مرگ تدریجی اصلاحات/ اصلاح‌طلبی و دولت روحانی (بخش اول)

مرگ تدریجی اصلاحات/ اصلاح‌طلبی و دولت روحانی (بخش اول)
(این مقاله در سه بخش تقدیم می‌شود)

پيروزي و يا عدم توفيق كنش‌گران و كنش‌هايي(سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي) كه داعيه نمايندگي بخشي از مردم را دارند در گرو عوامل مختلفي مي تواند باشد.

از جمله ي اين عوامل مي توان به: توان تجميع و مديريت بخش هاي بيشتري از مطالبات مردم، هدفمندي (با در نظر گرفتن عنصر زمان و مكان و ...) توان ايجاد و يا استفاده از زبان مشترك با متن جامعه ي هدف و داشتن ابزار كافي براي عملياتي و اجرايي كردن شعارها و راهبردهاي نظري خود اشاره كرد.

با در نظر گرفتن سرفصل هاي بالا آنچه را كه به نام جريان( movment)/ حزب اصلاحات در ايران مي شناسيم در طول دستكم دو دهه اخير و در كوران تحولات مختلف دچار فراز و فرودهايي شده است كه امروزه بيش از پيش هواخواهان اين جريان/ حزب سياسي را به واكنش در خصوص اصول اوليه و تعريف كلي مورد نظر خود از آنچه به نام اصلاحات مي نامند و ميدانند وادار كند.

حتي برخي از ليدرهاي اصلي اين جريان حرف از به بن بست رسيدن اصلاحات يا ناكارامدي آن متناسب با سطح و جنس مطالبات مردمي به ميان آورده اند.

نوشته ي پيش رو سعي در ترسيم و تصوير واضح تر( با تكيه بر شاه فصل هايي( هم در بخش سليي و هم ايجابي) كه تا كنون اصلاحات خود را به وسيله ي آن ها تعريف كرده)از آنچه تاکنون اصلاحات خود را به وسیله ی آن تعریف کرده است( دستكم در دايره ي فهم من از اصلاحات با كمك گرفتن از متون مرجع)خواهد بود،پس از آن( در نوشته هاي آينده) با تكيه بر مؤلفه ي " قدرت و نحوه ي مواجهه با نهادهاي قدرت ساز را از طرف اصلاح طلبان به عنوان يكي از مهم ترين ميزان ها و چالش برانگيزترين مفاهيمي كه اصلاح طلبان متاثر از شرايط مختلف، رفتارهاي متفاوت و بعضا متضاد با هم ( بخش هاي مختلف اصلاح طلبان) در مواجهه با آن( ساخت قدرت) از خود نشان دادند مي پردازم و سپس و با در نظر گرفتن مطالب فوق از دولت روحاني، ليست اميد شوراي شهر و مجلس در دوره ي اخير به عنوان ملموس ترين مثال براي بررسي و مقايسه ي رفتار شقوق اصلاح طلبان با هم، با شعارها و با مباني بعضا متناقض آنها و همچنين ريشه يابي بروز اختلافات بزرگ بين شقوق اصلاح طلبي در طي اين مدت خواهم پرداخت.

آنگونه كه ازمتون مرجع بر مي آيد نهاد نطفه بند، زادگاه و خواستگاه اصلاح طلبي در ابتدا ذيل جريان هاي با گرايشات چپ در جامعه شناسي سياسي تعريف نشر و نمو گرفته است.

اصلاح طلبي يك جريان و يك ايده با بن مايه ي تغييرات تدريجي(در همه شئون از جمله اقتصادي، فرهنگي و...) در مرحله ي گذار، در مقابل با هواخواهان دگرگوني هاي زيربنايي و انقلابي (در بين گروه هاي سوسياليستي) براي از نو بنياد نهادن نهادهاي اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و ...مي باشد.

آنچه كه به نام اصلاحات در ايران ميبينيم و مي شناسيم در تفاوت عمده با مفهوم اصلي و مرجع آن مي باشد.

آنگونه كه از فحواي نوشته ها، مواضع و گفته هاي نيروهاي مرجع و نظريه پردازان جريان(movment)/ حزب اصلاحات در ايران بر مي آيد انان نه به دنبال تغيير بنيادين كه اتفاقا به دنبال تغيير تدريجي رفتار ساخت قدرت و همينطور تلاش هاي فرهنگي جهت تجهيز مردم براي زيست در دنياي جديد( تاكيد بر اهميت قانون مداري،جايگاه قانون و تلاش براي اصلاح قوانين يا وضع قوانين جديد براي زيست بهتر در جامعه اي با بناي كيفي تر و مستحكم تر متناسب با جامعه ي ايراني) آن هم در درون ساختار سياسي حاكم با تكيه بر تغييرات ناچيز در حوضه ي " فرهنگ" مي باشند و همين است كه بعضا جريان اصلاح طلبي در ايران را نومحافظه كاري مي خوانند و مي دانند. در تعريف دامنه ي گرايشي اصلاح طلبي تعريف جمله ي معروف سعيد حجاريان( از سروش تا گوگوش) سنجه ي قابل قبولي به نظر مي آيد،كه البته از يك منظر اين گفته خود گوياي ناتواني و سردرگمي اين جريان در تعريف ايجابي خود در سپهر كنشگري (يا كنشگري‌هاي سياسي، اجتماعي و..) ايران است

فهم من از اين جمله و از ساير مواضع ليدرهاي اصلاح طلبي اين است كه اصلاحات در مقام تعريف يك حركت مختص دوران گذار با همه‌ي گراياشات و نحله هاي فكري(در همه ي شئون از جمله اقتصاد) منهاي جريانات با نگاه و منش براندازانه مي باشند.اين گفته و اين تعريف (اصلاحات با چتر گسترده بر همه‌ي نحله هاي فكري ( به عنوان مثال گرايش هاي فكري نزديكر به ليبرال‌ها تا گرايش هاي سوسساليستي) از يك طرف نقطه ي قوت (گسترش چتر خود براي گرايش هاي فكري متفاوت و توان تجميع) آنها مي باشد اما همين نقطه ي قوت در بلند مدت و براي دوران بعد از گذار و حتي براي كوتاه مدت و در مدت زمان تصدي قدرت خود پاشنه اشيل اين جريان/ حزب به نظر مي آيد.

(نشان به آن نشان كه بعد از قدرت گرفتن روحاني و پيشتر از آن خاتمي و براي تشكيل دولت و اتخاذ منش و راهبرد كلي دولت و بحث ها در عدم انسجام تيم سياسي و مشخص‌تر تيم اقتصادي روحاني در چينش وزيران با گرايش اقتصاد دولتي‌تر يا آزادتر بالا گرفته بود) همچنين گستردگي چتر اين جريان بر سر طيف هاي فكري با نحله هاي و ريشه هاي فكري متفاوت و حتي متضاد براي دوران بعد از گذار از مهمترين چالش هاي اين جريان مي باشد.

اكنون كه مشخص شد دامنه تغييرات اصلاح طلبي تا به اين اندازه گسترده مي باشد، بالطبع تعريف حدود و ثغور اصلاح طلبي در اقليم ايجاب‌ها و تعيين نقاط اشتراك متناسب با نحله هاي فكري ذيل اصلاحات به نظر سخت يا شايد ناممكن باشد براي تعريف اين جريان شايد بيش از ايجاب ها بايد حد و مرز ان را در اقليم سلب ها و نبايد ها و نيستن ها تعيين و تكليف كرد( به عنوان مثال نسبت و نسب خود با قدرت) .

براي تعيين و مشخص كردن آنچه كه بايد اصلاح گردد و چيستي امور مد نظر اصلاح‌طلبي ضرب المثل از كوزه همان برون تراود كه دروست تعبير مناسبي براي تاكيد بر اين گفته ي جامعه شناسان است كه:حاكميت ها بر ساخته و معدل فكري و فرهنگي مردمان هر جامعه اي هستند بنابراين اگر قرار بر اصلاح و اصلاح طلبي باشد اين جريان و نيروهاي مرجع آن رسالت اصلاح رفتار متن جامعه ومردم( اصلاحاتي متناسب با روابط و ساختارهاي انسانها در دنياي جديد و در نهايت تشكيل جامعه اي همسو و نزديك با اين ساختارها و روابط) و همچنين رفتار ساخت قدرت و نهادهاي قدرت را به صورت هم افزايي براي رسيدن گامي بهتر از ديروز با حداكثر بهره مندي و حداقل هزينه كرد را دارند.

يعني جريان اصلاح طلبي بايد به عنوان يك كاتاليزور سعي در اصلاح رفتار در دو سطح مردم و حاكميت را داشته باشد

نبود انسجام فكري و رفتاري (متاثر از گستردگي طيف‌هاي فكري ذيل اصلاحات) در برابر رفتار طيف مقابل اصلاح طلبان، در برابر گرايش هاي مختلف اصلاح طلبي، در برابر پديده‌ها و رخدادهاي دو دهه اخير، كنش و واكنش مردم در پي رخدادها و پديده هاي نو (تغيير نگرش مردم به ساخت قدرت و تغيير فرم اعتراضي خواست‌هاي مردم به فرم مطالبه‌گري از ساخت قدرت موجود در كشور و همينطور تسري مطالبه‌گري به بخش هاي بيشتري از ساخت قدرت) و راستي آزمايي شعارهاي اصلاح‌طلبان در مقام عمل از يك سو و تغيير و تسليح طرف مقابل به شيوه ها و رفتارهاي جديد باعث شده تا آسيب‌ها و آفات جدي و بنيان بركن بر حيات اين جريان/حزب سايه افكند.

به عنوان مثال نداشتن همين انسجام فكري باعث شده تا برداشت‌هاي شخصي و همينطور نگاه‌هاي متاثر از تضاد منافع و عدم تناسب هزينه و فايده بين نيروهاي (خصوصا ليدرها) اين جريان/ حزب به وجود آيد و با توجه به نوع و فرم شعارهايي كه عموما خواست بخش اعظم مردم هستند كندي و تندي و عدم همسويي در تعبير و تفسير خواست، راي و مطالبه‌ي مردم را رقم بزند.

ادامه دارد...

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 1 نظر

  • 1 احمد منصوریان 1397/10/17 8:58:50

    اقای جعفری اصلاح‌طلبه بنام خدت چندبار مقالتو بخون ببینم میفهمی چی نوشتی چیزی فهمیدی اعلام‌بفرما فقط حتی‌الامکان سعی کردی از کلمات درشت با غلط املایی فراوان استفاده کنی صحیح غلطهای املایی Movement،حوزه،گرایشات پارگراف ۵ خطهای اول تا ۶ اصا معلوم چی نوشته؟؟!!!!!!🤔🤔🤔 پاراگراف ۱۱ نشان به آن نشان که بعد از قدرت گرفتن روحانی و پیشتر از آن خاتمی و برای تشکیل دولت و اتخاذ منش و راهبرد کلی دولت و بحث ها در عدم انسجام تیم سیاسی و مشخص‌تر تیم اقتصادی روحانی در چینش وزیران با گرایش اقتصاد دولتی‌تر یا آزادتر بالا گرفته بود🤔🤔🤔🤔 سردرگمی این جریان در تعریف ایجابی خود در سپهر کنشگری ایران است🤔  تغییر و تسلیح،شقوق،تعریف نشر و نمو،نهاد نطفه‌بند،.....🤔

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها