جوانان فراز بام خائیز عاشقانه برای زندگی جنگیدند!

جوانان فراز بام خائیز عاشقانه برای زندگی جنگیدند!
اَفتونیوز _ امروز  دریافتم هندبال به مثابه  مسئله مرگ و زندگی است و شاید بسیار جدی تر از این است. در هندبال باید با مشکلات روبرو شوید، جلوی ترس  را بگیرید و سخت دفاع کنید و  در فرصت مناسب  امتیازات بیشتری به دست آورید. ظهر  پاییزی مهرماهِ یاسوج، هندبال روی خوش خود را به به هواداران اش نشان داد تا در دل کرونا دلخوشی و دورهمی گرد هم آیند. ورزش هندبال نسبت به سایر ورزش های توپ و توری در مظلومیت به سر میبرد، هندبال نه به مانند والیبال در کشور ما جدی گرفته می شود ! و نه به مانند بسکتبال دارای تبلیغات بین المللی است!  َشاید اگر نویسنده  معروف فرانسوی دیروز  در سالن هندبال پوریای ولی شهر یاسوج حضور داشت  از نوجوانان هندبال فراز بام برای یک نگاشتن رمانی جدید الهام می‌گرفت. اگر مجید مجیدی قبل از به قلم درآوردن فیلمنامه (بچه های آسمان) سری به سالن هندبال میزد، نقش و نگار دیگری از شجاعت و شهامت، کودکی و استقامت را تصویر می کشید. جوانان  هندبال فرازبام داستانی دراماتیکی است که می جنگد، دل دریا می‌زند، فریاد می کشد، حسرت می‌خورد، تا پای مرگ می‌رود اما زنده می ماند، من امروز  صرفا از  قصه یک تیم هندبال نمی نویسیم، از حرکت و جریانی می گویم که سقف آرزوهایشان از بلندای خائیز فراتر رفته است و برای دست یابی به آن از هیچ کوششی فرو گذاری نمی کنند! جوانانی که  به مثابه شمعی ای و کورسوی از نور است که در تاریکی ظلمت خود را می نمایاند، حکایت مردانی که از شهر عقب نگه داشته شده دهدشت! شهری که امروز باید به افتخار مردان اش به احترام بایستد. اکنون، نبرد با غول های  هوانیروز اصفهان ، با قامتی بلند و مغرور  فرا رسیده بود، فرصت آزمون خطا نبود، رو بروی آنها مردانی سخت با صورت سرد ایستاده بود. همه چیز به سود اصفهانی ها داشت پیش می رفت، قلب ما به گام های  راست قامتان شهرمان دوخته بود. همه ما به جایشان می دویدیم، حرص میخوردیم، و می جنگیدیم. در ابتدای نبرد سخت، بچه ها مبهوت هیبَتِ سیاه جامگان هوانیروز بودند، تیم با کلکسیونی از بازیکنان ملی پوش! اما قصه عاشقانه جوانان فراز بام عزمی بیش از این داشت، در  نیمه اول بازی کفه ترازو به سود اصفهانی ها سنگینی می کرد،  در دقیقه ۱۷ وضعیت به مراتب بدتر و بدتر شد، تیم حریف سرعت انتقال توپ بالای داشت و بارها و بارها پشت دروازه های خائیز چَنبره میزد،  اختلاف امتیاز به ۶ رسید ! سکوت دردناکی بر سالن حاکم شد!  فریاد های {آقای سرگَی} سرمربی روسی بر سر  سربازان اش  کمی آنها را به خودشان آورد. با فرارهای محمد امین امینی پرور خوش اندام کمی به خودمان آمدیم، با ادامه حملات برق آسا تیم حریف کمی خسته شد. نبرد سربازان فراز بام خائیز بی شباهت به  سکانس ابتدایی فیلم  نجات سرباز رایان نیست، فیلمی که روایتگر سربازهای است تا آخرین لحظه برای ارزش های خود می جنگند، سربازان فراز بام به ما می گویند : زندگی  فرصت منحصر به فردی است که تنها یکبار شانس استفاده از آن را داریم. تجربه ای تکرار نشدنی! در بازی با هوانیروز فرصت برای یک بار بود و غیرقابل بازگشت ! این جمله بر پیشانی سربازان خائیز  حک شده بود. کم کم بهتر دفاع کردیم و سرعتی تر در حمله عمل کردیم، گام های سرعتی و برق آسا هوانیروز را اسیر و مرعوب کرد، آری اختلاف امتیازات به (یک) رسید و روند بازی  امیدوارانه تر به پیش رفت و در نهایت نیمه اول با مساوی پایان یافت.  در نیمه دوم هر چه از بازی گذشت بچه ها رشادت و شجاعت بیشتری به خرج دادند و حریف سخت کوش کم کم به عقب نشست، جمله ناپلئون بناپارت به خوبی  شرایط هوانیروز اصفهان را در این لحظات توصیف می کند  او می گوید :  "  کسی که از شکست خوردن می‌ترسد، حتما شکس خواهد خورد" در این لحظه عشق و ترس در نبرد با هم قرار گرفته بودند، فراز بام عاشق زندگی و حیات و ادامه راه بود و هوانیروز ترسان و لرزان و نالان ! زمانی که در سختی و ناامیدی می‌توان قصه عاشقانه سرود، از ربات پا گذشت،  با تمام وجود  در دِل حادثه فریاد زد و پیروزی را طلب کرد، این روایت جوانان رعنای شهر و دیار ماست، جوانانی که مرز های  نشدن و ناکامی ها را به سُخره گرفته اند، مردانی که می‌خواهند داستان شهر دهدشت را به گونه ای دیگر بسرایند، از ناامیدی ها به امید، از تلخی به شیرینی و از مرگ و تعلیق به حیات و ورزش سرزندگی رسید. صیاد خردمند ۸ مهرماه ۱۴۰۰
کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها