همیشه پای افراطیون در میان است!

همیشه پای افراطیون در میان است!

افتونیوز - ایمان یعقوبی سپهر سیاسی ایران بیش از آنچه عرصه تقابل اندیشه و نقد اصولی وقایع باشد میدانی برای معرکه گیری است . به همان اندازه که نمی توان  مدعی بود که کدامیک از جناح های سیاسی کشور مبدع وضع موجود بوده است ولیکن مورد مشهود : همیشه پای افراطیون در میان بوده است . در مقام تشریح آنچه در بالا آمده است ، می توان مصداقهای عینی بارز و ناخوشایندی از ظهور و ثبوت معرکه گیری سیاسی  بخصوص در ده سال اخیر ارایه نمود . گسترش و اشاعه پدیده معرکه گیری سیاسی با چاشنی بی اخلاقی در قاموس سیاسی طیفی به نام دلواپسان از منظری چند قابل واکاوی است . علت العلل مسائل البته شکست فراگیر اصولگرایان است . مراد از شکست وادادگی و لجام گسیختگی نظام مدیریت فکری و راهبردهای اصولگرایی در برابر چالشهای جدید اجتماعی و از سوی دیگر فروشکست دیدگاههای آنها در منظر اجتماع است .اصولگرایی دچار الیناسیون سیاسی شده است . از دل این گفتمان ، مدعیان پر زور و طالب زر و زور پایداری زاده شده است که قرائتی متفاوت و حذفی از اسلام و انقلاب دارند . فاصله گرفتن مردم از این طیف ، دلواپسان را از مدار منطق و عقلانیت سیاسی خارج نموده است . پایداری ها یکی از راههای ماندن در عرصه سیاسی کشور را تقابل آشکار و نهان با دولت اعتدال و اصلاحات و دستاوردهای آن می دانند .در این میان دولت روحانی هدف مناسبی برای آکروبات های سیاسی پایداری شده است .مقابله با دولت برای ناکارآمد جلوه دادن آن تا حدی می تواند اقناع فکری و رضایت خاطر برای دلواپسان فراهم آورد .

با کمی اغماض مدعی ام ، راهبرد اصولگرایان در اداره کشور و جامعه شکست خورده است . سربرآوردن طبقه نوظهوری از اصولگرایان عاشق قدرت که کمترین سهم را در انقلاب داشته اند عبور از طیف سنتی اصولگرایان را در پی داشت . قدرت طلبان دلواپس فاقد ساختارهای مناسب و مدون فکری و عملی هستند . این مخدومان قدرت و مسحوران ثروت اینک تابلوی اصلی اصولگرایی را بر دوش گرفته اند . اینان شکست را بر نمی تابند و گرایش شدیدشان به کسب قدرت ، آنها را به بی اخلاقی سیاسی کشانده است . به آن دلیل که آمد و نیز ضعف در مبانی ایدئولوژیکی فکری توان تجزیه و تحلیل صحیحی از شرایط روز ایران و جهان را ندارند و از دیگر سو ، شرایط لازم برای همراهی و راهبری کاست های اجتماعی مختلف را از دست داده اند و ناگزیر برای نمایاندن خود به جنجال سیاسی و معرکه گیری روی می آورند . اقدامات اصولگرایان پایداری در فضای حقیقی و مجازی بر مبنای نیل به قدرت و کسب منفعت جناحی پی ریزی شده است و حال با اقدامات ایضایی و سلبی افراطیون ، اصولگرایی با دو خطر عمده مواجه است .

بحران نخست بحران مقبولیت:

 از عوامل بروز بحران مقبولیت می توان به عدم روزآمدی نگرش و بینش در ساحت اندیشه  و نیز عدم نیاز سنجی مناسب اجتماعی و ناآشنایی با خواستها ، سلایق و ذائقه جامعه امروز اشاره کرد . با توجه به مطالبه محوری نسل جوان جامعه ایرانی ، عدم توجه اصولگرایان به این خصیصه منجر به ایجاد دافعه و پس زدن این گفتمان شده است و نسل جوان به راحتی از آن گذر خواهند نمود . اصولگرایی بخاط فطرت و ذات غیر منعطفش با این چالش جدی مواجه شده است .

بحران دوم اضمحلال اخلاق سیاسی :

پدیده دوم مقوله ایست که در طول بحران مقبولیت تعریف می شود . نگاه حذفی حاکم بر جریان افراطی منجر به عصبیت و بروز رفتارهایی شده است که در دایره کنشگری سیاسی در نوع خود یکتاست . اگر راستگوئیسم یک مدل پذیرفته و البته ابتدائی از بی اخلاقی سیاسی است ، نادریسم نسخه جدید پارادایم نوین بی اخلاقی سیاسی است  . نادر قاضی پور که خود از نوادر سیاست می باشد ، هرگاه خود را در کسوت قاضی القضات می پندارد به راستی نادر است . قاضی پور قطعه گمشده پازل بی اخلاقی سیاسی بود. از راستگو تا قاضی پور خط راستی است که در میانه اش آن دسته از اعضای جبهه پایداری و نزدیکانشان و نیز منفعت طلبان نفوذی در لیست امید ایستاده اند . افرادی که چه در برجام و چه پسا برجام از هتک حرمت و تهمت و افترا نسبت به نفر دوم مملکت و دولت وی و حامیانش فرو گذار نبوده اند.خیانت برخی اعضای اشتباهی و اصولگرای لیست امید در جریان انتخاب هیأت رئیسه مجلس و تشکیل فراکسیونها و اعمال و الفاظ نادر قاضی پور اوج افول اخلاق در اردوگاه راست است . گویی قاضی پور مأمور عادی سازی چنین رویه ای است و البته در سکوت و انفعال مراجع ذی صلاح بخوبی رسالت خویش را انجام میدهد . انفعال مشهود در برخورد با هتاکان به رئیس جمهور و وزیر امور خارجه تا دکتر صالحی و بزرگان نظام و اصلاحات در صحن علنی مجلس و رسانه های اصولگرا و دیگر عوامل و نزدیکان آن به نوعی حس بیطرفی مراجع ذیصلاح را مخدوش می نماید . جریان سازی و جنجال آفرینی در خصوص فیشهای حقوقی ، در حالی صورت گرفت که همان افراد، روزگاری در خصوص اختلاسهای چند هزار میلیاردی و دکل نفتی و سیاستهای اشتباه دولت نهم و دهم در عرصه بین الملل سکوت کردند و اکنون نیز در خصوص اختلاس در شهرداری تحت مدیریت قالیباف و اقدام قاضی پور و . ... مهر سکوت بر دهان زنند .

افرادی چون قاضی پور و مدیران شهرداری تهران و تامین اجتماعی و .....  از چنان حاشیه امنیتی برخوردارند که در مقابل هیچکس و حتی قانون پاسخگو نیستند .آیا رعایت قانون و اجرای آن فقط و فقط مخصوص شهروندان عادی است ؟

آیا زمان آن نرسیده است تا مدعیان عدالت و کاسبان تحریم بخاطر اقدامات و سوءمدیریت خود که به حیثیت نظام جمهوری اسلامی در عرصه داخلی و جهانی لطمه زده اند بازخواست شوند و برخورد قاطعی با فساد اقتصادی سیستماتیک و سازمان یافته صورت پذیرد ؟

آیا نباید اعتبارنامه نادر قاضی پور که رفتارش مسبوق به سابقه است مورد بازنگری قرار گیرد ؟

و پرسش مهم و پایانی :

براستی چرا در هر جنجال سیاسی و معرکه گیری پای اصولگرایان در میان است ؟

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها