-
در مذمت آیینهای سوگواری؛ وقتی مرگ به تماشا بدل می شود
علی ضامنی پور -
فرماندار کهگیلویه و بازتعریف جلسات شورای اداری؛ از هماهنگی تا مطالبهگری جدی
ناشناس -
از نقد تا اقدام؛حلقه گمشده مدیریت در چرام
حسن کریمی -
تفنگ و فرهنگ
حافظ یعقوبی -
شهامت اهل واسطه گری و فریبکاری نیست
موسی اخلاقینسب -
«غلامرضا پناه» از دریچه روانشناسی رهبری؛ تحلیل یک مدیر تحولآفرین با تکیه بر نظریههای سرمایه
عنایت شیخی -
مردم آزاری با قولهای ورشکسته دولتها و مدارس غیرانتفاعی
پیام واحد -
رشد بی رویه و بی ضابطه مدارس غیر انتفاعی
رضا حیدری -
موحد، تناقضات بین عمل و جایگاه نمایندگی مردم
علی صاحبی -
حملات به بهرامی؛ ناآگاهی یا انتقامجویی سیاسی؟
یادداشت مخاطبان
کثر الله یا کسر الله؟ / حکایت نوبخت و حقوق فرهنگیان

امراله نصرالهی
محمد باقر نوبخت را لابد همگان می شناسند. نئولیبرالی با ظاهری مذهبی، شیک پوش و شسته رفته. از معدود دیوانیانی که هم ریش و هم قیچی در دستان پر سخاوت! اوست. نیک واقفید که خوب حرف می زند، اما حرف خوب نمی زند. در عوض، کلمات را به وقت و ناوقت از انبان ذهن جست و جو گر خویش بیرون می کشد و در گزاره های دیوانی خود به کارشان می گیرد. ظاهرا که وضوح معنا هم در نحو واژگانش هویداست. گاه هم می شود که از حرف های حساب! (بخوانید ناحساب) و یا فوریت های صوابش! (بخوانید ناصواب) چنان کیفور می شویم که شاه شهید قجر هم در حرمسرا و سفر های فرنگ خویش به چنان کیفوریتی نرسیده است. این حراف الدوله ی ما بی شک می تواند زمانی را در کسوت معلمی گذرانده باشد که چنین کباده ی شعر و ادب می کشد. البته گل به روی این طبقه ی زحمتکش بی مقرری و بی مواجب به هر روی، از آنجا که کار این حاکم مواج موجه الدوله ی ما بیشتر حرف بافتن و توجیه کردن شده است، پس می توان مقام اداری اش را تا سر حد همان شغل شسته و رفته ی دیوانی اش، «حراف الدوله» نیز ارتقا داد و ابقایش نمود. مبارکش باشد. لابد می دانید ایشان ید طولایی در خوانش معطوف به رای قوانین دارند چه رسد به تفسیر رای. از سویی چون قامت ناراست در کسوت سلیم معلمی کرده است، پس می باید درس قانون را بی غلط املا بخواند، پاراگرافی یا تبصره ای را جا نیندازد، خلاصه دیکته اش را درست بنویسد، ایراداتش را اصلاح نماید و آن گاه او را به عموم خلایق نابینا و ناشنوایی که ما باشیم! برخواند. طفلک اما بر او حرجی نیست، از بس یک جا نشسته و یکجا قانون خوانده که هوش از کله ی مبارکش پریده است. نمی داند که چه می کند، اما نه، اهل دیوان قانون خوانده ای چون او را نمی شود این چنین در حقش نامربوط بافت. انصاف آن است که خوب می داند چگونه دیکته ای بنویسد، بخواند و آن گاه به ما هم حقنه کند. ایرادی ندارد این را به حساب خستگی اش می گذاریم. از بس برنامه می ریزد و بودجه تنظیم می کند خاصه آنجا که برای معلمانی که ما باشیم با جامه ی نواش، چامه ی نویی هم سروده باشد. پس بگذارید فعلا به پاس معلم بودنش در حق او آرزویی کنیم که؛ کثر الله امثالهم! داستان ما اما با آقای نوبخت هنوز تمام نشده است. تبسم خوش نشسته بر لبان او را فعلا با این دعا رها کنیم و با در نظر گرفتن این آرزو برای ایشان به سراغ مابقی حکایت خود برویم که گفته اند؛ «شاهنامه آخرش خوش است.» دوست نکته دانی می گفت در کلاس درس استاد جعفر موید شیرازی نشسته بودیم. دانشکده ی ادبیات دانشگاه شیراز همیشه به چنین استادان نادر الدرری مزین بود. لابد می دانید موید از راستان و فاضلان روزگار است. این را هم می دانید که او از مغضوبان روزگار هم هست. مغضوب ضالان زمانه و نو رسیده های کال و بیمار خزیده در پستوها و دالان های دانشکده های دانش معطوف به قدرت. این نارسیده های تازه مسلمان_عربی ناخوانده و زبان قرآن فهم ناکرده و متعصب به پوسته ی شریعت خدای _ می آمدند تا دانش را به جهل و آزادگی را به بردگی فرو کاهند و خود به نانی و جاهی دست یابند. لیکن درس استاد و دروس دانشکده نه چنان بود که ایشان را بشاید. القصه، کلاس قرائت عربی ۵ بود و ابیات شیخ مصلح الدین هم در برابر چشمان عجم تازه مسلمان. از قضا شاگرد را در منظر و منهج و در عقیده و نظر با استاد میانه ای نبود. استاد گفت بخوان. خواند لیکن نه بر مراد. به پایان شعر که رسید، معلم محبوب اما مغضوب، او را به ذمی شبیه به مدح آراست! و گفت «کثر الله امثالهم!» نومسلمان نابکار بود و از شرارت و زعارت بوسهل هم سرشار. پس بوسهل وار دهان به تبسمی ابلهانه باز کرد. بیچاره به وهم افتاده بود که استاد موید را از خوانش خود خشنود نموده است. وهم عجم عرب شده ی لاابالی دمی بیش نپایید که استاد «ثاد» کثر را به «سین» کسر مبدل نمود. و گفت البته در حق شما باید گفت «کسر الله امثالهم» چکیده کنم، سر سخن کوته نمایم و خطاب به آقای نوبخت بگویم؛
حال که بهانه ای به دست من معلم داده اید و فرصتی بی مثل را در اختیارم گذاشته اید، ممنونم. بگذار دعایی کنم ات. بشنو و بهانه مگیر. این دعایی است مر تو را و جمله نو مسلمانان را، درست به سان دعای آن معلم فاضل نادر در حق آن عجم نو مسلمان وافر. پس با اجازه از آن یگانه ی آزاده و نادر درر اعلی الدرجه ی حکمت و معرفت دانشکده ولیکن سالها مغضوب ضالان تهی از معرفت زمانه، در حق شما و اعوان و انصار و انواع و اذناب و امحا و احشا دولت نئولیبرالی تان مرتبه ای دیگر «ثاد» کثر آن دعا را به «سین» کسر تغییر می دهم و خطاب به جنابتان و جناب جنابتان و جناب جناب جنابتان می گویم؛ کسر الله امثالهم.
و دعایی هم برای فرهنگیان و حقوق حقه شان؛ حفظ الله امثالهم و کثر الله حقوقهم
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 هفت هزار تن بذر اصلاحشده برای کشت پاییزه در کهگیلویه و بویراحمد تامین شد
- 2 ۹ درصد جمعیت کهگیلویه و بویراحمد سالمند است
- 3 رشد ۶ برابری کشفیات ماینرهای غیرمجاز در کهگیلویه و بویراحمد
- 4 قاچاقچی لوازم دندانپزشکی و موبایل در یاسوج نقره داغ شد
- 5 خرید و ذخیرهسازی گندم در کهگیلویه و بویراحمد بیش از ۶۰ درصد کاهش یافت
- 6 معاون جدید پیشگیری از جرم دادگستری کهگیلویه و بویراحمد منصوب شد
- 7 تقدیر و تشکر خانواده «شهید ایزدپناه» از ابراز همدردی مردم
- 8 متلاشی شدن باند حفاری غیرمجاز در یاسوج/ یک تبعه بیگانه دستگیر شد
-
رضایی: معوقات آبداران پرداخت شد / هشدار نسبت به تنش آبی در ۶۳۹ روستای استان
-
فشار ازدواج؛ زخمی خاموش بر شانهی دختران کهگیلویه و بویراحمد
-
فراخوان ششمین جشنواره بینالمللی ستارههای صحنه منتشر شد/ جزییات
-
آیین باشکوه بزرگداشت حافظ در دانشگاه یاسوج برگزار شد
-
ابلاغیه مساله ساز مدیر درمان تامین اجتماعی استان علیه مردم و داروخانه ها
-
استاندار کهگیلویه و بویراحمد: پاسداشت مفاخر استان از حسین پناهی تا فریدون داوری
-
استاندار اسبق استان در دولت مسیولیت گرفت/ حکم قایمپناه برای «موسی خادمی»
-
پیشرفت طرح پلیاتیلن سنگین شرکت صنایع پلیمر گچساران به مرز ۵۰ درصد رسید/ آمار اشتغال در این طرح از ۸۰۰ نفر عبور کرد
-
مهر تایید قلعهنوعی بر عملکرد فوتبالیست هماستانی/ «کسری طاهری» به تیم ملی فوتبال دعوت شد
-
فاصله توسعه ای گچساران با کهگیلویه؛ مدیریت زنان یا فاصله بین دو طرز تفکر؟
نظرات ارسالی 1 نظر
درود بر شما فرهنگی فرهیخته! خدایی به جرات میتوان گفت به جز دروغ تاکنون حرفی از بوبخت عامل بدبختی نشنیده ام! و میتوان گفت در کشور اولین امپراطوری دروغ بوده! به حق کسرالله امثالهم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پاسخ