به کجا میخواهیم برسیم

به کجا میخواهیم برسیم
جمع شان جمع است ، همیشه همینطور است ، کنار همدیگر درون پارک محله می نشینند واز هردری سخن میگویند ، حرفهای همیشگی که پایانی ندارد وهر روز همانند روز قبل تکرار میشوند ، چهره های تکیده وزرد شده ، افسردگی های افسار گسیخته بر وجود همه ی آنها سوار شده است و رهایی از آن برای هیچکدام شان ممکن نخواهد شد ، به دلیل اینکه هر روزشان مثل روز قبل است و تغییری حاصل نشده است و اما این تغییر را چه کسی باید ایجاد کند تا این جوانان نا امید را به زندگی امیدوار کند وزندگی را به آنها برگرداند. خدا عالم است. این جمع شدن همیشه به نقطه مثبت وخوبی منتهی نمیشود ، هستند در بین آنها که مترصد شکار جوانی نشسته اند که از زندگی و آینده نا امید شده است ، اورا به سمت خود می کشانند ، همان خودی که سالهاست در ورطه اعتیاد خانمانسوز گرفتار است و بدنبال شریک و همدرد ورفیق نابودی خود میگردد ، وچه زود بدست می آورد ، وقتی زمینه روحی و روانی اش مهیا شده و جوانان بدنبال مسکن دردهای روحی خودراههای مختلف را جستجو میکنند خیلی زود در چنین مکانهایی بدست می آورند. این جوانان از خیل عظیم جوانانی است که در سرتاسر این سامان به این مصیبت خانمانسوز گرفتارند و هیچ رهایی برای مشکل شان متصور نیست ، قصدم این نیست که ناامیدی را به جامعه تزریق نمایم اما مگر میشود چشمان خودرا بر واقعیت هایی که همچون بختک بر جان و روح مردم تپیده وقصد ندارد تحت هیچ شرایطی دست بردارد بست ونادیده گرفت شان ، نمیشود و به همین دلیل بر آینده این جوانان نیز امیدی نیست . چه باید کرد ، چه کسی پاسخگوی جوانی به یغما رفته اینهمه جوانی است که بیهوده شب را به صبح و صبح را به شب میرسانند بدون اینکه ذره ایی در این گذشتن ایام تغییری حاصل شود تا شاید اندکی امید به آنها تزریق شود و از روزمرگی رهایی یابند. در خانه آرامش ندارند ، مادر از نبود کمترین احتیاجات هر روز گله میکند و فریادش را بر سر نان آور خانواده میزند ، خواهر از نداشتن پول توجیبی می نالد و دوستانش را مثل میزند که از او سرتر هستند و هیچگاه جیب شان خالی نمیشود ، وپدر از ناتوانی خودمیگوید و مرتب عنوان میکند که هر آنچه توان داشته بکار برده است تا خانواده اش تامین باشند اما نشده است. وقتی معیشت مردم به ورطه نیستی و نابودی کشیده میشود تمامی افراد درون خانوار به تبع آن گرفتار خواهند بود و اولین مشکلی که ایجاد میشود افسردگی روحی است که نصیب کل افراد درون خانواده میشود و حتما این افسردگی به جامعه منتقل خواهد شد ، خانواده خود جامعه کوچکی است که صاحب و فرمانروایش پدر خانواده است ، او که در تامین معیشت مشکل داشته باشد همه مشکل خواهند داشت و اینرا هم همه میدانیم سالهاست که قول درست شدنش را داده اند اما نشده است. این جوانان بی روح واحساس همچون مرده متحرک با تقلید از فضای مجازی که در آن زمینه هم قصور کردیم تا هر آنچه بیگانه دلش خواست به خورد مردم ما داد ، خودرا آرایش کرده ولباسهای عجق وجق پوشیده (البته آنهایی که دست شان به دهانشان میرسد) وهر روز به درون پارک می آیند تا ساعاتی را در کنار همنوعان وهم دردهای خود سپری کرده و سپس به خانه روند و روزی دیگر را به همین منوال طی نمایند و ناامید از این که گشایشی حاصل شودو به تکرار مکررات بپردازند. آخرش بکجا ختم میشود ، کسی نمیداند ، اما امیدوارم که این گلهای بوستان جوانی رشد نکرده پژمرده نشوند ودستی از غیب همه ی مشکلات مردم ما را حل و فصل نماید. انشالله
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها