بر هیچ طالب منطق و انصافی پوشیده نیست که اگر فضای رقابت های انتخاباتی در شهرستانهای بویراحمد و دنا، فضایی شورانگیز، رقابتی و بدون رد صلاحیت‌های نابخردانه بود امثال آقای هدایت خواه رنگ بهارستان را در رویایی سبز شاید مشاهده می‌کرد. در فقدان مردانی سیاست ورز و مردم دوست و آزمون پس دادگانی اصیل و در شرایط مهندسی شده رد صلاحیت‌های فله‌ای (تعبیر روزنامه‌های آن زمان)، آقای ستار هدایت خواه بر اساس یک منشور از پیش تعیین شده حزبی پا به میدان بی رقیب انتخابات نهاد. میدانی که ناظر و مسابقه دهنده و زمین بازی از یک قماش بودند. فعالیت های حزبی این سخنران مذهبی به گونه ای بود که توانست با تشکیل بدنه ای از جوانان تحت تعلیم خود افسار مدیریت اجرایی ادارات را نیز در دست بگیرد. هدایت خواه توانست در مدت اندکی با حمایت های افراطی و غیر قابل وصف خویش از احمدی نژاد تبدیل به وکیل الدوله زمان شود تا جایی که احمدی نژاد وقت خویش در مجلس را به او واگذار می‌کرد. او مخبر کمیسیون فرهنگی شد دقیقا در زمانی که معیشت و اقتصاد مردم حوزه انتخابیه‌اش روزهای بدی را می‌گذراند. امروز هیچ اثری از آن مصوبات غلیظ فرهنگی در جامعه نیست و حال حجاب نه تنها بهبودی پیدا نکرد بلکه به دلیل رفتارها و تصمیمات کشک‌گونه آن سالها، اکنون رو به موت است!

هدایت خواه خالق تفکر نیست بلکه محصول تفکری است که خودی و غیر خودی را قاموس اندیشه خود می‌داند.فضای به شدت وحشتناکی که در زمان نمایندگی ایشان بوجود آمده بود غیر قابل وصف و بیان است. دسته بندی های کاملا حزبی و جناحی در ذهن هدایتخواه از وی سیاست پیشه ای انحصارگرا و متاسفانه بدون انعطاف ساخته است. هدایت خواه و شاید قدرت حسینی در گچساران و بزرگواری در کهگیلویه مثلث خنثی و بی اثری در توسعه استان بودند که چند صباحی بر مرکب خوش خط و خال نمایندگی سوار شدند.

تفکر سخت هدایت خواه حتی برای نزدیکترین افراد به وی نیز گاهی آزار دهنده است.داماد سابق هدایت خواه که بواسطه نزدیکی با او رشد کرده بود در اواسط راه رفیق نیمه راه شد و راهی کشور آلمان گشت.این نمونه در کنار بسیاری از مصادیق دیگر موجب میشود که از وجود چنین تفکر سخت و زمختی بهراسیم. تفکری که ارژنگ را تا پای جان در دانشگاه حمایت کرد و دانشگاه را چنان برایش شخم زد که تا بساط آموزش عالی در این استان پهن است، دانشگاه یاسوج در چنگال تفکرات امثال هدایت خواه خواهد بود.

سیل فراوان استخدام بچه هیاتی ها در ادارات ،اکثر ادارات را به مسجد و مساجد را به اداره تبدیل کرده بود...این داستان تا بدینجا تمامی نداشت.استفاده از یک فرد ناموفق آزمون پس داده در سکان استانداری استان دسته گل دیگری بود ایشان به آب داد. این انتصاب به دلیل ادای دینی بود که استاد بر گردن خویش احساس میکرد.استاد اصولا یا در حال احساس تکلیف هستند و یا در حال ادای دین به همفکران و شاگردان و هم حزبی ها...از نقاط قابل تامل در رفتار ایشان ،علاقه به ایجاد دو قطبی در جامعه و تشکیل تیم یزیدیان در میدان مقابل است.کارنامه استاد جز چند سخنرانی در حمایت از دولت وقت حاوی هیچ نکته مهم اجرایی و عملیاتی نیست آن هم در مقطعی که منابع و مخازن ارزی و ریالی مملکت سرشار بود.

از نکات ظریف دیگر در تفکر این سخنران مذهبی ، عدم پایبندی به عهد با دوستان سیاسی خویش است.اتفاقی که در انتخابات 94 افتاد و باعث علم شدن چند تن از دوستانش در مقابلش گشت.اکنون و در آستانه انتخاباتی دیگر زورآزمایی او با بزرگان شروع شده است.پدیده ای که دور از انتظار نبود.برای کسی که متوهمانه رقیبی برای خود متصور نیست.اما شاید اشتباهی دیگر در مسیر تکرار است.زیرا نه آن تریبون ها دیگر خریدار دارد و نه تزریق پول به درماندگان با عناوین مقدس کارکرد.

کارنامه هشت ساله ایشان پیش روی مردم است و مسوول جبهه فرهنگی استان بایستی بیشتر از هر کسی بداند این مردم به دنبال پنجه های جراح هستند و گوش هایشان از موعظه و مدح و ثنا خسته است. این مردم از تفکری که حزب را بر مردم ترجیح میدهد و بدون در نظر گرفتن و یا قبول داشتن نظرات مردم، محبوبیت مردمی بزرگان را با امثال یزید قیاس می‌کند واهمه دارند.تفکری که انحصار را دوست دارد مایه وحشت مردم است. و در پایان اینکه هدایت خواه تاریخ انقضا داشت و تمام شد.

(مطلب منتشر شده نظر نویسنده است و انتشار آن در سایت افتونیوز به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نمی‌باشد)