سخنی با نوادگان اسکندر مقدونی « مهاجمین به تندیس آریوبرزن»

سخنی با نوادگان اسکندر مقدونی « مهاجمین به تندیس آریوبرزن»
به نام دوست... عنوان یادداشت نه از روی خشم انتخاب شده است ونه قصد توهین به کسی دارد. تنها ازین جهت هست برای نگارنده باور این موضوع دشوار است که مسبب حادثه حریق عمدی مجسمه آریوبرزن ایرانی باشد. باری! حادثه آتش زدن یک تندیس معروف در مرکز استان آنگونه که برای برخی عزیزان ناراحت کننده بود، برای بنده تا روشن شدن ابعاد ماجرا، بیش از آنکه یک اندوه باشد، یک مساله مبهم است و چند احتمال می تواند داشته باشد. نخست آنکه ماجرا اصولا کوچکتر از آن چیزی است که تصور می شود. به این شرح که یکی دو نوجوان ناآگاه از ساکنین محله( آنگونه که یکی دو جا شنیده شد) به این علت که روی مجسمه بایستی بسمت محله آنان نصب میشد، نشد و اینگونه تصمیم بر تخریب وحریق گرفته اند. که این چندان ناراحت کننده نیست و دهها مورد مشابه می‌توان بر شمرد ( مانند یادگاری نویسی در اماکن تاریخی)که اینجا ریشه تنها جهل به موضوع است و حتی رافع مسولیت. اما دومین احتمال این است که عاملین آتش سوزی در واقع مباشر جرم بوده اند و پشت پرده بزه یا معاونین در جرم، پیروان تفکری خطرناک هستند که امروزه مسبب بسیاری از ناراستی ها و مصائب کشورند. اگر بخواهیم از چهره های شاخص این تفکر نامی ببریم، می شود علم الهدی والی خراسان. همو که با هر چه نام ونشانی ازایرانی بودن دارد در جنگ است. اما اگر بخواهیم ریشه این نحله خطرناک را جستجو کنیم باید در اعمال و گفتار شیخ صادق خلخالی بگردیم. همو که اگر بخت با ملت یار نبود ومقاومت استاندار وقت فارس نبود، شاید امروز بر جای تخت جمشید، حداکثر شاهد یک مرکز خرید بزرگ بودیم. درخلال همین دو روز تیتر ها یا کامنت هایی دیده شد که مسببین آتش سوزی را «داعشی» نامیده بودند. این بدترین توهینی است که می توان به فردی روا داشت. اما چون نیک بنگری، چندان هم بی ربط نبوده است. همین قدر که فردی بدون اندکی تفکر و آگاهی و بی آنکه قوه تحلیل داشته باشد، هر چیزی را که به غیر از دوران اسلامی بازمی گردد نماد کفر برشمرد اراده بر تخریب آن کند، همین زمینه ساز تفکر داعش است، و در این صورت زمان و مکان مساله نیست. تخت جمشید یا تندیس آریوبرزن در ایران باشد، یا آثار باستانی شهر پالمیرا (تدمر) در سوریه و یا آثار تاریخی و باستانی درون موزه شهر موصل عراق. اشتباه محض است اگر بخواهیم ملیت و مذهب را در تقابل باهم قرار دهیم. یا یکی را بر دیگری ترجیح دهیم.هر چه پهلوی ها کوشیدند شکوه و عظمت ایران باستان را امروزی کنند و آنرا محور حرکت ملی ایرانیان قرار دهند، ملت یکی از بزرگترین تظاهرات خود را در عاشورای سال 57 ترتیب داد. و امروز هم که شاهدیم هر چه گرد پاسارگاد حفاظ می کشند، جوان ایرانی از آن گوشه کشور راه می افتد تا در روزی خاص در آن محل حضور یابد. این دوبعد شخصیتی انسان ایرانی ( ایرانی بودن و مسلمان بودن) قابل تفکیک نیست.این ملت ملتی است که هنر این را داشته که تاریخ کهن خود را در کنار آیین و ایمان حفظ کند. برای او رخش و ذوالجناح هر دو عزیزند. نکته ای دیگر که در مورد خاص منظور این نوشتار، این است که که گویا این دوستان اطلاع ندارند که شخصیتی به‌نام « آریوبرزن» اصولا هزار سال پیش از اسلام می زیسته است. و احتمالا توقع دارند او مسلمان و شیعه هم باشد. درصورتی که با همان آموزه های دینی و ملی مورد پسند ما، او هم «شهید» است. ولی مربوط به پیش از اسلام! مگر نه اینکه شهدای ما در راه آرمان یا حفاظت از کیان مملکت جان باخته اند؟ پس آیا جز یک بیگانه، جز اینکه همدل با «گجسته سکندر» باشی، می توانی علیه یک سردار ایرانی اقدام کنی؟ نکته آخر، ذکر یک خاطره! درسال 1383 با علاقه ای که به حوزه گردشگری داشتم، اقدام به تاسیس نخستین آژانس مسافرتی و جهانگردی در کهگیلویه نمودم. لازم بود چند نام پیشنهادی به سازمان میراث فرهنگی تهران جهت انتخاب ارائه نمایم. همان موقع چند نام ارسال کردم که نخستين آنها «آریوبرزن» بود. طی مکاتبه ای پرسیده شد هدف از انتخاب این نام چیست؟ در حال تدارک پاسخ مفصلی بودم که با اصطلاح «شاهد از غیب رسید» روزنامه شرق مورخ 22 مرداد 1384 رابطور اتفاقی گرفتم. در ستون «امروز در تاریخ» متعلق به مورخ شهیر ایرانی(دکتر نوشیروان کیهانی زاده) شرح مفصلی رابمناسبت همان روز( که به باور دکتر کیهانی زاده روز جان باختن ژنرال آریوبرزن در برابر هجوم اسکندر، در تنگ تکاب کهگیلویه بود) یافتم. همان روزنامه را با کمال خرسندی و حس غرور به سازمان ارسال کردم و نام تایید شد. از آن تاریخ وظیفه خود دانستم همان یک صفحه یادداشت را چاپ کرده در هزاران تیراژ به دست جوانان، گردشگران، میهمانان ادارات و... برسانم. ( خواننده عزیز می تواند این یادداشت را باکلید واژه «آریوبرزن دکتر کیهانی زاده» دراینترنت بیابد.) یک هفته بعد هم نخستین همایش بزرگداشت «آریوبرزن» در محل کاروانسرای تاریخی دهدشت برگزار نمودیم. از آن سال پانزده سال گذشت. چند سالی است تندیس زیبای آریوبرزن در میدانی در مرکز استان نصب شده است تا بلکه نسل های امروز و فردا این سردار جان باخته وطن را با شناسد و به دیده یک شهید راه میهن بنگرد. اما اینکه چگونه کسی در راه حذف نام و یاد او آتش به دست بگیرد جز خاطره تلخ سوزاندن تخت جمشید به دست مقدونی فاتح، چه چیز دیگری را تداعی می کند!؟ به راستی عاملین آن واقعه، از تبار کیستند؟
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 1 نظر

  • 1 کهگلویه بزرگ 1397/9/30 13:41:42

    باسلام خدمت نویسنده عزیزخیلی خوب نوشتی ومعنی کاملی درحرفات بودسوزنده مغزی آکنده از سوزش درسلولهلولهای کوچک بی مغز خود وبانیانی کسانی که فرق دین اسلام ودین یکتاپرستی رو ندارن ....انشالا که آتشش برخودو خانواده هاشون زبانه بکشه از همه گردندگان ظلم وکفر...

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها