ما و برنامه‌های بی‌سرانجام

ما و برنامه‌های بی‌سرانجام

افتونیوز - علی مندنی‌پور  سخت‌‌ترین کار این است‌‌، در رویارویی با مردم بلازده‌‌‌ای که به شدّت در تنگنایِ زندگی قرار دارند و تا خِرخِره گرفتارِ مشکلات و به لقمه نانی محتاج، اینجا و آنجا با شور و هیجان بی‌آنکه از کارنامه‌مان بگوییم‌‌، از برنامه‌های اطوکشیده‎‌مان سخن به میان آورده و به عادت دیرینه به مردم «صاف و صادق‌مان» درِ باغ سبز نشان دهیم! چه‌‌، این شِگِردِ نخ‌نما، شهروندان را به یاد تجربه‌های تلخ و ناکارآمدی می‌اندازد‌‌،که با همه روزمرّه‌گی‌ها هنوز هم، اندکی از خاطرات تلخ آن در حافظه ضعیف‌شان به‌جای مانده است و ما همچنان هدفمند و آگاهانه، بر بیانِ برنامه‌های خود پای می‌فشاریم. برنامه‌هایِ بلندبالا و اغلب کپی‌برداری شده در باره: بیکاری، توّرم، گرانی، محیطِ زیست، آسیب‌های اجتماعی، فرهنگ، سیاست، حقوقِ فردی و جمعی، عدالتِ اجتماعی، نظم و امنیّت و... که در کتاب‌ها آمده و آسایش و آرامش و زندگی بهتر را همچنان به رای‌دهندگانِ خوش‌باور نوید می‌دهد. پرسش این است، از میانِ این همه برنامه رنگی کدام‌یک در گذرِ این سال‌ها، در قالبِ توسعه فراگیر، متوازن و پایدار شکل گرفته، تا چه رسد به اینکه بی‌عیب و نقص، به موقع و به‌جا به آن عمل شده باشد؟ انصاف دهیم‌‌، دیدن و شنیدن برنامه‌های بی‌پشتوانه و تکراری و صد البّته غیر عملی از حوصله مردمِ کم‌انگیزه‌‌، عصبی، ناامیّد‌‌، خسته‌‌، کوفته و درمانده خارج است! مصیبت‌بار‌‌تر از آن، بیانِ گوش‌خراشِ واژه «برنامه» است، آن هم درست چند روز قبل از انتخابات، از زبان کسانی که اغلب با برنامه و برنامه‌ریزی میانه‌‌‌ای نداشته و ندارند، چه‌‌، اگر غیر از این می‌بود، این روزها شاهدِ دست و پا بسته این همه نابسامانی نمی‌بودیم. باید بپذیریم، آنگاه که‌‌ شهروندان می‌بینند و می‌شنوند، آن همه سال هیچ خبری نبوده، و بعد به یک باره و در عرضِ چند روز سیلِ شتابانی از برنامه‌ها، آن هم‌از سوی کسانی که بیشترشان نه برنامه خوانده‌اند و نه با برنامه و برنامه‌ریزی و کارکرد علمی مبانی توسعه آشنایند، به سویشان سرازیر شده است؛ احساس ناخوشایندی به آنها دست دهد، تو گویی موردِ اهانت قرار گرفته‌ و آشکارا به شعورشان بی‌حرمتی روا شده باشد. تمام این حرف‌ها یک طرف و داغِ آنانی که در چشم بر هم‌زدنی بر خرِ مُراد سوارشده، جذبه قدرت آنان را سخت به خودشیفتگی دچار کرده و دوست دارند همچنان از شانه‌های خسته مردم سواری بگیرند، آن هم با این پیشینه پرحرف و حدیث و تناقض در پندار و گفتار و کردار. راستی مگر غیر از این است‌‌، که سرفصل‌های بهترین برنامه‌های توسعه را می‌توان با چند دقیقه‌‌‌ای جست‌وجو در صفحه‌های علمیِ فضای مجازی به عاریّت گرفت؟ این فصلِ داغِ برنامه‌بازی و برنامه‌سازی و برنامه‌ریزی را مردمِ سال‌هاست تجربه کرده‌اند و درست از همان پایان زمانِ رای‌گیری، آثار عملی‌اش را هم به نظاره نشسته‌اند. ما همه وقت بر بیان برنامه‌هایمان پافشاری کرده‌ایم و این بی‌فایده است؛ زیرا مهم‌تر از آن پاسخ دادن به چند پرسش کلیدی است که همه گاه در جان و ذهنِ مردم جا خوش کرده و هیچگاه پاسخی منطقی ودرخور به آنها نداده‌ایم.

و آن اینکه: چگونه می‌توان، این همه برنامه‌های رنگارنگ را عملی کرد؟ چند تا از این «منتخبان» از رئیسان جمهور بگیر، تا نمایندگان مجلس و...، تاکنون آنگونه که شایسته و بایسته بوده است به وظیفه ذاتی‌شان عمل کرده و به سوگندی که در جایگاهِ امانت‌دار مردم یاد کرده‌اند، همچنان وفادار مانده و از حقوقِ ملّت، نه در شعار،که در عمل، تمام قد دفاع کرده و تا آخر بر عهد خویش با مردمِ پایبند مانده‌اند؟ چگونه می‌توان، آلتِ دستِ صاحبان قدرت و ثروتِ پیدا وپنهانِ در سایه نبود؟ چگونه می‌توان، فردا پای قولی که امروز داده می‌شود، ایستاد و به وعده‌های داغ روزهایِ انتخاباتی جامه عمل پوشاند؟ دعوت ازشهروندان به حضورِ در پای صندوق‌های رای از یک طرف و نگاه فصلی و یک بار مصرف به جایگاه مردم از طرفِ دیگر، با کدام معیار اخلاقی، انسانی و قانونی همخوانی داشته و دارد؟ سهم از ما بهتران در توزیع قدرت و ثروت کجا و سهمِ قطره‌چکانی اکثریّت مطلقِ شهروندان از این خوانِ یغما کجا؟! اگر به وقتِ جواب‌‌، من به تو نگاه کنم، تو به آن یکی، و او به آن دیگری، آن وقت، باز هم نمی‌شود برنامه‌ها را پیش برد و در چنین حالتی بی‌تردید «در بر همان پاشنه چرخیده» و آش، همان آش خواهد بود و کاسه همان کاسه، حقوقِ ملّت به سبک و سیاق گذشته در حاشیه قرار گرفته و شهروندان از عملکردِ خویش، باز هم پشیمان و مغبون خواهند شد. از همه این‌ها بگذریم‌‌، کدام‌یک از این «مدافعانِ سینه‌چاکِ» آزادی و استقلال و آبادی کشور تا این زمان دست کم چند دهه را در پیچ و مهره‌های حسّاسِ مدیریّت راهبردی کشور در بالادست جا خوش نکرده‌اند؟ از نگاهِ افکار عمومی نمره این بزرگواران، در گذرِ این همه سال در کارنامه کاری‌شان، نه در شعار که در میدان عمل چند بوده است؟ وقتی در آن زمانه وفور نعمت، با آن همه پشتوانه مردمی و انگیزه کاری آن‌چنانی و جماعتِ پایِ کار در دوره مدیریّتی‌شان برای مردمِ همیشه در صحنه چنانچه وضعیّت امروز نشان می‌دهد، کاری بنیادی پیش نبرده وکارنامه ضعیفی از خود نشان داده‌ایم‌‌، امروزِ روز، در این شرایط سختِ وانفسای اقتصادی با این مردمِ کرنازده، ناامیّد وعصبی و دنیایی از مشکلات پیش‌رو، دیوارِ بلند بی‌اعتمادی و نارضایتی تلنبار شده، بی‌انگیزگی و ناامنی و خشونت و فقر و فساد و فحشاء و اختلاس و ارتشاء و ریا و از همه مهّم‌‌تر قحطیِ اخلاق و..‌.چگونه قادر خواهیم بود، به وعده‌های بی‌پشتوانه و شعارهای تکراری‌مان جامه عمل بپوشانیم؟ ضمانت اجرایی چنین وعده‌وعیدهای بدون پشتوانه و فراموش کردن و نادیده گرفتن خواسته یا ناخواسته آنها، بعد از مرحله گذرِ از پلِ پیروزی چیست؟! گذر از همه این خوان‌ها در حالی است، فرض را بر این بگیریم که از قیفِ تنگ نهادهای نظارتی عبور کرده و اعتماد مردم را در این روزهای اوج بی‌اعتمادی، با عجله و در این چند روز مانده به انتخابات به‌دست آورده و....‌‌، تازه می‌رسیم به گذرِ از خوانِ اصلی یعنی خوانِ هفتم، خوان «اختیارات رئیس جمهور». تجربه عملی نشان از این واقعیّت دارد، جایگاه این مهّم بیشتر در کتاب‌هایِ قانون است تا در میدان عمل! /همدلی

*مدرس دانشگاه
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها