دانایی و بهتر زیستن

دانایی و بهتر زیستن
انسان به سه گونه آگاهی برای درست تر و بهتر زیستن نیاز دارد: نخست آگاهی از خویشتن که دو جنبه جسمانی و روانی دارد.برای شناخت جسم و کارکرد اجزاء آن به دانش تجربی و پزشکی نیاز هست.هرچه دانش و آگاهی انسان نسبت به بدنش بیشتر باشد، بهتر می تواند آن را در سلامت نگه دارد و از آن بهره جوید. بدن سالم برای بهتر زیستن امری پسندیده و مورد نیازاست. بسیاری از بیماریها از آنجاناشی می شوند که انسان شناخت کافی از جسم خود ندارد و نیاز واقعی آن را به درستی نمی شناسد و بدین روی جسم به نا خوشیها و بیماریها دچار می شود و از کارمی افتد.انسان هم باید جسم خود را از راه تجربه و علم بشناسد و هم نیازهای درست و واقعی آن را. آنکه جسم و نیاز آن رانشناسد با بدن خود کار بکند که آن رانسازد و به بیماری گرفتارش کند. دیگر آگاهی و دانش درباره روان آدمی است. شناخت درونی و روانی و نیازهای واقعی روان، مایه و ریشه درست اندیشی و کشف حقیقت خویش و زندگی بهتر و نیک و شاد وخرسند زیستن است.در راه شناخت روان و درون می توان از دانش روانشناسی و دست آوردهای تجربی بشر و عرفان بهره جست؛ تا روان ونیازهای درست و واقعی آن به خوبی شناخته شود و انسان از این شناخت برای خوب زیستن بهره ببرد.بدین روی نیک گفته اند که شناخت خویشتن کلید گشایش رازها و مهارتها و هنر زیستن آدمی و نیز خداشناسی است و این جمله پر معنای سقراط هنوز در گوش تاریخ طنین اندازاست که:"ای انسان خودت را بشناس"وهمو نیز گفته است که:"ریشه همه بدبختیهای بشرنادانی است" و این شناخت روان برای زیستن و درک معنای زندگی بسیار ضروری است و همواره حکیمان انسان را به خود شناسی فراخوانده اند و عرفان و یا خودشناسی را رمزگشای ورود به عالم روان و شناخت آن دانسته اند. آنچه گفته آمد در حوزه آگاهی و شناخت خود انسان است. آنان که در راه خود شناسی گامی برنمی دارند راه درست زیستن را در نخواهند یافت و هرگز توفیق زندگی خوب را به دست نخواهند آورد و به ناگزیرتن به زندگی روزمره و سودجویی و خرافات و راه و روشهای نادرست وتقلید کورکورانه و بدانجام و زیانبار روی خواهندآورد و همواره زندگیشان صحنه تنش و اختلال و نابسامانی و ناخرسندی و نا آرامی و فشارها و دغدغه ها واسترسهاست.این خود ناشناسان هستند که برای خود و جامعه و جهان مشکل و دردسر آفریده اند و جنگ و کشتار و خودکامگی و نابرابری و آزار و ستم به بار آورده اند و جامعه بشری را ناکام و ناشاد کرده اند. پس شناخت و آگاهی از خویشتن نیازاصلی برای خوب و خرسند زیستن است و در این راه می توان از روانشناسی و تجربه  وعرفان مدد و بهره جست.آنها که به دنیای درون ره نیافته اند هر گزنه خدا را شناخته اند و نه معنای زندگی و درست زیستن را، و پیوسته در راههایی گام می گذارند که آرامش خویش و دیگران را در سایه سود جویی و دنیاطلبی و خودسری و خودکامگی به خطر می اندازند و زندگی و جهانِ پرآشوبی می سازند. دومین آگاهی و شناخت، آگاهی و شناخت از جامعه و نیازهای آن است.انسان نه تنها به آگاهی از خویش بلکه به آگاهی تجربی و جامعه شناسانه از جامعه بشری نیاز مبرم دارد و بدون از این آگاهی راه زیستن درجامعه و روابط انسانی را به درستی در نخواهدیافت و بدین گونه جامعه همواره دچارتنش و نابسانی و پدیده های نگران کننده خواهدبود. جنگ، کشتار، فقر، آزار، ناامنی، دیکتاتوری، تضاد طبقاتی،نارضایتی، خشونت و بی نظمی و..وهمه پیامدناآگاهی ازجامعه وروابط و نیازهای واقعی آن است. جامعه را باید مانند یک پیکر زنده دید و شناخت و نیازهای واقعی آن را درک کرد و پاسخ گفت تا آرامش و خرسندی و رفاه و شادمانی و رونق و توسعه و فراوانی در آن روی نماید و سلامت و توازن و تعادل اجتماعی به با رآید. بیشتر نابسامانیهای جامعه بشری ریشه در عدم شناخت و ناآگاهی از حال و وضع جامعه و در نتیجه عدم  پاسخگویی به نیازهای واقعی آن دارد... شناخت و درک درست جامعه و نیازها و روابط آن زمینه ساز شکل گیری جامعه سالم و شکوفاست... سومین آگاهی، شناخت و آگاهی از طبیعت است. منظورمان از طبیعت همه هستی منهای انسان است. زمین و آنچه در آن است و سایر پدیده های هستی را باید شناخت تا بتوان به درستی از آنها بهره برد و زندگی را رونق داد. این همه پیشرفت انسان درزمینه دانش وصنعت و سفر به کرات و ساخته های بشری، از شناخت انسان از طبیعت و پدیده های هستی سرچشمه گرفته است و انسان با شناخت طبیعت، به زندگی و بهتر زیستن خودکمک کرده است.انسان با شناخت پدیده های هستی هم یاد می گیرد که زندگی مسالمت آمیزی با طبیعت داشته باشد و هم برای زندگی و سالم زیستن بهتر، از آن بهره ها ببرد. باید دانست که زندگی خوب انسان، در سایه این سه گونه شناخت امکان پذیراست و در غیر این صورت انسانِ نا آگاه از خویش و جامعه و طبیعت و معنی زیستن ،سرگردان و نابسامان و پریشان خواهد زیست و با برداشتهای نادرست و خرافی راه درست زیستن را گم خواهد کرد و تن به بدیها و کژرویها و نابسامانیها و ناخرسندیها خواهد سپرد. جامعه امروز بشری که نابسامان و پریشان و گرفتار نابسامانیهاست و همواره در تنش و ناامنی و ناسازگاریها ره می سپارد، از آن روی است که بسیاری از انسانها از شناخت جامعه و از شناخت خویش وجهان طبیعت ناتوانند و درتاریکی جهل، همواره برای خود و دیگران مسئله و دردسر و مشکل آفریده اند و زندگی پریشان و نابسامان و جهان پرآشوبی را برای خود و دیگران رقم زده اند. اگر خوب بنگریم، امروز کشورهایی بیشتر گرفتار جنگ و ناامنی و تنش و کشتارند و آشوبند که این سه گونه  فقر و ناآگاهی بیشتر در آنها دیده می شود و تازمانی که این جوامع از حقیقت زندگی و دانشهای سودمند و آگاهیهای سه گانه بی خبرند، سرنوشتی بهتر از این نخواهند داشت و همواره جهان را دربدی و نا آرامی وتنش و نگرانی و ناشادمانی نگه خواهند داشت.
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها