در ادارات شهر خبری هست، نیست

در ادارات شهر خبری هست، نیست
بی پرده و به دور از هرگونه مقدمه ای، تعارفات مرسوم را ببوسیم و روی طاقچه بگذاریم تا بتوانیم چند کلامی را به حق یا شایدم به ناحق با هم سخن بگوییم. در ادارات شهر و دیارمان چه خبر است که نخبگان به حاشیه رانده شده اند و لیدرها و صندوق گردانان انتخابات مجلس شده اند حاکم شهر، مدیرانی که بعضاً قامت شان نه برای آن صندلی بلکه برای اداره ی مجموعه ای به نام خانواده هم کوچک است. روند انتخاب یک مدیر و معاونین آن در دولتی با شعار تخصص گرایی و بهبود وضع معیشت مردم به چه صورت است که تنها امری را که شاهد نیستم تخصص و تعهد گرایی است. بنده معتقدم جای تخصص را تعهد پر نکرده که جای تخصص را بی تعهدی پر کرده است زیرا با دادن شعار تعهد کسی متخصص نمی شود. کار تخصصی را باید به متخصص سپرد. وقتی میبینیم صدها و هزاران نفر از افراد باهوش، سخت کوش، با اخلاق و با انظباط که باید در سطح کلان مدیریت کشور مشغول به خدمت شوند از میهن ما خارج شده اند و می شوند و در کشورهای دیگر در خدمت توسعه و پیشرفت آنها قرار می گیرند آه از نهادمان بر می خیزد و این سوال پیش می آید که دولتمردان ضرورت توسعه و پیشرفت را درک نمی کنند؟ اگر تعداد مدیران توانمند و سالم و مستقل در سازمان هایمان افزایش نیابد هیچ گاه روی خوش توسعه را نخواهیم دید. مدیرانی که باید مدیریت کنند و به افزایش بهره وری و اصلاحات سیاسی و اقتصادی بپردازند چه کسانی هستند؟ باید از مریخ بیایند؟ وقتی گونه های اصیل در یک اکوسیستم حذف شوند، در آنجا علف هرز رشد می کند، سالها باید صبر کرد تا دوباره توالی آنجا را عوض کند. حال نقش مردم چیست؟ مردم کوچک ترین نقشی نداشته و تنها شاهد افزایش روزافزون آمار اعتیاد، فقر، بیکاری و خودکشی هستند و چرا تا به حال یک مدیر لب به سخن، گلایه ،اعتراض و یا حتی دفاع هم نگشوده است. مؤلفه های انتخاب مدیران چیست؟ تخصص گرایی خوردنی است؟ رفتار سازمانی چیست؟ اصلاً مدیریت به چه معنایی است؟ در شرایطی که انتخاب یک مدیر زندگی یک آبدارچی را دستخوش فراز یا نشیب می کند و جزئی ترین اجزای سازمان را تحت تاثیر قرار می دهد چه اتفاقاتی رخ می دهد که میان تغییر مدیران و تعویض مستخدمین رابطه ای مستقیم وجود دارد؟ دلیل شیوع طاعون بوروکراسی چه میتواند باشد که تا این حد شاهد بروز نابسامانی در ساختار مدیریت خرد و کلان ادارات مان هستیم و متاسفانه  کاپیتالیزم جدیدی را در رأس سازمان ها به وضوح می بینیم. کاپیتالیزم اداری! مدیریت جزیره ای! آقای رئیس جمهور! چرا به استان ما آمدی!؟ هیچ می دانی؛ ادارات استان ما قریب به ٢ ماه است که بواسطه حضور شما در تعطیلی به سر می برند و اکثر مدیران در پی پر کردن سوراخ های سازمان شان و در اقدام برای راضی نمودن مردم “دائم الجلسه” بوده اند؟ به گونه ای که حاضر به پرداخت پول هایی از جیب مبارک شان شده اند تا  حتی یک نفر از ما مشکلات واقعی مان را به گوش مبارک شما نرسانیم! نیک می دانیم که از فقر، بیکاری و محرومیت این جمعیت ١ درصدی اما غنی مردم استان ما مطلع هستی یا حداقل مشاورانت که علاقه شدیدی به سِمٓت های ساختگی شان و شخص جنابعالی بواسطه موقعیت شان و موقعیت تان دارند اطلاعات دست و پا شکسته ای را محضر مبارک تان تقدیم نموده اند. آقای رئیس جمهور صادقانه بگویم آمدنت اگر مشکلی از کوه مشکلات مردم را حل نکرد بلکه مشکلی جدید را هم اضافه نمود به طور مثال  بنده حقیر ٢ ماه است که در پی دیدن یکی از مدیرانتان (مدیر شما نه مردم) پشت در جلسات متعدد استقبال از شما مانده ام! و اما حال، گویند خداوند روزی رسان است زیرا از نو هفته دولت بهانه ای شد تا میهمانی های دوره ای مدیرانتان آغاز شود! کاروان های مدیران، پلو خوری ها، بنزین سوزاندن ها و طبل های تو خالی با نیت سرکشی به شهرستان های استان با خیال نظارت بر پروژه هایی که جز ورشکستگی پیمانکاران و عدم وصول مطالبات کارگران سرانجامی ندارند جلویشان ظاهر شد تا ارباب با رجوع کنندگان یعنی همان رعیتان (مردم) مواجه حضوری نداشته باشند. از همه این انتقادات که چشم پوشی کنیم چه می شود که  فارغ التحصیلان دانشگاههای معتبر کشورمان با ورود به فضای کارمندی دچار مرگ خاموش در سیستم اداری می شوند و انگیزه خود را به کلی از دست می دهند؟ آیا دلیلی جز نگاه ضعیف مدیران کوتوله و سیاست کم رنگ نمودن قوی ترها به لحاظ داشتن ظرفیت و توان علمی وجود دارد؟ داستان غم انگیزی دارم. چند روز پیش که برای کاری در یکی از ادارات استان منتظر آمدن یکی از کارمندان در ساعات اوج کار بودم. کارمندی را دیدم که نالان بدنبال نمابر می گردد! پس از خوش و بش سفره ی دلش را باز کرد و کاغذی که در دستش بود را به من نشان داد! اصل داستان را از او جویا شدم و چنین شرح داد که در سفر استانی اخیر در یکی از دیدارهای ریاست محترم جمهور گلایه هایی از نبود بعضی اماکن شده است. پس از اتمام سفر هیئت دولت وزارتخانه مربوطه سریعاً نامه زده است که آمار دقیقی از تعداد اماکن در ید موضوع مورد گلایه نزد رئیس جمهور را برای پیگیری هر چه سریعتر ارسال نمایید. در کمال بی شرمی معاونت مزبور در کاغذی که نزد دوست کارمند ما داشت تعداد اماکن را به دروغ با آمارسازی چند برابر واقعیت عنوان کرده بود. آماری که اگر واقعیت آن اعلام شود چه بسا اعتباری را در ردیف بودجه ای برای آن تخصیص دهند اما وا مصیبتا به حال دل این مردم و فکر مدیرانی که تمام هم و غم خود را حفظ جایگاهی نموده اند که بجای زدودن مشکلات مردم بنا را بر حفظ جایگاه کاذب خود گذاشته اند آنهم بدون ذره ای وجدان کاری!!! خلاصه مویه زیاد است و زمان اندک اما در پایان باید عرض نمایم که ریشه مشکلات این مردم نه دو بانده شدن جاده هاست و نه مشکلات آب آشامیدنی و کشاورزی و نه بهداشت بلکه مشکل اصلی عدم وجود مدیران لایقی است که منصب شان نه بواسطه تعداد رأی شان در فلان صندوق بل بواسطه توانمندی و کارایی شان باشد؛ مدیرانی که جز رایحه ی خوش خدمت بوی دیگری ندهند و اگر کاری را انجام می دهند تنها و تنها بخاطر عمل به وظیفه سازمانی شان باشد نه داشتن نگاه بالقوه شان نسبت به خیال خام وکیل مردم شدن. خدایا چنان کن سرانجام کار که تو خشنود باشی و ما رستگار
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها