تصمیم سختی که لزوماً امنیتی نیست

تصمیم سختی که لزوماً امنیتی نیست

قتل و ترور یک انسان با هر اعتقاد، تفکر و ملیتی، تلخ، دردناک و محکوم است، حال اگر چنین تروری متوجه فردی باشد که در راه دفاع از وطن و کشورش و توسعه علمی و پیشرفت فناوری دفاعی و نظامی قدم برداشته باشد، دردناک‌تر است. ترور حتی اگر سهم دشمنان انسان هم باشد، لذت‌بخش و پسندیده نیست تا چه رسد به آن‌که پای یک اندیشمند و مجاهد وطن در میان باشد. ترور شهید محسن فخری‌زاده بی‌گمان برای ایرانیان تلخ بوده و ضایعه‌ای ملی است که بعد از ترور ناجوانمردانه سردار شهید سلیمانی، کام ملت ما را تلخ‌تر کرده است و اگر گاه برخی اظهارنظرها و مواضع خلاف این رویکرد عمومی دیده می‌شود واکنشی روانی به تراکم نارضایتی‌ها در جامعه است، وگرنه هیچ عقل سلیمی اصل ترور را نمی‌پذیرد.

با انتشار اولین خبرها از این حادثه شوم و خسارت‌بار، پیش از هر تحقیق و بررسی و محکوم کردن ماجرا، آتش توپخانه تسویه‌‌حساب‌های سیاسی در داخل کشور روشن شد و دولت و حامیان آن هدف قرار گرفتند. چه بسا اگر فردی بدون ‌اطلاع از پیشینه مسائل جناحی، ناگهان در فضای رسانه‌های ایران حضور می‌یافت و مخاطب برخی تریبون‌های داخلی واقع می‌شد، بر او مسلم می‌شد که این عملیات تروریستی با حضور مستقیم روحانی، ظریف و سایر اصلاح‌طلبان در منطقه آبسرد تهران اتفاق افتاده و در این میان مواضع برخی از نمایندگان مقیم در خانه ملت برای کسی جای شک و شبهه‌ای در این خصوص باقی نمی‌گذاشت.

این‌گونه استقبال و هیجان‌زدگی دلواپسان و استفاده ابزاری آنها از چنین رخدادها، به گونه‌ای است که گویی چشم به راه فاجعه، ترور و حادثه‌ای هستند که از نمد آن کلاهی برای خود تدارک ببینند و در این میان منافع ملی و همبستگی عمومی انگار تنها مفاهیمی هستند برای زمان انتخابات و تهییج افکار عمومی و ربطی به مسئولان و صاحبان تریبون‌های ملی ندارد.

کیست که نداند در تیم حفاظت شخصیت‌های مهم و اساساً در مراکز امنیتی، هیچ نیرویی با ظواهر، تمایلات و مواضع اصلاح‌طلبی وجود ندارد. نگاهی به روند جذب افراد به این نهادها موضوع را بهتر مشخص می‌کند. بسا کسانی که ظاهری مذهبی یا مواضع محکمی در دفاع از نظام ندارد، پوشش مورد قبول نهادهای گزینشی را بر تن ندارد، در شبکه‌‌های اجتماعی از حاکمیت انتقاد کند و از مذاکره و دیپلماسی دفاع کند. این گروه شاید امیدوار باشد که روزی در سیستم دولتی مشغول به کار و فعالیت شوند، اما تردیدی نیست پای چنین اشخاصی هیچگاه به نهادهای انقلابی، امنیتی و نظامی باز نمی‌شود. پس اگر نهادهای حاکمیتی به دنبال نفوذی در سیستم‌های نظامی، امنیتی و نهادهای انقلابی هستند، به نظر می‌رسد که باید دنبال افرادی با ظواهر و شمایل مورد پذیرش نظام باشند. همان‌ تیپ آدم‌‌ها که در رسانه‌های وابسته به یک نگرش به‌خصوص رسانه ملی تبلیغ، ارائه و توصیه می‌شوند؛ افرادی با محاسن شبیه به مسئولان، تسبیحی در دست و ادبیاتی مشابه تعارفات رسمی حاکمیت. کسانی که همیشه در حال وانمود کردن حشر و نشر با هیأت‌های مذهبی، و شرکت در آیین‌های مناسبتی اصلی نظام هستند. گروهی که صدای مداحی امثال میثم مطیعی و حاج محمود کریمی را عمداً در ماشین‌‌های‌شان بلند می‌کنند تا این تصویر را کامل کنند. برای پروفایلشان در شبکه‌های اجتماعی، تصاویر چهره‌های مورد احترام نظام را انتخاب می‌کنند و با هشتگ انتقام در شبکه‌‌های مجازی حضوری فعال دارند و برای آمریکای جنایتکار رجزخوانی می‌کنند.

این روزها گروه‌‌های موسوم به دلواپسان بیشتر و جلوتر از نهادهای امنیتی نظام، انگشت اشاره خود را به سمت مخالفان و منتقدان سیاسی خود نشانه رفته‌اند و تلاش می‌کنند تا با دستی که در آستین این نهادها فرو می‌کنند، حکم مجازات رقبای سیاسی خود را امضا و اجرا کنند. باید به این افراد گفت؛ خود را فریب ندهید(که البته خود بهتر می‌دانند) و به مردم نشانی غلط ندهید؛ دنبال یک نفر از قماش خودتان ودر اطراف خود باشید. چنان که براساس اخبار گذشته، جاسوسان بازداشتی و مجازات شده در هیات نیرو‌‌های ارزشی و نزدیک به این طیف سیاسی ظاهر شده بودند.تردیدی نیست که ابعاد رخدادهای این‌چنینی آن قدر پیچیده و چندلایه است که هر گمانه‌ای را می‌توان فرض کرد و هیچ گمانه‌ای را هم نمی‌توان به قطعیت پذیرفت. گزاره‌هایی همچون احتمال حضور افراد نفوذی در نهادهای امنیتی، تلاش عربستان و اسرائیل برای جلوگیری از تعامل و مذاکره احتمالی ایران و آمریکا با تشدید احساسات ضدآمریکایی در ایران، آخرین تلاش‌ها و برنامه‌ریزی تیم ترامپ برای سخت‌تر کردن بازگشت بایدن به برجام و رفع تحریم‌ها و گزاره‌هایی از این دست قابل طرح و بحث هستند، اما هیچ‌کدام نمی‌تواند به عنوان گزاره محتوم مطرح شود، حال آن که برخی نمایندگان مجلس و چهره‌های سیاسی، با صراحت و قطعیتی سخن گفتند که گویی در همان لحظات ابتدایی حادثه به کشف و کنه موضوع رسیده‌اند و از این فاجعه ملی که از سوی همه شخصیت‌ها و جناح‌های سیاسی کشور محکوم شده به طور بی‌سابقه‌ای اسباب بهره‌برداری‌‌های سیاسی و انتخاباتی خود را فراهم آورده‌اند.

نکته دیگری که نیز باید مورد توجه منتقدان دولت باشد؛ این است که مجازات عاملان داخلی و خارجی این حادثه تروریستی از اختیارات دولت فراتر است و ناگفته پیداست دولت هیچ نقشی در میزان واکنش یا زمان پاسخ به آن را ندارد. کوتاه سخن این‌که وقوع این حوادث تلخ که نزد همه آحاد جامعه و جناح‌‌های فکری کشور مردود و محکوم است نباید دستاویزی برای انتقام‌گیری گروه‌های سیاسی شود و امثال چنین رویداد‌‌های تلخ، باید باعث انسجام و وحدت داخلی شود، این‌که حتی شهادت یک نیروی علمی کشور به دست جری‌ترین و بی‌اخلاق‌ترین دشمن کشور، باز هم سبب ایجاد و تشدید فضای دوقطبی در جامعه می‌شود، یعنی شکاف اجتماعی در جامعه به مرحله هشدار رسیده است، این شکاف‌ها و حفره‌ها و دوقطبی شدن فضای جامعه پس از هر رویدادی، نتیجه تراکم نارضایتی و انتقاد مردم به نحوه حکمرانی است و با تغییر این دولت و آن دولت و رفت و برگشت اصلاح‌طلب و اصول‌گرا رفع نمی‌شود. عبور کشور از این گردنه‌های سخت و ایجاد هم‌گرایی در بین مردم، مستلزم «تصمیمات سخت» است، درغیر این صورت این شکاف‌ها روزبه‌روز عمیق‌تر و شرایط برای اصلاح امور سخت‌تر خواهد شد.

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها