برای «حمزه ولوی» که شاعرانگی را سرود...

برای «حمزه ولوی» که شاعرانگی را سرود...

شعر و شاعری در دهه‌های اخیر انگار دنیایی جدا از شاعرپیشگی و شاعرانگی داشته است. این که این تهی شدن از شاعرانگی و احساسات لطیف و بیان نغز و شیوا و پر شدن از تکنیکهای مکانیکی و قابل شمارش چرا و چگونه در عرصه‌ی ملیح و بدیع شعر رخ داده است را نمی‌توان و نه شایسته است در این مجال به مجادله کشاند.

اما در این میان با شاعری آشنا شدم که زیر شعرهایش چشمه‌های خنکی جاری بود.

مشک را به جهانی ترین شیوه می‌فهمید و بازوان گردو را به رقص ازلی در باد کلام وا می‌داشت.

حمزه ولوی شعر تر می‌گفت نه شعر خیس.

شعرش سمفونی چاله و چشمه بود، نه کنسرت پر طمطراق قال و قیل.

حمزه ولوی شعر نمی‌ساخت، حتی نمی‌‎سرود، شعر را می‌نواخت. مانند نی مولوی که نسیم معنویتی ملیح را به ملودی‌هایی گیرا ترجمه می‌کرد.

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 1 نظر

  • 1 جهانگیر ایزدپناه 1397/1/10 21:24:9

    زیباودر خور همکلاسی عزیز حمزه ولوی بیان نمودید . درود برشما

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها