از کوروش هخامنشی تا کوروش پهلوی

از کوروش هخامنشی تا کوروش پهلوی

مولفه های هویت ملی و دینی ایرانیان از امتزاج و درهم تنیدگی خاصی برخوردار است. به گونه ای که تفکیک میان این دو کاری است بسیار سخت. تقابل هویت ایرانی و اسلامی ایرانیان، یک تقابل جعلی و ساختگی بود که توسط انگلیس ایجاد شد و بعدها نیز تحقیقات برخی خاورشناسان نظیر مینورسکی، ادوارد براون، جوزف مارکوت، نیکلسن و خصوصا ارنست رنان که به تحقیر ارزش ها ی اسلامی اشتهار داشت، توسط آخوندزاده رونویسی شد تا ابزاری باشد برای تعمیق این تقابل جعلی و ساختگی میان ایرانیت و اسلامیت از طریق احیای نوعی باستان گرایی شووینیستی.نگارنده قائل به تقابل دو هویت ایرانی و اسلامی نیست و معتقد است قبل از همه چنین مساله ای را استاد مطهری به هوشمندی و فراست دریافته بود و به همین جهت یکی از پروژه های مهم فکری او، خدمات متقابل اسلام و ایران بود.

درباره جناب کورش و سلسله هخامنشی، قرائت های متعددی وجود دارد.برخی معتقدند جناب کوروش، همان حضرت ذوالقرنین است که در قرآن آمده و او بود که اولین تمدن عادلانه و توحیدی را در جهان گسترش داد. برخی نیز نظر دیگری دارند. غرض آنکه اقوال مختلف و متعددی درباره کورش و سلسله هخامنشیان از طرف باستان شناسان له و علیه مطرح شده که خود، مجال بحث های تخصصی تری را می طلبد، ضمن آنکه پرداختن به این مساله، ما را از هدف اصلی این یادداشت دور می کند و نگارنده در این زمینه صرفا به این نکته بسنده می کند که نمی توان نگاه صفر و صدی به هیچ تمدن و فرهنگی داشت. سلسله هخامنشی نیز مجموعه ای از ارزش های مثبت و منفی است که باید هر کدام را جداگانه به ارزیابی و قضاوت نشست، به نکات مثبت آن بالید و افتخار کرد و نقاط منفی آن را مورد نقادی قرار داد. مسئله ای که بیش از همه ، مورد توجه نگارنده است، استفاده و به تعبیر دقیق تر، سوء استفاده ای است که از این مساله می شود و آن دو چیز است: یکی پروژه تحقیر فرهنگ اسلامی و دیگری احیا و تطهیر رژیم نامشروع پهلوی که در ادامه شرحی هر چند مجمل و فشرده از هر دو پروژه ارائه خواهد شد و توضیح تفصیلی این مساله به فرصتی دیگر موکول خواهد شد:

 الف) تحقیر فرهنگ و ارزشهای اسلامی:

قریب ۱۴۰۰سال است که ایرانیان آیین های کهن خود را وانهاده اند و اکثرا به اسلام گرویده اند و این گرایش هم نه با زوز سرنیزه بلکه تدریجی و همراه با رغبت مردم بوده است؛ یعنی به گواه تاریخ با اینکه حدود چند صد سال از ورود اسلام به ایران گذشته بود در عین حال، بسیاری از مردم ایران زرتشتی و مسیحی بودند و در اجتماع مسلمانان، با احترام میزیستند. مردم طبرستان و شمال ایران تا ۳۰۰سال پس از هجرت، هنوز دین جدید را نشناخته بودند .حتی بیشتر مردم کرمان در زمان اموی ها زرتشتی ماندند. اما به تدریج با استقلال سیاسی ایران، اسلام بر کیش زرتشتی غلبه کرد و مردم ایران مسلمان شدند. بزرگترین ادبا و حکمای این سرزمین نظیر فردوسی و رودکی و نیز بعدا امثال حافظ و سعدی و مولوی به شدت تحت تاثیر اسلام بوده اند. ما ایرانیان و مسلمان بزرگترین تمدن علمی جهان را در قرون سوم و چهارم و پنجم هجری و تحت تاثیر آموزه های اسلام، ساختیم. این را نه تنها ما که بزرگترین مورخان تاریخ علم در جهان نظیر پیر روسو، جورج سارتون و ... میگویند. اینها برگ های درخشان تاریخ یک ملت است و نمی توان آن را از دفتر تاریخ ایران برکند و نایده گرفت نیز بزرگترین حکمای ایران اعم از فارابی و ابن سینا و ملاصدرا و سهروردی، محصول دوره ی اسلامی اند. در این ۱۴۰۰ سال پس از اسلام، تنها فیلسوف غیر مسلمان ما، بهمنیاربن مرزبان آذربایجانی بوده است که آنهم زرتشتی بود و بعدها مسلمان شد. دو قطبی ایران- اسلام یک دو قطبی کاذب، ارتجاعی و خطرناک است ؛ چرا که هم اسلام خدمات فراوانی به ایران کرد( که بخش هایی از آن توضیح دا ده شد) هم ایرانیان به اسلام خدمات فراوانی ارائه کردند و اصولا یکی از دلایل استقرار آیین اسلام در ایران، تلائم و سازگاری پیام های این دین آسمانی و روحیات مردم ایران بوده است. با نیم نگاهی به تحولات اواخر دوران ساسانی و تشکیل نظام کاستی و طبقاتی در آن دوران، بهتر می توان به این نکته دست پیدا کرد که چگونه ایرانیان در آن زمان، اسلام را به مثابه ی یک آیین رهایی بخش، از عمق جان پذیرا و با آن همراه شدند

 ب) پروژه تطهیر و احیای رژیم پهلوی

نکته مهمی که در این میان وجود دار این است که بر فرض که کوروش، همان حضرت ذوالقرنین و یکی از موحدان بزرگ تاریخ باشد که یک تمدن عادلانه و توحیدی را در جهان پایه گذاری کرد و حتی صرف نظر از این تجلیل های دینی، به فرض که کوروش و سلسله هخامنشی، یکی از بزرگترین قدرت های مادی دنیوی و نظامی آن دوران بوده باشند، چنانکه مشهور است که جناب کوروش بزرگترین ارتش های آن زمان از جمله ارتش قدرتمند رم را به زانو درآورد و شکست داد؛ همچنانکه در کتیبه های تخت جمشید تصاویری موجود است که پادشاه ایران را سوار بر اسب و پادشاه رم را به صورت زانو زده در مقابل او نشان می دهد؛ سوال این است که بر فرض که چنین مساله ای، از جمله واقعیت های قطعی تاریخی هم باشد، سوال این است که اصولا چه نسبتی میان اقتدار هخامنشی که ارتش غرب را در هم کوبید و آن را به زانو درآورد، با پهلوی که یک رژیم وابسته و نوکر درجه یک غرب بود، وجود دارد؟ آن اقتدار کجا و این حقارت و وابستگی کجا؟ چگونه می توان اقتدار هخامنشی را با حکومت پهلوی مقایسه کرد که حتی در جزئی ترین تصمیم سازی ها و تصمیم گیری های حاکمیتی، باید از ژنرال های آمریکایی اجازه میگرفتند؟ چه نسبتی میان اقتدار کوروش و حضور شصت هزار مستشار نظامی آمریکایی در ایران قبل از انقلاب در این کشور و سلطه آنها بر تمامی مقدرات این مملکت وجود دارد؟ چه مسانختی وجود دارد میان کاپیتالاسیون و پذیرش رسمی تحقیر غرب از یک سو و مقاومت کوروش در برابر تحقیر غرب از سوی دیگر؟ و هزاران پرسش از این دست که پاسخ دادن به آن ها در وهله اول وظیفه کسانی است که میخواهند از نمد اقتدار کوروش، کلاهی برای پهلوی ببافند!

(مطلب منتشر شده نظر نویسنده است و انتشار آن در سایت افتونیوز به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نمی‌باشد)
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 3 نظر

  • 1 حمید رضایی 1397/8/15 14:8:12

    با سلام صراحت لهجه بنده رو ببخشید دوستان. قصد بی ادبی ندارم ولی باید عرض کنم ک جناب مهندس جبارنژآد شما و هم فکران شما مجسمه بی بدیل ..... اید ک هر موضوعی رو به مسئله امنیت ملی بدل میکنید. هم فکران شما اگر .... نبودند از مسئله کورش به درستی و برای مقاصد متعالی استفاده میکردند ن اینکه مسئله را به سطح مسائل امنیت ملی گسترش میدادند.

    پاسخ
  • 2 ناشناس 1397/8/15 9:43:53

    ....اکثرا به اسلام گرویده اند و این گرایش هم نه با زوز سرنیزه بلکه تدریجی و همراه با رغبت مردم بوده است............ جناب جبارنژاد کمی تاریخ مطالعه بفرمایید بعد نظربدید....

    پاسخ
  • 3 محسن جبارنژاد 1397/8/10 23:46:17

    با سلام. پیشاپیش از خوانندگان محترم عذرخواهی میکنم به جهت اینکه در اینجا اشتباها از واژه ارتش رم استفاده شد. چرا که هخامنشی ها حدود ۵۵۰تا ۳۳۰ قبل از میلاد مسیح بوده اند و در آن هنگام ارتش رم وجود نداشت.البته منظور کلی در متن که مورد استفاده بوده، شکست ارتش های بزرگ باختر و غرب در برابر ارتش قدرتمند هخامنشی بوده است و چنین اشتباه لفظی ای، طببعتا به اصل مقصود نوشته، لطمه ای جدی وارد نخواهد کرد. با تشکر جبارنژاد

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها