تقدیر و تشکر خانواده مرادیان از مردم

تقدیر و تشکر خانواده مرادیان از مردم
مردن هنری است که لازمه آن چگونه زیستن است و انسانها به میزانی که زیبا زندگی کنند زیبا خواهند مرد به گزارش افتونیوز خانواده دکتر مرادیان با ارسال پیامی از مردم استان که در تشییع و تدفین و ختم مرحوم محمد علی مرادیان شرکت کردند تقدیر و تشکر کردند متن پیام در پی می آید به نام خدا سخن دیگر نمی گویی سخن پرداز خاموشم فراموشت نمی کردم چرا کردی فراموشم نه چشم بسته بگشایی نه راه رفته باز آیی ز مرگت بار تنهایی چه سنگین است بر دوشم "مردن هنری است که لازمه آن چگونه زیستن است و انسانها به میزانی که زیبا زندگی کنند زیبا خواهند مرد" نقش پای رفتگان هموار سازد راه را مرگ را داغ بزرگان بر من آسان کرده است چند صباحی است که غم هجران پدری بزرگوار، مرحوم مغفور ملا محمدعلی مرادیان را بسر کرده ایم و مصیبت سنگینی را که دل از دردش پاره می شود و عقل از تصورش می هراسد با اشک دیدگان اینگونه پاسخ داده ایم که "از هجران تو ناباور و از باور مرگت‌گریزانیم"و اینک محفل بی فروغمان را با فروغ یادش روشنی می بخشیم و اگر نبود لطف و محبت و ابراز همدردی اقشار مختلف مردم عزیز شریف و متدین استان و اقصی نقاط خارج از استان، حقیقتاً تحمل این مصیبت بسی سنگین و طاقت فرسا بود. ساختار زندگی عشایری و بافت ایلی و قبیله ای، مرهون و مدیون بزرگ مردانی است که سیاه چادر ایلیاتی و سجاده را با هم گسترانیدند و با ترنم های ادعیه و ذکر دعا و عشق به اهل بیت عصمت و طهارت، ماندگارترین چهره را از خود بر جای گذاشتند. بزرگ مردان ایل را آوازه بزرگ منشی، روح عصیانگری، دفاع از مظلوم، حفظ صله ارحام، تداوم اخوت و برداری، تثبیت قوام و دوام مناسبتهای مناسب ایلی و قبیله ای، تعبد و زهد و سجاده نشینی و ساده زیستی و مسئولیت های سنگین پدری و فرزند پروری در عرصه های مختلف چنان بزرگ می کند که بسان ستاره ای درخشان در آسمان زندگی و حیات پر خیر و برکتشان بدرخشند و شهاب وار در اوج درخشش خاموش شوند. می توان در دامنه های دنا زندگی کرد و روحی به بلندای دنا داشت، می توان در سردترین نقاط برفگیر زیست ولی دلی به گرمی جنوب داشت و می توان در اوج قناعت به سرمایه ی دل بسنده کرد و دل سرمایه داری داشت و چه کم هستند انسانهایی که دل سرمایه داری دارند. مرحوم مغفور ملا محمدعلی مرادیان از این قشر و ایل و قبیله احساس بود و سرآمدی دلیر و شجاع از مردانی بود که وقتی می مانند دل ایلی را به تپش وا می دارند و وقتی می روند خلا وجود آنها در نگاه عام و خاص آنگونه متجلی می شود که گویی بخشی از ایل و قبیله را با خود برده اند. دانشگاه نرفته ای که مرد بی بدیل کتاب زندگی بود، سیاه مشق ننوشته ای که دفتر زندگی را زیبا نقاشی می کرد و سخاوتمندی که سفره اش را با کسانی می گسترانید که از تمکن مالی خوبی برخوردار نبودند‌. پدرجان هنوز آوای دلنشین ترنم اذان و اقامه نماز و نغمه های بلال احساس و تعلیم و تربیت و زهد و تقوایت از مناره دل و دیده ی وجود به گوش جان می رسد و خانه ای که به اندازه ی تمام دنیای احساس و عاطفه وسعت داشت، در نبود و هجرانت پاییزمان را خزان زده تر کرد تا بهارستان حیات شرافتمند و سراسر افتخارت بغضی غریب از هجرانی آشنا را متجلی سازد: بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید بهار رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت در این بین آنچه که خلأ وجودی پدر و بار سنگین فقدان را بر ما آسان می کند وجود سراسر رحمت مردم عزتمند و متدینی است که از ایام بیماری تا زمان تشییع و تدفین و مراسمات ختم ما را تنها نگذاشتند، قدم رنجه فرمودند و به نحوی از انحا، با حضور و پیام ما را مرهون لطف و محبت خود کردند. خدای بزرگ را شاکریم که در جامعه ای زندگی می کنیم که روح سترگ، همت والا، اراده آهنین، لطافت طبع، ظرافت روح، صفای خاطر و جلای قلوب مردمشان آیینه تمام نمایی است که تصویرش تجلی واقعیت هایی است که آرامش، همدلی، اخوت و برادری را منعکس می سازد و الحق والانصاف زبان را یارای تقدیر، تشکر، سپاس و امتنان از این مردم عزیز و بزرگوار نیست؛ ولی در عین حال در حد بضاعت کلام، توانایی قلم و رعایت آداب، بر خود لازم می دانیم از تک تک مردم عزیز و شریف استان و دیگر نقاط خارج از استان نهایت تقدیر و تشکر را به عمل آوریم که "خاک پایتان توتیای چشم ما". امید آنکه خداوند بزرگ توفیقات بدهد تا در مناسبت های میمون جشن و سرور و شادی و زیارت عتبات و عالیات جبران زحمت نماییم. "خانواده مرادیان و کلیه بستگان"
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها