هنرمندان استان کدام شعر حافظ را می‌پسندند؟!

هنرمندان استان کدام شعر حافظ را می‌پسندند؟!

در تقویم کشور روز 20 مهرماه به نام روز بزرگداشت حافظ شاعر برجسته ایران نام گذاری شده است. این شاعر بزرگ را لسان الغیب می گویند از آن رو که وقتی بیت یا غزلی از این شاعر را می خوانی گویی همین چند لحظه پیش برای حال کنونی ما سروده شده است.

به همین مناسبت از هنرمندان استانی سوال شد که کدام بیت یا غزل حافظ را بیشتر می پسندید. پاسخها نیز جالب توجه است.

اساس و اولویت این چینش اسامی بر اساس پاسخ به پیامی است که برای این عزیزان ارسال شده است.

ایرج کاظمی (شاعر و رئیس اداره ارشاد کهگیلویه): (غزل 199) واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند

امیرحسین نوروزی (بازیگر تئاتر و رئیس اداره ارشاد گچساران): (غزل 22) چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست

احمد انصاری فهلیانی (شاعر): (غزل 211) دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود تا کجا باز دل غمزده‌ای سوخته بود

حسن بهرامی (نویسنده و شاعر): (غزل 169) یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

احسان گنجی (کارتونیست): (غزل 27) در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست مست از می و میخواران از نرگس مستش مست

حسن غفاری (عکاس مردم نگار): (غزل 291) ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش

فریدون هاشمی (شاعر): (غزل 263) مهل که روز وفاتم به خاک بسپارند مرا به میکده بر در خم شراب انداز

طاهر اکوانیان (شاعر): (غزل 486) بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی می‌خواند دوش درس مقامات معنوی

امید نوروزی اصل (نویسنده و رئیس انجمن اهل قلم کهگیلویه): (غزل 283) دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات مکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش

علی محقق (نویسنده و روزنامه نگار): (غزل 164) گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد

فضل الله یاری (نویسنده و روزنامه نگار): (غزل 491) به روز واقعه تابوت ما ز سرو کنید که می‌رویم به داغ بلندبالایی

فیض شریفی (شاعر و نویسنده): (غزل 158) من و انکار شراب این چه حکایت باشد غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد

محمد مختاری (کارگردان سینما): (غزل 1) مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها

محسن خرامین (نویسنده): (غزل 39) یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است

ماشاالله افسر(شاعر و رئیس انجمن داستان استان): (غزل 477) دو یار زیرک و از باده کهن دومنی فراغتی و کتابی و گوشه چمنی

عنایت عباسی (مجری تلویزیون): (غزل 374) بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم

رضا رفیعی (بازیگر و کارگردان تئاتر): (غزل 493)
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها