-
به بهانه روز جهانی آگاهی از اتیسم
لیلا حسینی -
اهمیت کتاب و کتابخوانی
سیدکاظم فاضل -
همبستگی ملی اکسیر نجات بخش، حیات آفرین و تجربه موفق ایران زمین
سید علی حمیدهکیش -
مردم تغییر می خواستند، نه معامله !
محمود منطقیان -
سیری در سروده های حسن دمساز
سیدکاظم فاضل -
روایت های شیرین تا تلخ نماینده محترم مردم شریف گچساران و باشت جناب حاج غلامرضا تاج گردون با اصلاحاتی ها در پانزده سال گذشته!
سید سعادت حسینپور -
روایت های شیرین تا تلخ نماینده محترم مردم شریف گچساران و باشت جناب حاج غلامرضا تاج گردون با اصلاحاتی ها در پانزده سال گذشته!
سید سعادت حسینپور -
روپوش آبی قدیمی
علی ضامنی پور -
هشت مارس و جامعه مردسالار ایران
یادداشت مخاطبان -
جهانبانو؛ گوهری نایاب که فروغ امید را در دلها میافروخت
سهیلا نیکاقبالی
دختر گیسو طلای فانوس!

از هیاهوی شهر گریزان شدم و به تپه پارک ولایت که با دست آفریده ها تزیین شده بود، پناه آوردم. با تلاوت آیه های نورکه از نسیم بشار دلنوازتر بود در ورودی نمایشگاه میخکوب شدم. انگار دستی گرد وغبار خستگی را از لباس جانم می زدود.
در دوسویم دخترانِ گیسوطلایی فانوس با آهنگی، آهسته می رقصیدند و مثل گلبوته های چویل با ناز و کرشمه به این سو و آن سو متمایل می شدند.
در آن هنگام جمعیت گاهی کنارجویبارِ صدایِ کمانچه ی لرستانی ها می نشست و دمی دیگر با امواج خیال انگیز خنیای کبک های خوش الحان ایل من( شاه نامه خوانان بویراحمد) قیام می کرد. به دقت به صداها گوش می دادم، در شادترین نواها حتی که لک های ایلام اجرا کردند، تم غم نهفته بود. در آن لحظات زیبا و رویایی زیباترین پرنده ها با خوش ترین نغمه ها بر شاخه های جوان احساس من نشسته بودند و یک به یک آهنگ می خوانند:
گل گلی گل گلینا/ شاخ سرینا/ گلی اومده درِخونه تون/ سی خاطر کَل نونتون/ پیرزنه کو که تشنشه/ لنگی آسک ری کولشه/ ایخم بریم کَلی دار(۲) /دعا کنیم بهرخدا/ بلکه خدا رحمش بیاد/بارون ببار برَ ما... نی همبون که با آهنگ بوشهری نواخته می شد، طاووس جانم بال و پر می گشود.
زیبا ترین صحنه اما زیر نورچراغ زنبوری دانش؛یادگاری معلم افسانه ای ایل رقم خورد آن جا که عشق مادرانه لباس معصومیت پوشیده بود و نیم تاج مهر بر سر و نابنده محبت بر سینه داشت. عشق آن شب رسمش مادرانه بود و عشق وقتی رسمش مادرانه می شود، دیگر مرگ و تاریخ انقضا ندارد و مثل خدا جاودانه است.
آن شب عشق در قامت یک مادر در بهون مهر و در ورودی نمایشگاه با دم نوش آویشن از مهمانان پذیرایی می کرد. اگر چه که عشق همیشه یادآور لطیف ترین معانی است ولی همیشه به ظرافت بال های پروانه و به نرمی گلبرگ های چویل نیست. عشق گاهی خشن و مثل دستان پدری زحمت کش زبر و ضمخت است ولی محصول آن ترانه های لطیفی است که در قالب های گوناگون مثل نی چیت و گمبول ریخته می شود.
بی شک ظریف ترین دست سازهای سرزمین من محصول پینه بسته ترین دست ها ست. آه – در آن شب های خاطره آفرین در پارک ولایت جابه جا زیبایی با بارش دست مردان و زنان ایل روییده بود. قالیچه های و گلیم ها و گبه های زیبا که بهتر ازقالی سلیمان روح و جان را به پرواز در می آورد، مرا تا عرش می برد. در بین سیاه چادرها همه وجودم چشم شده بود و به هر سو که نظر می انداختم زیبایی در زیبایی موج می زد. فضا با سرودهای دل انگیز و ترانه پر شده بود و دم به دم فریاد خوشحالی به هوا بر می خاست. با این که مردم ما حیات شبانه ندارند ولی در این چند شب که جشنواره کوچ برگزار شده بود، جمعیت موج در موج به سمت پارک ولایت جریان داشت و هر شب تا دو بامداد پارک ولایت لبریز از جمعیت بود. در گوشه ای از یک سیاه چادر چشمم به یک قاب عکس شهید افتاد انگار از آن قاب عکس نور سرچشمه می گرفت. انگار آن شهید با چمشانش آیه های نور را تلاوت می کرد، بی گمان درکارگاه صنایع دستی آفرینش پلک هایش رحلی است که کتاب مقدس چشمانش بر آن قرار گرفته است و من رد دستان خدا را در کتابت چشمانش می بینم. در پارک ولایت همه حضور داشتند از نوزادانی که درگهواره آغوش پدریا مادرشان آرام گرفته بودند تا ریش سفیدهای که در جشنواره کوچ و در مزرعه خیال، خاطرات روزگار را درو می کردند و زنان محصولات را بردوش می بردند در حالی که ترانه ای قدیمی بر لب داشتند. نیم دری پلک ها را به هر سمتی که می گشودم بهشتی از رنگ و تصویرهای ناب شکل می گرفت. زیباترین جلوه جشنواره کوچ مربوط به مردان و زنان سنتی پوش بود و در بین لباس های محلی، پوشاک بویراحمدی با رنگ های بسیار شاد و متنوع که الهام گرفته از طبیعت است، عروس لباس های محلی است. در سیاه چادری دو زن ترک که انگار دوقلو بودند نشسته بودند و زینت آلات ساخته شده با مهلو می فروختند. از دیرک سیاه چادرشان فانوس خیال آویزان بود و آبشارهای نور با رنگین کمان گمبول فضا را رویایی و بهشت گونه کرده بود. و اما زیباترین نمایش در بین گروه ها مربوط به لک های ایلام بود که جوانان این گروه پنجه در پنجه از راست به چپ به شکل نیم حلقه می رقصیدند. جوانان لک آن هنگام که پایشان زمین را می بوسید دستانشان آسمان را نوازش می کرد. من که یکی از میراث داران قلم ِجدم علی ام ،قلم را از نیام اندیشه بر کشیدم تا گوشه ای از زیبایی این رقص را به تصویر بکشم ولی فراموش کردم که قلم را به چرخش دربیاورم و ناخودآگاه دستمال کلمه را به دست گرفتم و جانم با آن ها به رقص برخاستم.
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 اسکان بیش از ۱۲ هزار نفر در ستادهای اسکان آموزش و پرورش کهگیلویه و بویراحمد
- 2 مرحله دوم طرح کالابرگ الکترونیکی در کهگیلویه و بویراحمد آغاز شد
- 3 انفجار یک منزل مسکونی در یاسوج
- 4 توزیع گوشت قربانی با عنوان میهمانی مادر در گچساران
- 5 تاکید جدی استاندار بر حمایت از متقاضییان سرمایه گذار در بخش کشاورزی
- 6 میزان مصرف گاز در کهگیلویه وبویراحمد رو به افزایش است
- 7 رئیس دانشگاه علوم پزشکی یاسوج: شایعترین نوع سرطان در استان سرطان سینه است
- 8 کتاب تصویری «پلنگ ایرانی در دنا» رونمایی شد
-
سرپرست هلال احمر دنا منصوب شد/ ابلاغ
-
سمفونی ناهنجار شبانه شوتینماها در خیابانهای مسکونی دهدشت/ شورای ترافیک و شهرداری دقیقا چه میکنند؟!/ تصاویر
-
بی توجهی فرمانداری کهگیلویه به مصوبه شورای ترافیک و مطالبه اهالی روستای «ایمور آباد»
-
بودجه شهرداری یاسوج در ۱۴۰۴ به ۳ هزار میلیارد تومان می رسد
-
سرپرست دفتر ریاست، روابط عمومی و امور بین الملل دانشگاه یاسوج منصوب شد
-
فریدون داوری شعر لری را متحول کرد
-
پر ترددترین محورهای استان در تعطیلات نوروز کدام بودند؟! / آمار جالب راهداری استان از سفرهای نوروزی
-
انتقاد امام جمعه موقت قلعهرئیسی از هلال احمر و میراث فرهنگی
-
تا دیر نشده، از دختران هندبال ایران و ملی پوشان زن هندبالیست هم استانی حمایت کنیم/+جزئیات
-
ماجرای قطع درختان در «میرغضب» بویراحمد چه بود؟
نظرات ارسالی 0 نظر
شما اولین نظر دهنده باشید!