-
بلوط در منقل توسعه؛ نسخه استاندار کهگیلویه و بویراحمد برای مرگ جنگل
حسن کریمی -
مرگ تدریجی یک رویا
افشین ماهیاری -
معاونت عمرانی استاندار در باتلاق ناکارآمدی/ وقتی شهامت فقط یک اسم است
حسن کریمی -
استاندار و نماینده محترم؛ ناترازی مدیریت در استان را تراز کنید!
سیدعابدین مسعودنژاد -
از قاب عکس طبیعت تا سکوت طلایی؛ دنا را معامله نکنید
مرضیه حسن پور -
سکوتی که گندم را میسوزاند | روایتی آرام از فاجعهای خاموش
حافظ یعقوبی -
نخبه کشی در کهگیلویه؛ نقض بدیهیترین اصل منطق در استانداری کهگیلویه و بویراحمد
حسن کریمی -
از پایان تاریخ تا دموکراسیِ محتضَر
محسن خرامین -
نا-ظفرمندیِ توسعه: اربابِ مردم یا نمایندۀ آنها؟
حسین موسوی -
روابط عمومی؛ تجلی فهم، تفسیر و راهبریِ اجتماعیِ
صیاد خردمند
کثر الله یا کسر الله؟ / حکایت نوبخت و حقوق فرهنگیان

امراله نصرالهی
محمد باقر نوبخت را لابد همگان می شناسند. نئولیبرالی با ظاهری مذهبی، شیک پوش و شسته رفته. از معدود دیوانیانی که هم ریش و هم قیچی در دستان پر سخاوت! اوست. نیک واقفید که خوب حرف می زند، اما حرف خوب نمی زند. در عوض، کلمات را به وقت و ناوقت از انبان ذهن جست و جو گر خویش بیرون می کشد و در گزاره های دیوانی خود به کارشان می گیرد. ظاهرا که وضوح معنا هم در نحو واژگانش هویداست. گاه هم می شود که از حرف های حساب! (بخوانید ناحساب) و یا فوریت های صوابش! (بخوانید ناصواب) چنان کیفور می شویم که شاه شهید قجر هم در حرمسرا و سفر های فرنگ خویش به چنان کیفوریتی نرسیده است. این حراف الدوله ی ما بی شک می تواند زمانی را در کسوت معلمی گذرانده باشد که چنین کباده ی شعر و ادب می کشد. البته گل به روی این طبقه ی زحمتکش بی مقرری و بی مواجب به هر روی، از آنجا که کار این حاکم مواج موجه الدوله ی ما بیشتر حرف بافتن و توجیه کردن شده است، پس می توان مقام اداری اش را تا سر حد همان شغل شسته و رفته ی دیوانی اش، «حراف الدوله» نیز ارتقا داد و ابقایش نمود. مبارکش باشد. لابد می دانید ایشان ید طولایی در خوانش معطوف به رای قوانین دارند چه رسد به تفسیر رای. از سویی چون قامت ناراست در کسوت سلیم معلمی کرده است، پس می باید درس قانون را بی غلط املا بخواند، پاراگرافی یا تبصره ای را جا نیندازد، خلاصه دیکته اش را درست بنویسد، ایراداتش را اصلاح نماید و آن گاه او را به عموم خلایق نابینا و ناشنوایی که ما باشیم! برخواند. طفلک اما بر او حرجی نیست، از بس یک جا نشسته و یکجا قانون خوانده که هوش از کله ی مبارکش پریده است. نمی داند که چه می کند، اما نه، اهل دیوان قانون خوانده ای چون او را نمی شود این چنین در حقش نامربوط بافت. انصاف آن است که خوب می داند چگونه دیکته ای بنویسد، بخواند و آن گاه به ما هم حقنه کند. ایرادی ندارد این را به حساب خستگی اش می گذاریم. از بس برنامه می ریزد و بودجه تنظیم می کند خاصه آنجا که برای معلمانی که ما باشیم با جامه ی نواش، چامه ی نویی هم سروده باشد. پس بگذارید فعلا به پاس معلم بودنش در حق او آرزویی کنیم که؛ کثر الله امثالهم! داستان ما اما با آقای نوبخت هنوز تمام نشده است. تبسم خوش نشسته بر لبان او را فعلا با این دعا رها کنیم و با در نظر گرفتن این آرزو برای ایشان به سراغ مابقی حکایت خود برویم که گفته اند؛ «شاهنامه آخرش خوش است.» دوست نکته دانی می گفت در کلاس درس استاد جعفر موید شیرازی نشسته بودیم. دانشکده ی ادبیات دانشگاه شیراز همیشه به چنین استادان نادر الدرری مزین بود. لابد می دانید موید از راستان و فاضلان روزگار است. این را هم می دانید که او از مغضوبان روزگار هم هست. مغضوب ضالان زمانه و نو رسیده های کال و بیمار خزیده در پستوها و دالان های دانشکده های دانش معطوف به قدرت. این نارسیده های تازه مسلمان_عربی ناخوانده و زبان قرآن فهم ناکرده و متعصب به پوسته ی شریعت خدای _ می آمدند تا دانش را به جهل و آزادگی را به بردگی فرو کاهند و خود به نانی و جاهی دست یابند. لیکن درس استاد و دروس دانشکده نه چنان بود که ایشان را بشاید. القصه، کلاس قرائت عربی ۵ بود و ابیات شیخ مصلح الدین هم در برابر چشمان عجم تازه مسلمان. از قضا شاگرد را در منظر و منهج و در عقیده و نظر با استاد میانه ای نبود. استاد گفت بخوان. خواند لیکن نه بر مراد. به پایان شعر که رسید، معلم محبوب اما مغضوب، او را به ذمی شبیه به مدح آراست! و گفت «کثر الله امثالهم!» نومسلمان نابکار بود و از شرارت و زعارت بوسهل هم سرشار. پس بوسهل وار دهان به تبسمی ابلهانه باز کرد. بیچاره به وهم افتاده بود که استاد موید را از خوانش خود خشنود نموده است. وهم عجم عرب شده ی لاابالی دمی بیش نپایید که استاد «ثاد» کثر را به «سین» کسر مبدل نمود. و گفت البته در حق شما باید گفت «کسر الله امثالهم» چکیده کنم، سر سخن کوته نمایم و خطاب به آقای نوبخت بگویم؛
حال که بهانه ای به دست من معلم داده اید و فرصتی بی مثل را در اختیارم گذاشته اید، ممنونم. بگذار دعایی کنم ات. بشنو و بهانه مگیر. این دعایی است مر تو را و جمله نو مسلمانان را، درست به سان دعای آن معلم فاضل نادر در حق آن عجم نو مسلمان وافر. پس با اجازه از آن یگانه ی آزاده و نادر درر اعلی الدرجه ی حکمت و معرفت دانشکده ولیکن سالها مغضوب ضالان تهی از معرفت زمانه، در حق شما و اعوان و انصار و انواع و اذناب و امحا و احشا دولت نئولیبرالی تان مرتبه ای دیگر «ثاد» کثر آن دعا را به «سین» کسر تغییر می دهم و خطاب به جنابتان و جناب جنابتان و جناب جناب جنابتان می گویم؛ کسر الله امثالهم.
و دعایی هم برای فرهنگیان و حقوق حقه شان؛ حفظ الله امثالهم و کثر الله حقوقهم
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 کاهش ۱۵ درصدی ترددهای بیناستانی در جادههای کهگیلویه و بویراحمد
- 2 امحا ماینرهای کشف شده در کهگیلویه و بویراحمد
- 3 رئیس شورای شهر: ترافیک سنگین یاسوج چالش بزرگ پیش روی ماست
- 4 صدور حکم قاطع برای نانوایی متخلف گچسارانی در دام تعزیرات
- 5 خسارت زلزله دهدشت به ۱۰۰۰ واحد مسکونی
- 6 تلفات سوانح رانندگی کهگیلویه و بویراحمد پارسال ۲.۷ درصد افزایش یافت
- 7 نقره داغ ۹۳۰ خودروی متخلف در کهگیلویه و بویراحمد
- 8 وجود ۹۱۲ خانواده دارای فرزند چندقلو در کهگیلویه و بویراحمد
-
مشاور استاندار در امور ایثارگران منصوب شد/ عکس
-
کمیسیون انرژی چگونه به مرجعی فعال برای حکمرانی انرژی بدل میشود؟
-
ابهامات جدی در کارخانه خودروهای برقی مارگون/ وقتی مدیران شرکت سرمایهگذار و شریک خارجی یکی هستند! / واحد بینالملل استانداری دقیقا چه میکند؟ + مستندات
-
آقای استاندار؛ کمیته صیانت از کارمندان حامی پزشکیان در استان را تشکیل دهید!
-
کار جالب هواداران استقلال در دهدشت/ جشنی به یاد اسطوره آبی+ فیلم
-
مجموعه مدیریت شهر و استان ما باندبازی، رفیقبازی و طایفهگرایی میکنند/ این افراد توان مدیریت قوی اداره شهر و بهینه مصرف کردن اعتبارات را ندارند
-
کاهش سهمیه آرد نانواییهای متخلف کهگیلویه و بویراحمد
-
اختصاص ۱۰۰میلیارد برای تنش های آبی در کهگیلویه و بویراحمد
-
۱۵۳ میلیارد تومان اعتبار به شهرداری و دهیاریهای کهگیلویه و بویراحمد تخصیص یافت
-
نیمی از مزارع دیم کهگیلویه و بویراحمد قابل برداشت نیست
نظرات ارسالی 1 نظر
درود بر شما فرهنگی فرهیخته! خدایی به جرات میتوان گفت به جز دروغ تاکنون حرفی از بوبخت عامل بدبختی نشنیده ام! و میتوان گفت در کشور اولین امپراطوری دروغ بوده! به حق کسرالله امثالهم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پاسخ