-
"فریدون داوری" شاعر عشق و حماسه
ایرج اقبال فر
-
فریدون داوری در چهار پرده
فضلالله یاری
-
کوچ ابد مرد ادب ایل و فریدون فرهنگ
سید غلام بلادی
-
یاسوج؛ شهری که شیخ شاخصش پیشهزن بود!
محمد مختاری
-
جزای نیکی جز نیکی نیست
جبار چراغک
-
زیبایی بر بستر فاجعه
سید غلام بلادی
-
«لذت وقیح»
امراله نصرالهی
-
زنان و دولت چهاردهم
سیده فرزانه آرامش
-
شاقول اصلی در ماجرای قتل دکتر داوودی
فضلالله یاری
-
در این محنتسرا نابههنجاران و کج روان بزرگ شمرده شدهاند
پریچهر زعیمی
تناقضهای سعدی؛ تناقضهای آدمی
امراله نصرالهی اول اردیبهشت ماه جلالی روز سعدی است. یکی از «چهار سخنگوی وجدان ایرانی.» پیش از این به او پرداخته ایم و نکاتی را یادآور شده ایم. اما آیا این سخنگوی وجدان هنوز جای نقد دارد؟ می توان از او اقرار گرفت؟ محافظه کاری اش را بدو گوشزد کرد؟ اریستوکرات بودن اش را چه؟ آیا شاه و گدا در گلستان و بوستان اش، می توانند همرکاب هم گام زنند و برابر نشینند؟ هم آری و هم خیر. او ترکیبی از این پاسخ های متقابل است. می توان بر سراپای او آب نقد پاشید، او را شست و از چشمی دیگرش نگریست. فسانه ی پیچیده و هاله ی ساخته شده به دور او را به دور انداخت. او را آن گونه که هست نمایاند. عاشق اش دانست و راه و رفتارش را بر طریق مصلحت جست. در این مصلحت ها، سیاست هاست. و در این سیاست ها، مصلحت ها. او شاید عاشقی است صلاح اندیش، یا صلاح اندیشی عاشق. گاه حد جو و متعادل و گاه هم رندی کند و دور از چشم اغیار حد لذت را به خویش بچشاند تا بداند مزه ی منع خدای شریعت چیست که این همه آدمی را وسوسه می کند و قلقلک اش می دهد. خلاصه سعدی زیرک است. در همه جا به یک گونه رفتار نمی کند. بسیار سفر کرده تا خامی خود پخته است. به عبارتی سفر و حضر بسیار داشته، تجربت آموخته، درشتی ها دیده و نرمی ها ورزیده تا شده است شیخ مصلح الدین، شده است شاعر عشق و تئوری پرداز سیاست و اخلاق. این پختگی لزوما نشان از کامل بودن سعدی نیست. نشان مواظبت کردن و نفس نگه داشتن هم هست. همشهری او هم از طوفان جور و جائران زمانه و تیغ سنان زبان دوران، نفس خود نگه نمود تا خویش را سرانجام به ساحل سلامت کشاند. او در زیر سایه ی ایهام زیست و رندی و قلندری را از دامن او آموخت تا شد لا ابالی یک لاقبا. ما سعدی را هم این گونه می بینیم. با این تفاوت که او در نوعی حد جویی زیرکانه است که خود را از گزند حوادث مصون می دارد. در این حد گرایی است که می توان گره میان غزل و سیاست را در او فهمید. درک غزل سعدی بی فهم سیاست سعدی امکان ناپذیر است. چنان که درک سیاست سعدی بی فهم غزل او هم ناشدنی است. زیرا رابطه ی شعر و سیاست پا به پای است. با هم و در هم است. نمی توان معشوق سعدی را هماره معشوقی مونث دانست چنانچه معشوق وصف شده ی دیگر شاعران را. گاه توصیفات او از معشوقی مذکر نشان می دهد. گاه هم مرز دو معشوق تداخل می یابد. این طنازی و دلبری در رفت و آمد میان قمر ستایی و امرد بازی چهره عوض می کند و چنین دگردیسی ناموزونی از تاریخی جنسیت انگار سخن ها دارد. چنان که شاهد بازی در ادب فارسی خود واقعیتی فرو پوشیدنی نبوده است. این معشوق مذکر/مؤنث و دگر گشت آن دو در تاریخ ادب و سیاست در ایران علاوه بر آنومی روانیاجتماعی مردمان، از مداحی و دریوزگی طمع کارانه و جنسیت انگارانه ی شاعر _شاه هم حکایت می کند. چنانچه گفتیم رابطه ی عاشق و معشوق هم لزوما بر طریق درست خویش پیش نمی رفته است. بدین معنی؛ گاه شده جنسیت انگاری در عشق تا سر حد بیماری روان پیش می رفته و جامعه را در دالان های تنگ و سیه آنومیک آن فرو کوفته. از زبان نحو شعر هم غافل نشویم که چگونه بر مدار و محور گفتمان زمانه می چرخیده. شفیعی کدکنی در کتاب زمینه ی اجتماعی شعر فارسی مفصل بر چنین نگاهی تاکید دارد و فهم شعر را بی این پس زمینه الکن می پندارد. غرض آن بود درنگی بر خوان سعدی نشسته باشیم و آنک برخاسته در پی او رویم. با او و در کنار او پی تناقض های او بگردیم، که پی او و با او گشتن، پی آدمیت و پارادوکس های او گشتن است. گاه تسبیح و سجاده و دلق رها کردن و آنگاه خدمت خلق نمودن است. گاه خدمت خلق رها کردن و گوشه ی عزلت برگزیدن و دامن از صحبت برچیدن است. این سان سیالیت زبان سعدی از تذبذب و سیالیت بی چهارچوب سنتی حکایت می کند که درست چون بساط پهن شده ی پیرمرد خنزر پنزری داستان هدایت هر چیزی در او، در شلختگی ناجور و ناموزونی کنار هم قرار گرفته اند. اگر این نکته ی روانشناسانه را بپذیریم که الناس علی دین ملوکهم، می توانیم شاعران را نیز در همین زمره به شمار آوریم. آن رابطه ای که شاعر را به شاه می رساند، همان شعری است که سر در آخور خمودگی و خماری و نشئگی خدایگانبندگی می کند تا هم حقیقت را در پای مصلحت ذبح نماید و هم مصلحت را در آزمون سیاست سربلند برون آورد. به هر روی شناختن سعدی، شناختن اجتماع سعدی است. شناختن تناقض های سعدی و تناقض های آدمی است. نفس پرستی او، خودمداری او، مصلحت اندیشی او، عاشقی او، عاقلی او، کام پرستی او همه بر مدار آدم خاکی ای چون او معنا می پذیرد. با یادکرد این تناقض هاست که می توان راز ماندگاری شیخ را فهمید و گرامی داشت، که شیخ خود چکیده ی ابنای زمانه اش بود. حاوی و حامل نکته ها و ناهمخوانی ها. در سر این مرد مصلحت گرای محال اندیش هر چه بود و هر چه گذشت و هر چه نوشت، از ترکیب طبایع و اضداد زندگانی آدم خاکی دور نبود.
منبع: کانال تلگرامی ویسپرد (نوشتهای ادبی امرالله نصرالهی)
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 پیام تسلیت وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در پی درگذشت فریدون داوری شاعر آئینی و انقلابی
- 2 پذیرش ۴۹۰ دانشجو معلم در دانشگاه فرهنگیان کهگیلویه و بویراحمد طی امسال
- 3 نقش میدان گازی مختار بویراحمد در رفع چالش ناترازی انرژی
- 4 پذیرش بیش از دوهزار دانشجو در دانشگاه آزاد یاسوج طی سال تحصیلی جدید
- 5 تدوین برنامه توسعه و پیشرفت کهگیلویه و بویراحمد
- 6 باند مالخران در دام پلیس کهگیلویه
- 7 کهگیلویه و بویراحمد تنها استان فاقد مجتمع فرهنگی کودک و نوجوان
- 8 تخریب ۵۰۹ فقره ساختوساز غیرمجاز در کهگیلویه و بویراحمد
- آغاز مازوتسوزی در ۲ کارخانه سیمان یاسوج و مارگون
- پدرم فرزند تو بودن کار راحتی نیست/مادرم بر دستانت بوسه میزنم/ مردم عزیزم چیزی کم نگذاشتید
- پیام تسلیت رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و مسئول کانون بسیج هنرمندان گچساران در پی درگذشت شاعر هماستانی
- گزارش تصویری از مراسم تشییع و خاکسپاری شاعر هماستانی در دهدشت
- مکاتبه تاجگردون با وزیر دادگستری درباره قوانین قاچاق و تعزیرات
- لایحه موضوع دوتابعیتی فرزندان مسئولین چیست؟!/ دلایل تاجگردون برای رای منفی به این طرح
- پیام تسلیت دبیر هیات دولت در پی درگذشت شاعر هماستانی
- پیام تسلیت استاندار اسبق استان های لرستان و کهگیلویه و بویراحمد در پی درگذشت استاد فریدون داوری
- موفقیت خبرنگار کهگیلویه و بویراحمدی در جشنواره رسانه ای بانوان کشور
- انتصاب معاون آموزش متوسطه آموزش و پرورش گچساران+ جزییات
نظرات ارسالی 0 نظر
شما اولین نظر دهنده باشید!