سخنی با تازه‌واردان عرصه سیاست

سخنی با تازه‌واردان عرصه سیاست

زمین سیاست، بازی‌های گاه عجیب و باورنکردنی خود را دارد. بازی‌هایی که از مواجهه تمام قد در عرصه دیپلماسی داخلی یا خارجی آغاز می‌شوند و تا مذاکرات پشت درهای بسته امتداد پیدا می‌کنند.

توافق‌های پنهانی، زدوبندهای مخفیانه، پروپاگاندای عملیاتی، تخریب و تایید کاذب و... همه‌وهمه تنها گوشه‌ای و بخشی از بازی‌هایی است که در عرصه سیاست رخ نشان می‌دهد.

سیاست‌پیشگان و سیاست‌ورزان از هر کشور و جامعه‌ای که باشند با این بازی‌ها آشنا هستند. تا جایی که به نظر می‌رسد نزدیک شدن به نهاد قدرت سیاسی در کشورها باید از معبر چنین بازی‌هایی عبور کند. حال این بازی‌ها گاه وجه داخلی دارد و گاه از منظر بیرونی و بین‌المللی قابل بررسی و ارزیابی است.

از دیگر سو، تجربه نشان داده برخی بازیکنان کارنابلد میدان سیاست در مواقعی تمامی معادلات پذیرفته شده این پوکر خطرناک را تغییر داده و مسیر را به طور کلی دگرگون می‌کنند. کارنابلدانی که هر از چندی در جهان پیدا می‌شوند و تاثیری شگرف بر ساختار سیاسی و اجتماعی جامعه جهانی به یادگار می‌گذارند.

در چنین مقاطعی است که بازیکنان کلاسیک و نام‌آشنای عرصه سیاست‌ورزی در کشورها، مبتنی بر بازی بازیکن تازه‌وارد تصمیم‌هایی گاه عجیب، خطرناک و حتی نابودکننده می‌گیرند. گاهی هم همین تصمیم‌های عجیب و خطرناک می‌تواند یک کشور را از ورطه نابودی و تباهی بیرون کشیده و افق‌هایی تازه در برابر دیدگان ناظران و آحاد جامعه بگشاید.

در این میان اما همیشه چهره‌هایی هستند که با واکنش‌های سریع، فکرنشده، نسنجیده و در برخی مواقع عوامانه، تئوری‌های واکنشی سیاست‌ورزان کهنه‌کار را مورد نقد و حتی تخطئه قرار می‌دهند. گویی به نظر این عده سیاست را تنها یک راه است و آن همان است که آن‌ها باور دارند. انگار اصلا با قواعد و روش‌های بازی در سپهر سیاست آشنا نیستند. به نظر می‌رسد برای این عده شعار بیش از شعور واجد صلاحیت و ارزش است و هر چه می‌کنند نمی‌توانند از شعارها فاصله بگیرند. از همین منظر هم همواره سعی می‌کنند در برابر هر تغییر سیاست، راهبرد یا روشی به شدت مقاومت کرده و آن را مصداق خیانت، جنایت یا نفهمی تعبیر کنند.

لحن شعاری، هنجارشکن، هیجان‌زده و آشوب‌خیز آن‌ها هم موجب می‌شود تا این صداها، رساتر از هر صدایی به گوش مخاطبان موافق یا مخالف برسد و بتوانند بازی را به زمین خود بکشانند. آن‌ها از این نکته کلیدی غافلند که برخی موضوعات به قدری حیاتی و مهم هستند که نباید با واکنش‌های سریع نسبت به آن‌ها موضع گرفت. چرا که این مواضع موجب می‌شود تا بسیاری از مسائل در ابتدا ساده و قابل حل و در نهایت به موضوعی حیاتی و غیرقابل گفت‌وگو تبدیل شوند. این عده سعی می‌کنند موضوعات زمینی و سیاسی را در هاله‌ای از تقدس، ایدئولوژی و باور مومنانه تعبیر کنند تا به این وسیله هرگونه امکان نقد و نظر از آن‌ها سلب شود. در حقیقت این اقدام در نهایت تمام این موضوعات را به «نقطه بی‌بازگشت» می‌رساند. به گونه‌ای که هرگونه بازگشت از مواضع شعارزده موجود، هزینه‌ای بسیار گزاف را بر بدنه سیاسی جامعه بار خواهد کرد. برخی واکنش‌ها به نامه بعضی چهره‌های اصلاح‌طلب که در آن درخواست مذاکره مستقیم با مسئولان آمریکایی داشتند، از جمله همین حکایت‌های پیش‌گفته است. موضوع این نوشتار، عیارسنجی اعتبار نامه موصوف، صحت تحلیل‌های به کار رفته در آن، راستی‌آزمایی نگارندگان و... نیست؛ که این موضوع مجال و مقالی دیگر می‌طلبد و محل بحثی متفاوت است. موضوع فعلی بر سر واکنش‌ها است. واکنش‌هایی که در سراسر آن‌ها از واژه‌های «خائن»، «نفهم»، «وابسته»، «چشم به راه بیگانه»، «وطن‌فروش» و... استفاده شده است.

مطالعه و تحلیل محتوایی این واکنش‌ها نشان می‌دهد در تمام آن‌ها چیزی جز شتاب‌زدگی، عصبیت، بی‌اعتمادی و کینه‌توزی مشاهده نمی‌شود. حال سوال اینجاست که عده‌ای از اصحاب سیاست در ایران تا چه زمانی می‌خواهند به واکنش‌هایی از این دست ادامه دهند؟ چرا نسبت به تجربیات ارزنده چهار دهه گذشته بی‌تفاوتند؟ چرا مخالفان و رقبای سیاسی خود را خائن و دشمن می‌دانند؟ و سر آخر این همه دشمنی در نهایت چه سود و صرفه‌ای برای کشور خواهد داشت؟

شاید لازم باشد تا منادیان و صحابی سوار بر اریکه سیاست در ایران برای یک بار هم که شده با نگاهی که در راستای منافع ملی و عمومی که تعریف شده است، موضوعات را بررسی کرده و از اتهام‌زنی و دشنام در ادبیات‌شان پرهیز کنند.

*سرمقاله روزنامه ابتکار
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها