خودزنی نکنیم!

خودزنی نکنیم!
سیدمنوچهر سیف‌السادات

شیر هم شیر بٌوَد گرچه به زنجیر بٌوَد  / نبرد بند و قلاده، شرف شیر ژیان “فرخی سیستانی”

مکانیسم ورود به انتخابات در استان ما معجونی است از ساختار بافت ایلی – قبیله ای ( عصب، حسب و نسب) و وابستگی سیاسی به تشکلات حزبی، که در اولی شخصیت فرد در طایفه اش مستحیل است و در دومی متأثر از مرام نامه حزبی است. در جوامع ایلی- قبیله ای معاصر، رای دهندگان در بین سنگ آسیاب دو تفکر، یکی ایلی و دیگری حزبی، قرار گرفته اند. از آنجایی که تفکر ایلی با تفکر سیاسی حزبی در تضاد است. همین تضاد عامل مسخ شدنِ افراد، و له شدن میان دو سنگ آسیاب است.

ساختار ایلی و عشایری فاقد ظرفیت های لازم، برای تحقق آرمان ها و آرزوهای تشکلات حزبی سیاسی است. استیلای دیرپای قدرت های قبیله ای، نوعی اخلاق و عصبیت ایلی و قبیله ای را در جامعه ما نهادینه کرده است. از طرفی فقدان تشکیلات حزبی نهادینه شده و ایجاد جریانهای سیاسی حکومتی به جای کارویژه حزب، پرتاب عصبیت به یک عصبیت دیگر است.

تاریخ سیاسی ما، بازتاب این حسب، نسب، عصبیت ها و عصبانیت هاست، که چیزی جز خشم و هیاهوی ذهن های توسعه نیافته نمی باشد. به همین خاطر است که جامعه ایلی – قبیله ای، قبل و بعد از انتخابات، این عصبیت و عصبانیت را در سطوح مختلف از خود بروز می دهد.

فاصله گرفتن از اندیشه و مرامنامه ی حزبی – سیاسی در فصل انتخابات، و ورود به کاروان ایلی _ قبیله ای و جریانات انتفاعی، بیانگر ناپایداری و ناکارامدی احزاب اسمی- موسمی و سقوط اندیشه در میان دو سنگ آسیاب ” ایل و حزب­” و تبدیل عقل نقّاد به عقل نقّال می باشد.

انسان ایلی- قبیله ای، عقل نقّال دارد و در پی شرح حالِ “حسب ونسب” و دلاوریهای و پیروزیهای قبیله ی خود بر دیگران است، در جوامع ایلی افراد سیاسی و تحزب، تاب مقاومت در برابر تعصبات قبیله ای را ندارند. بهمین خاطر در موسم انتخابات، شاهدِ سنجاق شدنِ افراد سیاسی حزبی به قبیله شان هستیم.

فروپاشی احزاب سیاسی اسمی و چرخش نیمرخ و تمام رخ بعضی از چهره های شاخص سیاسی به سوی کاروانهای جدید در موسم انتخابات ( یار دارا بودن و دل با سکندر بستن) و در صد آراء مأخوذه، بیانگر استیلای قدرت نهادِ (ایلی، قبیله ای و انتفاعی) می باشد.

گذشته ی ایلی و قبیله ای، روان اجتماعی ما را شکل داده است، و جز فطرت ما شده است. اندیشه های سیاسی و احزاب نیم بند، آن هم به شکلی که در جامعه ما وجود دارند، به صورت عرضی و ثانوی توان مقابله را به ذات خود، قبیله را که “قبله” ی آنها شده است را ندارند. و به همین دلیل است که در موعد انتخابات هرکسی به اصل خود رجوع می کند.

هرکسی کو دور ماند از اصل خویش / باز جوید روزگار وصل خویش

با این روند، نسل جدید در تصمیم گیری سیاسی و تعیین سرنوشت خود، قربانی نوعی سردر گمی است. میان عصبیت قبیله ای و عصبیت تشکیلات حزبی در سیلان است. صرف نظر از شیوه انتخابات، در هر دوره ای از انتخابات، از یک عصبیت به عصبیت دیگر پرت می شویم، و در انتخاب خویش در جا می زنیم.

شوربختانه، ما میراث خوار یک تاریخ عصبی و عصبانی هستیم، هر لحظه به گروه رقیب می تازیم، و خشم خود را به هر وسیله ی ممکن بر سر آنها فرو می ریزیم، و ذهن و زبان ما آغشته به غرض ورزی و تعصبات ایلی و قبیله ای است. قضاوت ما در خصوص حامیان در حد مداحی، و نسبت به رقیب در حد هتاکی است.

در جامعه ی قبیله ای، اصلاح نهادهای اجتماعی به سختی صورت می گیرد. نظام اجتماعی از قبل شکل گرفته است، و برای اهل قبیله “تابو و مقدس” شده است. اصلاح از طریق انتخابات بدون تغییرِ ساختارِ فکری سنتی و قبیله ای در حد یک اصلاح اسمی بیش نیست، و یک عمل خود فریبی است. و از جمله علت عمده موانع دموکراسی در جوامع قبیله ای محسوب می شود.

به همین خاطر تفاوت زندگی هر کشوری با کشور دیگر در نوع ساختار فکری مردم آن کشور است. نتیجه ی این گفتار، در نوشته ی زیر از کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت بدرستی مشهود است.

“کشورهامان، چون از تجمّع ما پدید آمده اند، همان هستند که ما هستیم، قوانین و احکامشان بر مبنای طبایع ما، و اعمالشان کردار زشت و زیبای ماست در مقیاسی بس بزرگتر.”( ص۱۷۷ در آمدی بر تاریخ تمدن ویل دورانت)

بنابراین دولتمردان و متصدیان امور و نمایندگان مجلس از همین مردم هستند، و خوبی و بدی کشور، ماحصلِ برایندِ خوبی و بدی خودمان است. انتظار نداشته باشیم از کره ی مریخ یا از پشت ابرها کسی بیاید نماینده ما شود. نماینده از جنس همین مردم است، با همین سرشت. صرف نظر از شیوه ی انتخابات که امکان داشت، باتغییر شیوه، کسی دیگر انتخاب می شد. هر کسِ دیگر که انتخاب می شد، از جنس همین مرد بود، با همین طبایع وسرشت. پس جدال روی تغییر نماینده نکنیم، بلکه واقعیت را بپذیریم. ما تا خود را تغییر ندهیم، تغییر نماینده اثر ندارد.

این مطلب در آیه ۱۱ سوره رعد به بهترین وجه بیان شده است: ” اِنٌّ الله لا یُغیِّرُ ما بِقَومٍ حتّی یُغَیِّروا ما بانفُسِهِم ” خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی دهد، مگر آنکه آنها خود سرنوشت خود را تغییر دهند.

صرف نظر از اینکه کسی دکتر تاجگردون را خوب یا بد بداند، ما باید واقع گرا باشیم و واقعیت ها را ببینیم و بر اساس واقعیت قضاوت کنیم.

هرکه ناموخت از گذشت روزگار / نیز ناموزد زهیچ آموزگار “رودکی”

واقعیت همانند علم، مجذوب و مرعوب ما نمی‌شود، تبعیض نمی‌گذارد، فریب نمی‌خورد و نمی‌توان با واقعیت درافتاد. واقعیت این است که آقای تاجگردون در دو دور قبل، که در کمیسیون های اقتصادی مجلس مدیریت داشت، از قِبَل جایگاهی که داشت، توانست خدمات زیادی را انجام دهد و جایگاه استانی به خصوص حوزه انتخابیه اش را نسبت به نمایندگان ادوار گذشته برجسته تر نماید. اقدامات و خدمات عمرانی، کشاورزی، تاسیساتی که در روستا، شهر و جاده ها انجام داده است، با وجود تحریم بودن کشور، قابل تحسین است و بعینه قابل مشاهده است، اینها واقعیت هایی هستند که قابل انکارنمی‌باشند. اگر کسی منکر اقدامات و عملکرد آقای تاجگردون در دو دوره نمایندگی اش باشد، مخالف واقعیت‌ است. و می‌خواهد برخلاف نظام واقعیت حرکت کند. ایشان هم در سطح ملی و هم در سطح محلی جزو اثر بخش ترین نماینده ها بوده است.

طبیعی است، که شخص بی عیب و نقص وجود ندارد، انسان معصوم نیست، ما باید اصل تناسب را در عالم طبیعت معیار قرار دهیم. آقای تاجگردون به نسبتِ دیگر نمایندگان، به خاطر جایگاهی که داشت، اثرگذار و مفیدتر بود، اگر نمایندگان دیگر هم مثل آقای تاجگردون، به نسبتی که ایشان برای کشور و حوزه ی انتخابیه اش کارهای عمرانی، کشاورزی و خدماتی انجام داده است، انجام می دادند، الان استان ما از نظر عمرانی و توسعه اقتصادی از جمله استان‌های توسعه یافته می بود.

طبق قانون انتخابات ” ماده ۸ – از فصل اول، قانون انتخابات مصوب ۷۸/۹/۷، انتخاب نماینده در مرحله اول، منوط به کسبِ اکثریت حداقل یک چهارم کل آراء و در مرحله دوم و همچنین انتخابات میان دوره‌ای با کسب اکثریت نسبی به هر میزان.،،“ و با توجه به اصل Winner Takes All وقتی نماینده ای از یک حوزه ی انتخابیه، بیش از یک چهارم آراء آن حوزه را احراز ‌کند، به منزله ی نماینده همه مردم است، گرچه ممکن است سه چهارم رأی دهندگان به او رأی نداده باشند. برای مثال: اگر حوزه انتخابیه ای دارای هشتاد و یک هزار رأی باشد. و چهار نفر هم کاندید باشند، اگر یک کاندید بیست هزار و یک رأی کسب کرده باشد و سه کاندید دیگر مجموعاً شصت هزار آراء را از آنِ خود کرده باشند، نماینده ی منتخب با ۲۰۰۰۱ رأی، راهی مجلس شده است و ۶۰/۰۰۰نفرِ دیگر، فاقد نماینده هستند.

واقعیت این است که طبق قانون و با توجه به اصلِ برنده همه چیز را می برد، و با توجه به پذیرش قاعده بازی (انتخابات) نظر به اینکه نماینده پس از احرازِ حدِاکثرِ یک چهارم آراء، طبق قانون نماینده تمامی صد درصد مردم آن حوزه محسوب می شود، و از طرفی صد درصدِ مردم هم موکلین آن نماینده محسوب می شوند. و آن نماینده نمی‌تواند خود را مختص ۲۵ درصد بداند.

در اینجا به حکمِ عقل و همزیستی مسالمت آمیز و اصل تحمل و مدارا، نماینده باید بدون تبعیض و با رعایت قانون،عدل و نَصَفَت، برای همه ی موکلین حوزه ی انتخابیه ی خود، اعمال حق و تکلیف نماید. موکلین هم به موجب عقل و برای تمتع از حقوق اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی خود، لازم است به آن نماینده تمکین نموده و او را به عنوان نماینده ی خود قبول، و از ستیزه جوئی و عناد و دوئیت با او پرهیز نمایند. زیرا که:

ستیزه به جائی رساند سخن * که ویران کند دودمانِ کهن

در عالم واقع، در عرصه ی سیاست، با ستیزه جوئی، تقابل و حذفِ همدیگر، نه تنها پیشرفت نمی کنیم، بلکه باعث پسرفت جامعه ی خود می شویم. به گواهی تاریخ، عملکرد و تاثیرگذاری نمایندگانِ ادوار مجالس دهگانه، صرف نظر از سلایق سیاسی اسمی تئوری آنها، با توجه به صلاحیت آنها در قانون اساسی، مشابه بوده، و از نظر وضع قوانین بنیادی و تغییرات اجتماعی، چندان تفاوتی با هم نداشته اند. بنابراین بهتر آن است که، آنقدر که برای تغییر نماینده تلاش می کنیم، برای تغییر، بهبودی، اعتلای زندگی خود و جامعه تلاش نموده و از ستیزه جویی پرهیز کنیم.

از آنجایی که سیاست، ,, هنرِ تحقق ممکنات است ،، عقل حکم می‌کند که از امکانات و توانایی همدیگر استفاده نموده، و با تعامل و گفتمان، موانع را مرتفع و جامعه را منتفع نمائیم. برای از بین بردنِ یکدیگر برنامه‌ریزی نکنیم، به خودمان رحم کنیم، بیائیم برای ساختن و اعتلای همدیگر در راستای وحدت برنامه‌ریزی کنیم، به همدیگر نتازیم، همدیگر را بسازیم و جامعه را آباد کنیم. به قول شاعر:

صد هزاران خیط یکتا را نباشد قوتی / چون به هم برتافتی، اسفندیارش نگسلد “سعدی”

به مردم رستن بیاموزیم، نه رشتن رسوبات فکری و سیاسیِ جامعه ی ایلی _ قبیله ای ، تبدیل رقیب به دشمن است نه به رفیق. در صورتی که باید در علم سیاست، بعد از اتمام مراحل رقابت انتخاباتی، همه ی رٌقبا، در جهت سازندگی کشورشان، رفیق شوند. بیاییم گُفتِمان را به کُفتِمان تبدیل نکنیم، ما عادت به حذف یکدیگر داریم. بیائیم به مصداق این شعر برای آبادانی جامعه باهم رفتار کنیم.

دست در دست هم دهیم به مهر * تا که میهن خویش را کنیم آباد

اگر بنا باشد که رقبای انتخاباتی بعد از انتخابات با تجمیع کاروانهای انتخاباتی خود، و سوء استفاده از احساسات آغشته به تعصب آنها، مبادرت به کارشکنی و ایجاد مانع برای منتخبین مجلس نمایند، در جامعه هرج و مرج به وجود می آید. و بیشترین ضرر را مردم حوزه انتخابیه می کنند.

بیائیم با گفتمان، همدلی، همراهی و مشارکت، قاب سیاسی خود را مزّین نموده، و جهت توسعه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه ی خود، دست به دست هم دهیم به مهر. آقای تاجگردون، تاجگردون است، چه در رأسِ کمیسیون برنامه و بودجه ی مجلس قرار بگیرد، چه نگیرد. (شیر همان شیر بود، گرچه به زنجیر بود)

حالا که دکتر تاجگردون گوشه ای از کنگره تاج (سکه) را با توجه به ظرفیت و قابلیت خویش و جایگاهش در مجلس به طرف استان خودمان گردانیده است، و در منطقه عمران و آبادانی انجام می دهند.

بیاییم اگر توانی داریم، کمک کنیم تا همه ی نمایندگانِ سه گانه استان، مثل آقای تاجگردون در رأسِ کمیسیون‌های مجلس قرار بگیرند، تا بتوانند بهتر به منطقه کمک کنند. و چه بهتر که از این نمایندگان، رئیس مجلس شوند. این مایه افتخار مردم منطقه است. زیرا افزایش قدرتِ وکیل مدافع، سبب افزایش قدرت موکلین و توسعه ی همه جانبه ی منطقه می شود. نه اینکه با مقاله و نامه و ایجاد فضای تنش و تعصب بخواهیم، برای نمایندگان مانع ایجاد نموده، و آنها را در افکار عمومی ملکوک و کوچک نماییم. باید بدانیم که با خُرد کردن دیگران بزرگ نمی شویم.

بزرگش نخوانند اهل خرد / که نام بزرگان به زشتی برد “سعدی”

نمایندگان ثلاثه محترم استان هم بدانند، که نماینده همه ی مردم حوزه انتخابیه خود می باشند. چون اگر شیوه انتخاب طور دیگر می بود، ممکن بود الان کسان دیگر نماینده بودند. پیروزی کینه می آورد چون شکست خوردگان ناخشنودند، پس بیائیم این حفره کینه را، با تعامل، مشورت و مشارکت آنها در فعالیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، طبق اصل شایسته سالاری پر کنیم و سرچشمه عداوت را بخشکانیم. امیدوارم که قلم و قدم نماینگان استان، در راستای هم افزایی، وحدت و توسعه، همراز و همساز گردد.

*فعال سیاسی و اجتماعی
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 1 نظر

  • 1 ماندانا 1399/2/31 19:39:52

    نوشتار از باب محتوا و ادب و هم منطق زیبا و موثق بود.جالب اینجاست که الان عده ای شروع به قضاوت واپس گرایانه و تعصبی این جستار می کنند

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها