«سعدی» و جهان کرونا زده امروز

«سعدی» و جهان کرونا زده امروز

اول اردیبهشت ماه جلالی، روز سعدی

چند سالی است چنین روزی در تقویم رسمی کشور روز سعدی نامگذاری شده است. تصمیمی شایسته، در عین حال کمتر از حق استاد سخن. نکو مردی که بحق در وصف خود گفت (من در همه قول ها فصیحم). سخن گفتن از افصح المتکلمین، کار ساده ای نیست. که پادشاه سخن را جز کسی همطراز او نتواند وصف کردن. لیکن بر هر مستمعی فرض است به پاس همه لذاتی که از بحر بیکران گفتار سعدی می برد، در چنین روزی به تکریم سعدی بپردازد. شیخ اجل، به سان معماری زبردست، آنچه از پیشینیان بر جای مانده بود را در درون خود گرد آورد آنگاه از نظم و نثر کاخی پی افکند تا چون استاد خود فردوسی «... که از باد و باران نیابد گزند.» گذشت چند قرن به ما نشان داد که بنای زیبای سعدی چشم و گوش همگان را در همه عصرها و نسل ها می نوازد.از سوی دیگر، گستره سخن سعدی آنقدر هست که هر جوینده مشتاقی، کلیات او را که بگشاید، دست خالی باز نمی گردد. یکجا سعدی جهانگرد را می یابی که کوله بارش را برایت می گشاید. جایی سعدی عاشق که از وصال سرمست و جای دگر سعدی را می بینی که سموم فراق اورا آزرده است. در باب دیگر نقد جور پادشاهان و در فصلی دیگر سخن دیگر. پس بناچار، تنها به وشه ای ازین گستره بیشتر پرداختن نتوان. تازه ترین کاربردی که از زبان یک غیر فارسی زبان دیده شد، نطق «پدرو سانچز» نخست وزیر اسپانیای کرونا زده بود، که در همین روزهای تلخ بشر در مقدمه سخن خود همان ابیات جهانی شده سعدی را بر زبان جاری ساخت: بنی آدم اعضای یک پیکر ند/که در آفرینش ز یک گوهرند... جالب اینکه چندماه قبل از بحران کرونا هم گروه موسیقی راک انگلیسی «کلد پلی» (هم همین ابیات را عینا بر آلبوم خود چاپ کرده بود. بد نیست تا بحث در باب این ویروس عالمگیر است، از گنج سخن سعدی، بیتی دگر در کار کنیم.

«سر چشمه شاید گرفتن به بیل/چو پر شد، نشاید گذشتن به پیل»

این شاه بیت را اگر معیار سنجه حاکمان کشورهای مختلف بدانیم، هر کدام به فحوای این نصیحت عامل بود، از بلیه کرونا تا حد امکان، با سر بلند عبور کرد. و هر کدام سرسری گرفت، هم سزای ندانم کاری های اورا مردمان بی دفاع پس دادند. از میان همه کشورها، دوتا را به ترازوی همان بیت بسنجیم. یکی مُلک خود سعدی، آن دیگری آمریکای ترامپ. در سرزمین عجایب، بفاصله کمی پس از چین، از پی زمزمه ها، همهمه ها برخاست که ویروسی از چین به جان بشر مغرور افتاده که سالیان متمادی، خود را صاحب و حاکم بر همه چیز می پنداشت. طبیبان و دانشمندان و سایر اهل خبره از هر راهی که دانستند، فریاد بر آوردند که «مکُنید» با دست خود گور مردمان مکًنید! ولی افسوس که آنان که آگاه بودند، اختیاری نداشتند و آنانکه صاحب عِده و عُده بوده، به نصیحت ناصحان وقعی ننهادند. به چین پرواز می‌فرستادند و میزبان چینی ها می شدند و این لجاج و گوی از روی عناد چندان ادامه دادند تا شد آنچه نباید می شد. دوستی یک‌سویه ایران و چین هم که مدتها مورد انتقاد کارشناسان بود، نه تنها ادامه یافت بلکه در هنگامه کرونا، از شوری کام ملت ایران را سخت آزرد. تا جاییکه نهادی نظامی و اصحاب رسانه های طیف تندرو نظام، تمام قد از حکومت کمونیستی و سرکوبگر چین دفاع کردند. اینجا، از سخن ور دیگر پارسی شعری به یادگار مانده که ذکرش خالی از لطف نیست. نظامی گنجه ای خالق پنج گنج می گوید (ز چینی به جز چین ابرو مخواه. ندارند پیمان مردم نگاه. سخن راست گفتند پیشینیان. که عهد و وفا نیست در چینیان).بله. هرگز آنقدر که در یک جناح داخلی ایران، حمایت از چین دیده می شود، از آن طرف حمایتی مشاهده نگردیده. از همه مهم تر چندین رای چین به ضرر ایران در شورای امنیت. باری! در ینگه دنیا اما وضعی دگر بود. اگر اینجا بواسطه تربیت نیافتگی حاکمان سیری ناپذیر، چشم تنگ دنیادوستان، با قناعت بیگانه بود، آنجا سرزمین دانش و ثروت بود. و قدرت نظامی و اقتصادی افسانه ای. ولی همه این قدرت دست مردی افتاده بود که گمان می برد چون مدرنترین تسلیحات جهان، به اختیار اوست، از پس هر دشمنی بر می آید. تبعا این بیت سعدی را هم ناشنیده که: چو جنگ آوری، با کسی در ستیز که از وی گزیرت بُود، یا «گریز»! دشمن این بار دشمن ناپیدا بود که نه به این سادگی بر او «گزیر»ممکن بود نه آنگونه که ترامپ گمان یبرد «گریز». بناگاه همان قدرت اول، رکورد دار تلفات شد. جهان معاصر، در دو مملکت صاحب قدرت و دانش و تروت همزمان دو رهبر پوپولیست به خود می بیند. که سخت هوای هم را دارند. «بوریس جانسون و دونالد ترامپ» در مواجهه با کرونا، تقریبا مواضعی مشابه داشتند. هردو اول کار جدی نگرفتند. جانسون ازین هم فراتر رفته برای نشان دادن باصطلاح شجاعت خود، بی حفاظ به میان مبتلایان بستری رفته حتی به آنان دست داد. ناگهان خبر آمد که کرونا شوخی بوریس را جدی گرفت و اورا بر زمین زد تا جایی که حتی احتمال درگذشت اورا محتمل دانستند. سعدی در همان حکایت صدر نوشتار به ما می گوید :

(دانی که چه گفت زال با رستم گرد دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد

دیدیم بسی که آب سرچشمه خُرد چون بیشتر آمد شتر و بار بِبُرد....) باری! سخن از منشوری درخشان در ادبیات جهان است که این نوشتار تنها یک بعد از ابعاد وجودی اش پرداخته شد.

بحث درباره سعدی سیاستمدار، اخلاق مدار، مردم نگار، بذله گو، و اندیشمند، باشد تا وقت دگر...

محمد زرّین اول اردیبهشت ماه جلالی ۱۳۹۸

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 2 نظر

  • 1 سید مصطفی گنجی از دهدشت 1399/2/2 0:49:37

    درود به دوست عزیز و فرهیخته‌ام جناب زرین عزیز که این بار چون سایر یادداشت‌هایش زیبا بجا و زرین نگاشته است و به امید آنکه شناخت مردم از سعدی شیرین سخن آنچنان بالا رود که اتومات چنین روز بزرگی را همگان به یاد داشته باشیم؛ روز بزرگداشت سعدی. البته بنده حقیر ابتدا از روی کنجکاوی و کشف یک دلیل به حافظ خوانی روی آورده و اکنون از روی عشق و علاقه به آن ادامه می‌دهم اما در مجموع هم سعدی و هم حافظ هردو از بزرگان شعر این مرز و بوم هستند و لازم است که نسبت به هر دوی آنها ادای احترام کنیم و با خواندن آثارشان، یادشان را جاودانه کنیم.

    پاسخ
  • 2 زینب شریفی مهر ، مربی زبان از یاسوج 1399/2/1 17:45:34

    سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز ،،،،مرده آن است که نبرند نامش به نکویی ،،،،، امیدوارم این دلنوشته ی زیبای برادرفرهیخته و نجیب مان آقای محمد زربن در وصف شاعر نامی ایران عزیز و بلکه جهان استارتی باشد برای نشان دادن طبع و سرشت شاعرانه این انسان شریف که قابلیت های ایشان در اثر بی توجهی برخی مسولان مرفه زده و بی عدالتی در برخی از بکارگیری های شغلی جوانان لایق و ماهر در جامعه ی اسلامی مان که ادعای الگو پذیری از عدالت مولا علی (ع) را داریم ، چون برگی زربن بر صفحه ی تاریخ پر افتخار ایرانمان جاودانه گردد و حقوق پایمال شده این مرد نجیب و صبور با درایت مسولین مربوطه احقاق شود . آمین

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها