«تعصب،خردجمعی وشایسته سالاری» /بقلم ؛کیوان ضرغامی

«تعصب،خردجمعی وشایسته سالاری» /بقلم ؛کیوان ضرغامی
  نژادپرستی یک مفهوم مدرن، همراه با تعصب و تبعیض که در کلیات تاریخ بشر گسترده شده است. در دنباله هر نژادی ‹تعصب یاprejudice ›به عقاید، ایستارها و افکارهایی اطلاق میشود که اعضای یک گروه،قوم یانحله سیاسی-اجتماعی-اقتصادی نسبت به گروه،نحله یا قوم  دیگر دارند تلقی می¬¬¬ شود، یک ساختاراجتماعی را مواج می کند آنگونه که «موج سواری وفضاسازی»موازنه قوا ورسمیت شناختن را دچارتحول جدی منفی می گرداند و متاسفانه بصورت امری فراگیر رگه هایی از آن را بصورت روزانه لمس ومشاهده می کنیم و پرچم آن همراه با معلولیت های فکری همیشه بالاست! تعصب ونژادپرستی خاصیت بلوغ اجتماعی یک جامعه خردوکلان نیست بلکه نوعی درجا زدن و عدم توسعه بشمار می رود که سطح اتفاقاتی آن وضعیتی را برمی نمایاند  که دیریا زود بی هنجاری و انواع دگماتیسم«خشک اندیشی»را رواج میدهد در اینجا‹نژادپرستی›مصالحه براساس اصول و قواعد«اخلاقی هنجارمند»صورت نمی گیرد واگر توان مقابله با آن نباشد من فکرمی کنم بصورت کاملاْنامرئی، اجتماع بعنوان یک ‹تقویت کننده منفی›نیرویی بر آن وارد می کندکه سایرمشی های مدرن و روزآوری شده رابسیار بسیار کم رمق و آستانه توفیق را ازجریان می اندازد!«اعتمادوسرمایه های اجتماعی»که متعلق به توسعه اند استراتژی شان بهم می خورد و یک مشروعیت منفی متاسفانه مسری می گردد و تا زمانیکه این نوع تفکرمنحط بریک جامعه درموضع قدرت باشد پیشرفت هرگز کوک نخواهد شد و آستانه توفیق رنجوروسرطان زده است.این خط فکری بصورت عجیبی در مقابل تغییرات مقاومند حتی اگراطلاعات نو و تازه ای نادرستی آنها را محرز کند، در این موقعیت دگم بخاطر تعصب، انصاف ورزيدن به محاق می رود و هر آئینه روشی نادرست و نسنجیده می باشد. نژادپرستی قوم محور با باورهایی کلیشه ای، خشک و انعطاف ناپذیر درایام انتخابات گوناگون که اوج آن انتخاب یک نماینده مجلس است نمودی عینی دارند، من اسم این حرکات واضح قومی که از طیف های گوناگون فکری دچار آنند را "جاهلیت مدرن" می نامم، چرا که بر اساس باورهای کلیشه ای قوم محور، بدور از رگه هایی فکری و با مبالغه زیاد بدنبال نوعی از مکانیسم جابجایی احساسات قاطبه اند، به وسیله «تهییج های نژادپرستانه» احساس خصومت یا خشم متوجه چیزهایی غیردموکراتیک می شود که هرم واقعیشان برای تصدی یک صندلی به هرقیمیتی! می باشد( جایگاهی که تشکیلات سیاسی و خرد اندیشی)در تاریکخانه ای از قومیت و تعصب در آن محو و نابود خواهد شد،  البته این درک و تلقی ها در فرهنگ و خلقیات ما ریشه دوانیده اند و دشوار از میان می روند.این آشکارا و واقعیتی عینی هست. قومیت گرایی در انتخاب موکل یا موکلان یک دیار یعنی "ناآگاهی سیاسی" این تعصب کور را می توان در تمامی فعالیتهای سیاسی-اجتماعی مشاهده کرد.اینگونه نژادپرستی ها از هر طیف فکری مبتنی است بر«عدم بلوغ اجتماعی»واستان کهگیلویه و بویراحمد دراین بدهنجار بدخیم دارای رتبه های برتراست ! این ایستارها باعث "درجاسالاری"می شوند و هرگونه «شایسته سالاری» در پای گیوتین «خویشاوندسالاری»ذبح می گردد این رویه ها در انتخاباتهای مختلف ما اعم از انتخاب یک دهیار روستایی ده خانواری،مدیریک مجموعه کوچک تا نماینده ای برای مجلس کاملاً روشن و آشکاراست !غالب تحلیلگران علم جامعه شناسی هرگونه ازاین نوع از انواع مختلف نژادپرستی را ناشی از عقب مانده گی یک جامعه می بینند و از آن تحت عنوان«نژادپرستی کور رنگی»یادمی کنند که افراد به اصطلاح روشنفکر بدون از هرگونه اعتنایی به گونه ای رفتارمی کنند انگار چنین مسئله ی حادی وجود ندارد و چشمشان را برروی این معضل می بندندویا باسکوت خود آن را همراهی می کنند.دراجتماع کوررنگ غالب افراد در واقع به شکلی بر روی جهل مرکب خود تحت عنوان قوم سالاری مانور میدهند.همین الان اگر دقت کنیم بخش عمده ای از اجتماع محل زندگیمان بشدت دچار این اپیدمی خطرناک است.یک بخش آن بعلت استفاده از تعصب است.بخش دیگر نیز به دلیل این است که بین افراد باهر مدرک علمی و سابقه ای چنین و چنان بشدت درگیراین «خویشاوندسالاری ها»است. در اینجا باتوجه به بارزبودن تعصبات، اختلافاتی خودساخته که کمتر دیده می شوند و یا اصلا دیده نمی شوند اشکالات ثانوی پابرجایی را نهادینه می کنند که ازمهمترین مشکلات آن فقدان تعقل وتعامل درست است که همه را ازهم دورنگه می دارد و خشونت بازتولید می شود.تجربه های درست نشان داده تعامل های شایسته سالارنه می توانندیک تصویربهترارائه بدهند((لاجرم در این دیارتا آنجا که مشخص هست شایسته سالاری معنا و کارکرد عملی و اجرائی ندارد و حکومت فرسوده گان مستهلک شده ‹اصلاح و اصول›همچنان در این استان فقیرو به تبع شهرستان کهگیلویه ادامه دارد...)) کسانی که خود منشاء اختلافات جدی اند، چرا که سازش و مذاکره را هرگز بعنوان یک استراتژی و تاکتیک برون رفت نگاه نمی کنند ! آیا این جز تعصب چیز دیگری می تواند باشد ؟! تعصب فقط چوب و چماق و...نیست «تعصب جمود فکر است از هر مرام و مسلکی که باشد» و آنقدر منتظر می نشینند تا شرایط به وجود بیایدِ شرایطی که شاید هرگز به وجود نیاید ‹این نمونه کوچکی از تعصب های نژادی-فکری-قومی در این استان به هم چنین شهرستان کهگیلویه است›.این افکار قومی و نژادپرستانه در اندیشه های افراد متعصب و لجوج که واجد آنند نمود بیرونی دارد بعنوان مثال اگر نگاهی اجمالی به شهرهای مناطق سه بیندازیم می بینیم که در بطن ساختار و عملکردهای سیاسی -اجتماعی این حرکت اجتماعی کاذب به شیوه ای سیستماتیک تبدیل شده و نوک هرم آن انتخاباتها می باشند، در اینجا مفهومی تحت عنوان "نژادپرستی نهادی" تمامی خط مشی ها و سیاستهای کاری و فرهنگی را به نفع عده ای و علیه دیگری به منصه ظهور می گذارند. در چنین اجتماعی تاروپودهای جامعه همسان و ناهمسان ناشی از “عقلانیت " نيست و همه حوزه ها بصورتی ناخواسته دچار سوگیری مسلک مآبانه قومیت و ناسیونالیسم افراطی می گردند که امروزه بطوری علنی و متأسفانه غیر قابل انکار و تفکیک در عرصه های زیست شناسانه ما در حال بروز و آپدیت شدن می باشند اگر بخواهیم دچار فرورفتگی ها و درجا زدن های اجتماعی نباشیم می بایست با استدلاهای عقلی در پی حذف و طرد این روش منحط بربیاییم شاید در آینده نتیجه ای امیدوارکننده برایمان به ارمغان بیاورد. آنتونی گیدنزجامعه شناس معروف انگلیسی در این خصوص : (این چنین عقاید و نگرشهایی را حتی به رغم اطلاعات جدید در برابر "تغییر" مقاوم می داند). دوران امروز ما دوران "ارزشهای عمومی"و"ارزش های اصیل حقوق شهرونی است که الزاماً باید براساس "فرهنگ شایستگی" باشد،اجتماعی که شاکله اش بر این منوال قرار دارد پیشرفت آن قابل توجه هست و ماحصل آن جامعه ای سالم فارغ از "تعصب و قوم گرایی"است اما "متاسفانه" ارزشهای اجتماعی که لزوماشایسته سالاری از مهمترین رکن های آن است در محل زندگی ما کمترین نمود را دارد و عوام سالاری در بسیاری از انتخاب ها و مجمع های خرد و کلان شگفتی می آفریند!پیشرفت و موفقیت در جامعه غوغا زده قوم گرای متعصب بیش از آنکه محصول روابط و ارتباطات شایسته دچار خرد جمعی شده باشد حاصل تلاشها و توانایی های قومی است این چنین احساسهای ناخرسند لاجرم به محیط های سیاسی-اجتماعی کشانده خواهند شد و آبشخور آن هم همین محلهاست.در اینجا خطوط فکری اصلاح و اصول هر دو دچار چنین خسران عمیق و ویران گراند و اقشار و لایه های وسیعی را خصوصا آنهایی که دانش اجتماعی محدودتری دارند مجاب می نماید که تنها گزینه ها برای تغییر و فرآوری انتخاب به همین روش و اسلوب هاست. ادامه چنین انتخاب هایی که بر اساس عدم خرد جمعی حقیقی و شایسته سالاری هاباشند در بهترین حالت باعث ادامه وضع موجود«قومیت سالاری» خواهدشد.به هرحال اگر خواهان تغییر و تحولی جدی در حداقل اجتماع محل زندگی خود باشیم چاره ای نداریم جز اینکه عصبیت های قومی و سیاسی-اجتماعی را کناری نهیم و درانتخاب هایمان براساس آنچه شایسته است برگزینیم . «اگر ما خانۀ تعصب را در دل های خود خراب نکنیم تعصب خانۀ ما را ویران خواهد کرد».
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 3 نظر

  • 1 ناشناس 1399/5/23 13:12:26

    رحمت برشما

    پاسخ
  • 2 نصیب مشهدی زاده 1397/10/12 15:28:20

    ابتدا  بردوست وبرادرخوش ذوق  واهل قلم جناب آقای ضرغامی عزیز درود میفرستم وازاینکه بریکی ازحساس ترین نقاط جامعه وبویژه استان کهگلویه انگشت اشاره گذاشتی خسته نباشید میگم.عصبیت های مدرن ونابجاکشتارگه عقلانیت وشایسته سالاری اندوتاباهمفکری وهم اندیشی وبرداشتن گام عملی به شکل حزب وتشکلات  اجتماعی  که منجربه آگاه سازی عموم جامعه ازآفات تعصبهای نابجا وجایگزینی تفکرعقلانی  نگرددهمچنان شاهدفقرفرهنگی وحاکمیت عصبیت های بیجا ونابجا در دیار وسرزمینمان خواهیم بود...

    پاسخ
  • 3 سیماکاظمی 1397/10/11 20:7:38

    درود بر شما جناب ضرغامی نیک اندیش و آزاد محور طبق مطلب و گفته ی شما:«اگر ما خانۀ تعصب را در دل های خود خراب نکنیم،تعصب خانۀ ما را ویران خواهد کرد»، برای کمرنگ شدن و انحطاط ریشه ی تعصب و قومیت گرایی،چه یک شهروند عادی باشیم،چه یک روشنفکر یا یک فعال سیاسی و...باید اول از همه از فکر و احساسات جوششی خود شروع کنیم... قلمتان پرخروش و راهگشا

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها