این نیز بگذشت

این نیز بگذشت

انتخابات مجلس یازدهم هم به پایان رسید. می‫دانید که من و پاره‫ای از دوستان اصلاح‫طلب‫ در این مدت هرچه در چنته داشتیم رو کردیم تا ملت با صندوق رای قهر نکنند. ما تلاش‫مان را کردیم که نشان دهیم خیری در تحریم انتخابات نیست. هیچ انتخاباتی تا به حال اینگونه سخت نبود. نمی‫دانید دیدن رنگ و رخسارِ مردمِ معترض اما حاضر در صحنه چقدر سخت بود. اصلاً صحنه خیلی ناجوانمردانه چیده شده بود؛ مردمِ پریشان و ناامید، رقیبِ خروشان و پرامید، و البته هجوم لشکر خودی از پشت سر!

هر روز از اول صبح تا نیمه‫های شب به سخنرانی و مناظره با رقیب مشغول بودیم. توزین نامتوازن امکانات و رسانه، البته این رقابت را سخت نابرابر کرده بود. البته پاره‫ای از رسانه‫های خودی نیز برای رقیب سنگ تمام می‫گذاشتند!

حال و روز من، مثل رزمنده‫ای بود که در خط مقدم مشغول نبرد نابرابر با رقیبِ تا بنِ دندان مسلح بود و ناگاه مورد هجوم لشکر خودی از پشت سر قرار می‫گیرد! فکر می‫کنید اصلاً انتخابات لذتی دارد؟ هم باید مقابل مردمِ رنجور بنشینی و با عرق شرم از آنان بخواهی که به پای صندوق رای بیایند و هم باید به نبردِ رقیبی پرامکانات بِرَوی و در میدانِ نابرابر رقابت کنی و هم همزمان مراقب تیرهای خودی از پشت‫سر باشی. گمان می‫کنید برای من راحت‫تر نبود که من نیز در خانه بنشینم و همراه با همه معترضین، به انتخابات و کاندیداها چپ چپ نگاه کنم و به طور غیرمسئولانه ژست شیکِ تحریم را هم بگیرم و دامن خودم را علی‫الظاهر از همه مشکلات عالم دور نگه دارم؟ قطعاً اینسان عافیت‫طلبی از من برنمی‫آید و اگر هم برآید، هیچ گاه به خط مقدمِ خودی شلیک نمی‫کنم!

باری؛ شرح بالا حکایت از وضعِ آشفته اردوگاهِ اصلاح‫طلبان می‌کند. این انتخابات، از وضع به هم ریخته جریان اصلاحات رونمایی کرد. مشخص کرد که از فقر راهبرد رنج می‫بریم. مشخص کرد که چقدر مبتلا به «عصبیت محفلی» هستیم. می‌گویم محفلی، چون هیچ مبنای دیگری برای آن پیدا نمی‌کنم. عصبیت‫هایی که ریشه در گلایه‫ها و گاه منافع محفلی دارد.

محفلی است چراکه همه غضبمان ناشی از حساب‫های شخصی است. همه ما گلایه‫های شخصی داریم اما مسائل ملّی را که به این گلایه‫ها بند و وصل نمی‫کنیم. علی مطهری نیز همچنان گلایه‫هایی درمورد ردصلاحیتش دارد و باصدای بلند گلایه‫هایش را صاف و پوست کنده می‫گوید اما راهبردِ ملّی مشارکت را به مسلخ این گلایه‫ها نمی‫بَرَد. اما برای برخی از ما انگار مهم‫ترین مسئله در دنیا مسائل شخصی است؛ هرچند آنها را پشت نقاب شعارهای رمانتیک پنهان کنیم. پاره‫ای از احزاب تسویه حساب‫های شخصی و محفلی خود را به وقت انتخابات حواله می‫دهند! من نمی‫گویم چرا اینقدر پر از حساب‫های شخصی شده‫ایم؛ می‫گویم با ذهنی پر از حساب‫های شخصی نمی‫توان به مصاف مسائل ملّی رفت. با این عصبیت‫های محفلی، نمی‫توان راهبردِ ملّی وضع کرد. این وضعِ به هم ریخته باید سامان یابد. با زبانِ پر از غضب نمی‫توان مروجِ آشتی ملّی بود. راهبردِ شفابخش و مسالمت‫آمیز از این ذهن و زبانِ عصبیت‫زده برنمی‫آید. ما خود را «باید» سامان دهیم چراکه معتقدیم آخرین امکانِ افق‫گشایی هستیم.

ما دقیقاً حق نداریم که از زخم‫های خود بنالیم. دردهای شخصی را باید فروخورد و نگران ایران بود. ما نیازمند آنیم سامانِ خود را یکبار دیگر بازبینی کنیم و معیارهای خود را ملّی کنیم. ما تا خرخره گرفتار مسائل و بحران‫های ملّی شده‫ایم، به همین علت نمی‫توان دل به هیچ روش غیرملّی خوش کرد!

سرمقاله ابتکار
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 1 نظر

  • 1 غلام 45 1398/12/4 8:0:2

    شما تا خرخره گرفتار بحرانهای ملی نشده اید بلکه شما کشور را تا خرخره گرفتار بحرانهای ملی و بین المللی کرده اید و این را هم خود فهمیدید و هم مردم. لذا با اینگونه فرافکنی و فرار به جلو نمی توانید مطلب را کتمان کرده و وارونه نشان دهید. توصیه می کنم در این فراغتی که با پایان مجلس دهم نصیبتان می شود عمیقا" گذشته را مرور کرده و درسی برای آینده بویژه توشه ای برای آخرت خود دست و پا کنید. (از طرف یک دوست)

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها