-
در مذمت آیینهای سوگواری؛ وقتی مرگ به تماشا بدل می شود
علی ضامنی پور -
فرماندار کهگیلویه و بازتعریف جلسات شورای اداری؛ از هماهنگی تا مطالبهگری جدی
ناشناس -
از نقد تا اقدام؛حلقه گمشده مدیریت در چرام
حسن کریمی -
تفنگ و فرهنگ
حافظ یعقوبی -
شهامت اهل واسطه گری و فریبکاری نیست
موسی اخلاقینسب -
«غلامرضا پناه» از دریچه روانشناسی رهبری؛ تحلیل یک مدیر تحولآفرین با تکیه بر نظریههای سرمایه
عنایت شیخی -
مردم آزاری با قولهای ورشکسته دولتها و مدارس غیرانتفاعی
پیام واحد -
رشد بی رویه و بی ضابطه مدارس غیر انتفاعی
رضا حیدری -
موحد، تناقضات بین عمل و جایگاه نمایندگی مردم
علی صاحبی -
حملات به بهرامی؛ ناآگاهی یا انتقامجویی سیاسی؟
یادداشت مخاطبان
چگونه "کرونا"، جنازهی قلمرو اعتماد عمومی را تشییع کرد؟

"مارسیاس" در اسطورههای یونان، نوازندهی فلوت بوده است؛ او که به روایتی، نیِ دور انداختهشدهی "آتنا" (ایزدبانو) را مییابد، چنان در نواختناش اهتمام میورزد که روزی تصمیم میگیرد با داوری الهگان موسیقی، با آپولون رقابت کند. اما این مسابقه، مارسیاس را به کام مرگ میفرستد؛ او از خدای المپنشین شکست میخورد.
شکل مرگ او، تجسد رنج است؛ بهعبارتی، او طوری میمیرد که گویی قرار است هر بار در روایتی از شکنجهاش احضار شود. آپولون، پوست مارسیاس را میکَند و او را در جریان آرام مثلهشدن، به مرگی شدتمند محکوم میکند؛ سرنوشتی که در هر روایت، بایستی حاضر شود تا دوباره پوستکنده و در احتضاری طولانی، نفسبُر گردد. اما مرگ او را پایانی نیست؛ چرا که رود "ماروساس" که از خوناش سرچشمه گرفته؛ مرگ او را نیز به حیاتی ابدی محکوم کرده است!
جیمز جورج فریزر در کتاب "شاخهی زرین"، از این مرگ مدید، در توضیح مناسک آیینی که تا دوران تاریخی بهطول انجامیده؛ کار میکشد. وی معتقد است در اوایل دسامبر، هنگام آمادهسازیِ زمین برای کِشت، زمان قربانیکردن بردهای نیز بوده؛ درواقع قربانی را بهعنوان تاوان سال خوبی که سپریشده و تضمین برکت سال آینده، پوست میکندند. جنازههای تکهپاره، که با بهراه انداختن حمام خون، ضمانتی برای آیندهای پربرکت بودند، گویی زمین را با وعدهی طراوت بهار، از گناه جنایت میشستند!
این تنگهی باریک رستگاری در مغاک، که خون را منادی بهار میدانست، به دوران بدوی و جوامع ابتدایی محدود نشد و به شکل اندیشهای اسطورهای، گریبان روزگار ما را نیز گرفته است. چیزهای زیادی را میتوان برشمرد که ذبح میشوند و با رگ و پی بریده، در خدمت برقراری دوبارهی یک نظم پیشینِ از دستشده، نفس به نفسِ مرگ میدهند؛ گویی زندگیِ "وضع موجود" دقیقن به قربانیکردن آنها وابسته است؛ بهعنوان مثال: فقط نظری به "اعتماد عمومی" بیندازید!
جامعهای که به ساختارِ حکومت-دولت معتمد است، مشارکت میکند؛ نقش خود را بهعنوان حاکم بر سرنوشت خود میفهمد، نسبت به تعلیق سازوکارها در ادارهی امور حساس است و با زندگی در هوای این اعتماد، "قلمرو عمومی" را بهمثابهی میدان گفتوگو با گفتمان رسمی، خالی نمیگذارد؛ پس درست اینجا، اندیشهی اسطورهای در سیستم حاکم، به لب تشنهاش اشاره میکند؛ او برای سیرابشدن، خون میخواهد تا "برقراری" ممکن شود!
دهههاست که "اعتماد عمومی"، قربانیایست که بایستی به درخت بلوطِ وضعیتِ حاکم چهارمیخ گردد؛ چرا که ادامهی کار به روال، به "بیحسیِ" ناشی از مرگ آن محتاج است؛ اعتماد باید قلع و قمع شود تا توازیهای ساختاری میان بدنهی اجتماعی و گفتمان رسمی از کار بیفتد؛ تا نهاد دولت بهمثابهی تنها صدایی که حق زندگی دارد- برای شاخههای فرتوت آینده، شکوفههای مصنوعی بادام برسازد!
این روزها که وزارت بهداشت، مدام از عدم همکاری ایرانیها میگوید و برخی از ما به خیابانهای خلوت اروپایی و چگونگی مجابکردن شهروندان به قرنطینهی خانگی با حسرت نگاه میکنیم؛ به جادههای نفسبریدهی گیلان چشم میدوزیم و "بیشعوری" را دمدستیترین صفت آنها که تن به آب بلا زدهاند، و در دریای مرگ رو به شمال پارو میزنند، عنوان میکنیم؛ پیش از هر چیز باید به "قربانگاه" روی بگردانیم.
آنچه قربانی شده، همواره امکان احیا ندارد! آن پوست برچیده که به وضعیتهای دستکاریشده حساس بود؛ آن انداموارهی از شکلافتاده که نهادهای واسط میان سرِ حکمران و قلب عمومی را در خود داشت؛ آن رگ بریده که از سرمایههای اجتماعی خود خالی شد؛ آن نبض منجمد که در احساس تعلق به خاکاش میتپید، تجزیهی جامعهایست که با تمامیتِ پیوندهای اساسیاش از نفس افتاده؛ و در شکل ذرهای شدهاش، اعتماد عمومی را وانهاده است.
بهتعبیری، اگر خوب نگاه کنیم؛ شقایقها همیشه با این پیام نمیرویند که: خاک، کشتگاناش را بازپَس داده است! گاهی مرگ چنان قطعیست که امید به رستاخیز را درست در آخرین نفساش میبُرد؛ امری که بهخوبی در جادههای پرتردد، عریان شده و "میل به ویرانی" را به نمایش گذاشته است؛ در حالیکه جسد پوسیدهی "قلمرو عمومی" را بهعنوان نمادی از جامعهی مرده، روی دست تشییع میکند.
در این کارناوال مرگ، "پیجویی لذتهای خصوصی" را بهخوبی میتوان دید؛ زیرا پیشتر، تعهد، درگیریهای مدنی و مشارکت اجتماعی در مسلخ قلمرو عمومی جان سپردهاند؛ مرگی در طول چند دهه که امکان احیای آن، ضمن الگوی تکواحدیِ عملِ دستگاه قدرت وجود ندارد؛ درواقع ایجاد وابستگی متقابل در یک جامعهی ذرهایشده،رؤیای دوردستی است که واجد قابلیت تحقق نیست؛ و بزنگاه بحران اخیر نیز، برای ساختن بدیل سرمایههای از دسترفتهی اجتماعی،فرصتی نمیدهد.
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 هفت هزار تن بذر اصلاحشده برای کشت پاییزه در کهگیلویه و بویراحمد تامین شد
- 2 ۹ درصد جمعیت کهگیلویه و بویراحمد سالمند است
- 3 رشد ۶ برابری کشفیات ماینرهای غیرمجاز در کهگیلویه و بویراحمد
- 4 قاچاقچی لوازم دندانپزشکی و موبایل در یاسوج نقره داغ شد
- 5 خرید و ذخیرهسازی گندم در کهگیلویه و بویراحمد بیش از ۶۰ درصد کاهش یافت
- 6 معاون جدید پیشگیری از جرم دادگستری کهگیلویه و بویراحمد منصوب شد
- 7 تقدیر و تشکر خانواده «شهید ایزدپناه» از ابراز همدردی مردم
- 8 متلاشی شدن باند حفاری غیرمجاز در یاسوج/ یک تبعه بیگانه دستگیر شد
-
رضایی: معوقات آبداران پرداخت شد / هشدار نسبت به تنش آبی در ۶۳۹ روستای استان
-
فشار ازدواج؛ زخمی خاموش بر شانهی دختران کهگیلویه و بویراحمد
-
فراخوان ششمین جشنواره بینالمللی ستارههای صحنه منتشر شد/ جزییات
-
آیین باشکوه بزرگداشت حافظ در دانشگاه یاسوج برگزار شد
-
ابلاغیه مساله ساز مدیر درمان تامین اجتماعی استان علیه مردم و داروخانه ها
-
استاندار کهگیلویه و بویراحمد: پاسداشت مفاخر استان از حسین پناهی تا فریدون داوری
-
استاندار اسبق استان در دولت مسیولیت گرفت/ حکم قایمپناه برای «موسی خادمی»
-
پیشرفت طرح پلیاتیلن سنگین شرکت صنایع پلیمر گچساران به مرز ۵۰ درصد رسید/ آمار اشتغال در این طرح از ۸۰۰ نفر عبور کرد
-
مهر تایید قلعهنوعی بر عملکرد فوتبالیست هماستانی/ «کسری طاهری» به تیم ملی فوتبال دعوت شد
-
فاصله توسعه ای گچساران با کهگیلویه؛ مدیریت زنان یا فاصله بین دو طرز تفکر؟
نظرات ارسالی 0 نظر
شما اولین نظر دهنده باشید!