کند.   پی نوشت: سپاسگزارم از آقای سیروس بهره مند.که اطلاعات خوبی در این زمینه در اختیار بنده قرار دادند. محمد زرین ششم بهمن    
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 5 نظر

  • 1 پریسا 1398/4/10 22:13:11

    طایفه ی طاس احمدی به دهدشت تعلق ندارد و نشیمنگاه اصلی ان ها سرچنار بویراحمد می باشد و هیچ خدمتی به دهدشت نکرده اند.

    پاسخ
  • 2 ناشناس 1396/11/8 15:23:55

    درود براقاي زرين هميشه از دهدشت قديم زماني كه داخل بيابان دهدشت ودره سور لجگي وجود داشت واولين داروخانه فاضلي زاده وبهداري ومكينه كشوري وكتاب هاي قطور دبيرستان ومطالعه دانش اموزان ان زمان در صحرا وكارخانه يخ سيد غضمان ودكان عيسي وموسي وقنبر رنگي ونانوايي سيد علي باز واتوكشي فرح بخش ونقش بي بديل طايفه با فرهنگ طاس احمدي ياد كنيد ممنون

    پاسخ
  • 3 ناشناس 1396/11/8 14:19:46

    درود بر زرین و قلم شیوایش

    پاسخ
  • 4 استاد 1396/11/8 14:18:52

    خدا رحمت کند کشوری،و دهدشتی، رنگیان، باستانی ، پیدایش وهمه افرادی که دنبال آباد کردن هستند، هر کجای ایران که باشد

    پاسخ
  • 5 کتایون 1396/11/8 14:16:1

    دهدشت را  بهبهانی آباد کردن رفتند، موحد و بزرگواری و موسی خادمی ویرانش کردن رفتند

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها