مرگ کاووس نعمتی؛ پزشکان و هزاران راز نامکشوف

مرگ کاووس نعمتی؛ پزشکان و هزاران راز نامکشوف
حکایت مرگ مظلومانه جوان ۲۴ ساله به نام “کاووس نعمتی” مشهور به مهران در بیمارستان دهدشت بعد از عمل آپاندیس است، مرگی که در دل خود، هزاران راز نامکشوف و اما و اگر، دارد و امروز به یک معمای پیچیده برای خانواده و دوست داران و حتی اهالی شهر آن عزیز سفر کرده، تبدیل شده است. قبل از ورود به بحث اصلی و شرح ماجرا، تاکید داریم مطالبه ما نه به عنوان امر شخصی، بلکه بیشتر یک مطالبه عمومی، جدی و قانونی برای جلوگیری از حوادث مشابه در استان و شهرستان است و امیدواریم که همه عوامل اجرایی و امنیتی استان همانگونه که تاکنون همکاری های خوبی را صورت دادند برای کشف زوایای پنهان این حادثه تا آخرین لحظه از پای ننشینند. امنیت درمان امروز حداقل در اذهان عمومی در بیمارستان دهدشت، مخدوش شده و بسیاری از مراجعه به این بیمارستان ابا دارند، و بدانیم اگر خدای ناکرده، امنیت درمان در شهرستان و استان مخدوش شود، دیگر چیزی برای ما باقی نمی ماند، لذا تاکید جدی ما برای کشف حقیقت و مجازات عوامل متخلف این حادثه در هر کسوتی از بالاترین تا پایین ترین مسئول است. *شرح ماجرا کاووس فرزند ارشد و نام آور یک خانواده هفت نفره بود، پدرش از جانبازان جنگ تحمیلی است، او در یک نهاد خصولتی در گچساران مشغول کار بود، ۱۵ اسفند مصادف با روز تولدش بود ، او مرخصی خود را با همین روز تولدش هماهنگ کرده بود تا بتواند در کنار خانواده ۲۴ سالگی خود را جشن بگیرد، ولی افسوس که شمع زندگیش در همان شب تولدش با تزریق یک آمپول، برای همیشه خاموش شد. مهران عزیز در شب تولدش، هدیه خوبی از بیمارستان دهدشت نگرفت، افسوس که هدیه اش، بدرقه برای کمای مطلق و از کار افتادن کلیه، آسیب رسیدن به مغز و کبد و نارسا شدن ریه و سایر اعضای حیاتی بود. آنگونه که پزشک معالج کاووس نعمتی روایت کرد، عمل حراجی در ۱۳ دقیقه و با موفقیت انجام شده بود، او بعد از حراجی و ریکاوری به بخش داخلی منتقل شد، پدرش شاهد عینی ماجرا بود، به محض ورود به بخش، به شدت بی تابی می کرد و از درد ناشی از جراحی به خود می نالید و از تیم درمان تقاضای کمک می کرد. در همان لحظه برای تسکین درد، آمپولی به ایشان تزریق شد و آخرین سخنان کاووس در این دنیای مادی و بی ارزش، همان ثانیه های تزریق آمپول بود که فریاد می زد” دستم سوخت، دستم سوخت” . بعد از این تزریق، ایشان به طور کامل به کما رفت، تیم احیاء وارد عمل شد، کار بسیار دشوار شده بود، به گونه ای که چند ساعت بعد از او قطع امید کردند. *مطالبه خانواده همه خانواده در یک شوک عجیب به سر می بردند، با خود می گویند، جوانی که پای خود به بیمارستان آمده و طبق آزمایشات متعدد قبل و بعد از عمل جراحی، کوچکترین علائم بیماری نداشته، در بخش با چه حادثه دردناکی مواجه شده، که دچار مرگ شده است؟ کمبود امکانات و نبود پزشک فوق تخصص معضلی است که درطول پنج روزی که خانواده متوفی در بیمارستان حضور داشتند، مدام از کادر درمانی بیمارستان امام خمینی(ره) دهدشت می شنیدند. *مخاطب اصلی یادداشت مخاطب اصلی این یادداشت رئیس محترم دانشگاه علوم پزشکی استان و رئیس بیمارستان امام خمینی (ره) دهدشت است، شما یک لحظه خود را به جای پدری تصور کنید که پنج روز، شاهد مرگ تدریجی فرزند خود در شهرستان دهدشت بود و هر روز یک بخش از علائم حیاتی خود را از دست می داد، چه حالی به شما دست می داد؟ آیا واقعا اگر فرزند یکی از شما دو نفر بود اینگونه مظلومانه در بیمارستان دهدشت جان می باخت. آیا برای اعزام وی اقدامی نمی کردید؟ آیا امکانات و پزشکان مورد نیاز را به سمت این بیمارستان گسیل نمی دادید؟ مگر در جمهوری اسلامی که به برکت خون هزاران شهید برپا شده، ما شهروند درجه اول و دوم داریم؟ پس چرا برای این جوان کاری نکردید؟ راستی از سرنوشت چند نفر دیگر در همین بیمارستان در همین هفته های اخیر به همین شکل جان باختند چه خبر؟ آیا در قبال آنها هم اینگونه بی تفاوت بودید؟ *سوالات بی پاسخ امروز در اذهان نه تنها خانواده و اقوام بلکه عموم همشهریان عزیز، این چند سوال به عنوان یک مطالبه جدی و قانونی مطرح است که ۱- چرا جوانانی که سالم و با پای خود به بیمارستان آمده و حتی تا چند دقیقه قبل از عمل بشاش، خندان، سرحال و سرزنده بود، بعد از عمل جراحی به کمای مطلق رفت و در نهایت درگذشت؟ ۲- چرا کادر درمانی برای اعزام این جوان در همان ابتدای حادثه، اقدامی نکردند؟ ۳- آمپولی که به این جوان تزریق شده و عوارض آن سوزش شدید دست، لخته شدن خون، درگیر کردن مغز، کلیه، کبد و در نهایت قلب است از چه نوعی بوده است؟ ۴- چرا بعد از مرگ این جوان که شنیده شده موارد مشابه دیگری نیز در همین بیمارستان اتفاق افتاده، هیچ عکس العملی از مسئولان امر دیده نشده است؟ *مصادیق حادثه در استان های دیگر به عنوان شخصی که به واسطه برخی فعالیت ها، اطلاعاتی از حوادث مشابه در استان های دیگر دارم، توجه مدیران محترم درمان استان را به دو نمونه جلب می نمایم. در یکی از استان های کشور، وقتی در یکی از پارک های شهر یک دختر بچه چهار ساله دچار برق گرفتگی می شود، از مدیرکل تا مدیران ناحیه و پارکبان اقدام به استعفا و در مقام صدور پیام و عذرخواهی درآمدند و در موارد مشابه دیگر پسر بچه هشت ساله در استخر دچار مرگ مغزی شده که جدا از پیگیری مدعی العموم و استاندار و فرماندار، خود مدیران مسئول نیز دست به چنین اقداماتی زدند، انسان وقتی این موارد را با حادثه مرگ جوان ۲۴ ساله در شهرستان دهدشت مقایسه می کند، شرمگین می شود. چرا در استان ما احساس مسئولیت ها، همدردی ها، به گردن گرفتن تقصیرها و عذر تقصیر خواستن و … کاهش یافته است؟ در گرگان حوادث مشابه باعث محکومیت شش پزشک و پرستار به مدت سه سال و پرداخت دیه و اخراج از بیمارستان شده است. خانواده نعمتی هر چند به خاطر مرگ این جوان ناکام، هنوز در شوک کامل به سر می برند ولی قانون را فصل الخطاب خود قرار داده و چشم به راه اجرای عدالت برای احقاق حق هستند و همه به روح “آن عزیز سفر کرده” هم قسم شده اند از همه ظرفیت های قانونی برای کشف زوایای پنهان این پرونده استفاده کنند تا مهران های دیگر قربانی نشوند. ما در مرحله اول از حضرت آیت الله ملک حسینی نماینده محترم ولی فقیه در استان، نمایندگان محترم استان در مجلس شورای اسلامی، استاندار محترم، فرماندار، دادستان و تمام عوامل امنیتی و انتظامی و در مرحله بعد از وزارت بهداشت می خواهیم تا به عنوان مدعی العموم، نسبت به بررسی این پرونده وعلت مرگ این جوان ناکام و موارد مشابه در بیمارستان، جدیت لازم را به خرج دهند و خانواده را در این مسیر یاری دهند. ریواس
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها