خود می‌کشی‌ ای حافظ، خود تعزیه می‌داری...

خود می‌کشی‌ ای حافظ، خود تعزیه می‌داری...

اخیراً آقای حسام الدین ‏آشنا، طی یک توئیتِ طعنه‏ آمیز به اصلاح‏طلبان نوشته «مشکل از اعتبار ریخته سیاستمداران بازنشسته‏ای است که مردم باید به ندای تکرار می‏کنم آنان پاسخ مثبت ... دهند».

این را البته همه می‏‌دانیم که درصد زیادی از مردم از وضع موجود ناراضی و بعضاً ناامیدند. ما گرفتار بحران اعتماد شده‌‏ایم. اعتماد و امید مردم به سیاستمداران در وضع مناسبی نیست. خیز مردم برای ایجاد تغییر، شکست خورد و لذا ناامید شده‌‏اند. کنش سیاسی مردم در انتخابات‏ها به تغییرات دلخواه مردم نینجامیده، لذا اکنون «سیاست» از اقبال افتاده و مردم نسبت به سیاست و سیاستمداران کم‏‏‌امید و کم‌‏اعتماد شده‏‌اند‌‌. این‏ها را همه می‏دانیم و بسیار هم در مورد پاره‏‌های این شکست نوشته‌‏ایم. نوشته‏‌ایم که چگونه این خیز، ناکام ماند و عزمِ تغییر، ناتمام شد.

از طرف دیگر، این نکته بسیار درستی است که این وسط، جوانان بیشترین بدبیاری را در این وضعیت داشته‏‌اند. از یک سوی، ما سال‏هاست دچار انسداد نسلی هستیم. قدرت میان نسل‏ها دست به دست نمی‏شود. نسل جوان، پشت درهای بسته قدرت، زیر پایش علف سبز شده است و کسی حاضر نیست به لوازم تغییرات نسلی تن دهد. از سوی دیگر، اکنون که این ضرورت مقداری به ادبیات رسمی راه یافته است، از بختِ بد، اقبالِ سیاست خوابیده است‌. ملت نسبت به مشارکت سیاسی بدبین شده‏‌اند و خیرِ آن در نظرشان اندک شده است.

این‏ها همه درست است و به چند زبان در این سالیان تکرار شده است.

اما نکته جالب ماجرا اینجا است که در این میان چگونه آقای آشنا در مقام نیمه‏‌ مدعی نشسته و به سید اصلاحات طعنه می‏زند؟ حتماً معنای سخن من، نادیده گرفتن اشتباهات ما اصلاح‏طلبان نیست و بدیهی است که صاحبِ «تکرار می‏کنم» نیز از اشتباه مبری نیست. مثل روز هم روشن است وقتی از ادبارِ سیاست سخن می‏گوییم، معنایش این است که هم اقبال اصلاح‏‌طلبانِ در قدرت کم شده است و هم اعتبارِ رهبر اصلاحات. بیش و پیش از همه، خود آقای خاتمی، از این وضعِ ناامید سخن گفت. همه این‏ها مفروض است. اما بسیار عجیب است که جناب آشنا آن را بر سرِ اصلاحات می‏کوبد! مردم گلایه به‏‌حق دارند؛ جوانان و سایر ملت حق دارند از دست ما اصلاح‏طلبان ناراحت و عصبانی باشند. بالاخره بسیاری از مطالبات‏شان محقق نشده است. همه این اعتراض‏ها و گلایه‏‌ها یا به‏حق‏‌اند و یا دست‏‏کم قابل فهم‏‌اند؛ اما این وسط آشنا چگونه تبدیل به «مدعی» شده است؟ یعنی نمی‏داند بخش اصلی این اعتبار فروریخته، محصولِ حمایت از این دولتِ بی‏‌گفتمان است؟ یعنی نیاز است به او هم بگوییم که اصلاح‏طلبان چوب حمایت از دولتی را می‏خورند که نه به لحاظ تشکیلاتی و نه به لحاظ گفتمانی نسبتی با اصلاح‏طلبی ندارد؟

قطعاً اصلا‏ح‏طلبان و اصلاح‏طلبی نیاز به پوست‌‏اندازی دارد. بسیاری از ایده‏‌های اصلاح‏طلبی کهنه شده است و نیاز مردم را تامین نمی‏کند. عملکرد ما کارگزاران اصلاح‏طلب نیز کم‌ ‏ایراد نبوده است. لذا حاجت به پارادایم-شیفت در این گفتمان بسیار احساس می‏شود. ما با این حال مشکل بداقبالیِ کنونی اصلاح‏طلبان، گره‏‌خوردنِ سرنوشت‏شان به دولتی است که هیچ نسبت گفتمانی با هم ندارند. از اعتبار ریخته مرد نجیبی سخن می‏گویی که اعتبارش را خرج شما کرد؟ «خود می‏کُشی حافظ را ...» جالب است که آقای آشنا به برکتِ «تکرار می‏کنمِ» همان سیاستمدارِ بازنشسته، مشاورِ اعظم شده است. وقتی توئیت آن را خواندم ناخودآگاه یاد این بیت افتادم:

ترسم که صرفه‏‌ای نبرد روزِ بازخواست نان حلال شیخ ز آب حرام ما

  *سرمقاله ابتکار
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 1 نظر

  • 1 باصطلاح اصلاح طلب 1398/4/1 8:38:52

    آقای وکیلی کی تا حالا اصلاح طلب شده اید؟ شما سخنگوی ستاد انتخاباتی همین دولت بی گفتمان بوده اید حال که دیگر دولت را دوشیده اید و به آخر آن رسیده اید بی گفتمان شده است . اف بر این دنیای بی وفا که نه معنای دیانت را نفهیمده ایم نه معنای سیاست را

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها