شکایت

شکایت
خیام واحدیان ( داستان نویس) افتونیوز _ سپهدار از کارگران موقتی بود که مثل خیلی از کارگران فصلی دیگر چندماهی از حقوقش باقی مانده و پرداخت نشده بود. او با چند بچه قدونیم قدی که داشت کمک جوشکار خط لوله بود و گاه از فرط خستگی حتی شام نخورده به خواب می‌رفت. یک سال و نیمی می‌شد که اینجا در گرما و آلودگی طاقت‌فرسا از صبح علی‌الطلوع تا غروب کار می‌کرد. حقوق ناچیزی را که چندماه یک بار می‌گرفت مستقیما به کارتش که در خانه پیش زنش بود، می‌فرستاد. به ندرت با کسی وارد گفت و گو می‌شد و همیشه اما غرولندی عصبی گونه بر لب داشت که حاکی از نارضایتی و غیظ دائمی‌اش بود. این بار که پرداخت حقوق هفت ماهی به تعویق افتاده بود، از قبل عصبی‌‌تر و غرغروتر شده بود و اصلا حوصله غذاخوردن هم نداشت. بارها با ناظران و دیگر کارگران درگیر شده و گاه کارش به کتک‌کاری و تهدیدهای آن‌چنانی می‌کشید. اغلب کارگران دوروبرش می‌دانستند بچه کوچکش مشکل قلبی دارد و پول هزینه عمل و دارو درمان را هم ندارد و به همین دلیل تا جای ممکن احترامش می‌کردند. هرازچندگاهی که پیمانکار پروژه می‌آمد به طرفش می‌رفت و از عدم پرداخت حقوق گلایه و شکایت داشت، اما راه به جایی نمی‌برد و با وعده‌های امروز و فردای همیشگی روبه رو می‌شد. تصمیم گرفت شکایتی بنویسد و به اولین مسئولی که برای بازدیدهای معمول می‌آید تحویل دهد. با اندک سواد و خط خرچنگ قورباغه‌اش چیزهایی نوشت و به عنوان شکایت به دست معاون وزیر که به سرکشی آمده بود داد و معاون هم ندیده و نخوانده آن را به دست بغل دستی‌اش داد و شکایت سپهدار همینطور تا نفر پنجم دست به دست شد و آخرش به دست پیمانکار رسید و او هم شکایتنامه را در جیبش گذاشت و همراه گروه به ادامه سرکشی و توضیحات معمول و تکراری مشغول شد
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها