سقوط آسمان به قعر كوه!

سقوط آسمان به قعر كوه!

با شنيدن هر خبرى از اين سقوط مرگزا، بغض گلو را مى فشارد و حلقه ى اشكى از چشم سر ريز مى شود! در اين همهمه ى رنجزاى دل آشوب، ناله ى سوزناك مادرى را مى توان شنيد در عزاى فرزند خويش كه چه به ناگه او را از دست داده است براى هميشه! ( براى هميشه!)

آه جانسوز پدرى را مى توان شنيد كه مى گويد؛ - كاش من جاى آنها بودم. كمرم شكست. ( شكست. )

و فرياد برادر و خواهرى را مى توان شنيد كه سقف آسمان را مى شكافند و به اعتراض بانگ مى زنند؛ - آيا تو حاضرى براى يك دقيقه در اين هواپيما بنشينى و پرواز كنى؟! ( براى يك دقيقه پرواز كنى؟! )

بارى! درود بر غيرت آنها كه به دل كوه و كولاك زدند تا مگر نشانى از زندگى بيابند! و افسوس كه ( تا اين لحظه ) چه پر از خالى برگشتند!

يكجا نشستن و زانوى غم به بغل گرفتن و راه خيال در پيش گرفتن كارى از پيش نمى برٓد؛

اينكه بر همكار گرانمايه، دكتر دانشى عزيز، چه مى رود، حتى تلاش براى تصورش ديوانه كننده است!

تصوير محوى از لبخند دكتر يارى پور ، برجا مانده از خاطرات دوران دانشجويى، آتش به جان مى زند.

و آنهمه اميدى كه اينك جاى خود را به سردى و سياهى مرگ سپرده، در نگاه دكتر دالوند، دانشجوى پر تلاش ساليان پيش، دل را از اندوه آكنده مى كند...

از زبان در كام مانده ىِ فسرده حال و خشمگين، حرفى نمانده تا با دلِ شكسته ىِ بازماندگان اين همه جان باخته در ميان گذاشت كه ما خود از بازماندگان كاروان سياه و سرد مرگيم.

هر آنچه در اين دقايق تلخ و پر تشويش بر ما مى گذرد، انبوهى از پرسش هايى ست كه در عمل پاسخى نمى يابند! پرسش هايى از اين دست كه به راستى با سقوط آسمان به قعر كوه و پر پر شدن جگر گوشه هايى از مام ميهن و سرزمين مادرى، تاوان نابرابر كدام بيداد را پس مى دهيم؟

تاوان بحران ناكارآمدى يا ناكارآمدىِ در بحران؟

تاوان سركشى قدرتى كه پاسخگو نيست يا پاسخى كه از قدرت تهى ست؟

تاوان برجامِ بى فرجام يا فرجامى كه به برجام منتهى شده است؟

تاوان تحريم هاى كشنده يا دردسرهاى غير ضرور؟

تاوان گوش هاى سنگين و دنده هاى لجوج يا شهروندىِ نابخردانه اى كه از بزدلى و آز پر است؟

تاوان چشمى كه بر تجربه هاى تلخ پيش از اين بسته است و انگار كور مادرزاد، هيچ نمى بيند و نمى آموزد يا چشمى كه مى بيند اما به هزار و يك دليل خود را به نديدن مى زند؟ ... و دريغا كه پرسش ها تمامى ندارند.

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 4 نظر

  • 1 ناشناس 1396/12/1 19:14:49

    وقتى كه صحبت از سقوط آسمان باشد، همه جاى اين كره ى خاكى قعر است.

    پاسخ
  • 2 مهدى غفارى 1396/12/1 19:12:4

    هم اينك پستى را دريافت كردم و شنيدم با صداى گرفته و محزون استاد دوران دانشجويى ام؛ دكتر نظرى عزيز! كه مرثيه اى را بريده بريده با بغض مى سرايد ( در غم از دست دادن فرزندش ). دلم شكست و اشك در چشمم حلقه زد ... چه مى توانم گفت با او كه چنين دل شكسته غمگسارى مى كند؟

    پاسخ
  • 3 ناشناس 1396/12/1 10:56:40

    هر آنجايى كه به جاى زندگى، مرگ را براى آدمى به ارمغان آورد، قبر و نشيب است و قعر و دره دارد حتى اگر كوهى باشد كه سر بر فراز آسمان مى سايد. سياهى مرگ از فراز، نشيب مى سازد.

    پاسخ
  • 4 ناشناس 1396/12/1 10:17:9

    مگه کوه قعر داره ؟!

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها