شيدايي و سياست

شيدايي و سياست

اصغر ميرفردی قديمي‌ها مي‌گفتند كه «چشم انسان عاشق كور است»، زيرا رفتار انسان عاشق‌پيشه و شيدا را تنها وابسته به احساسات يكسويه مي‌دانستند. شيداگونگي در عرصه‌هاي غيرفردي و كلان، زيان‌هاي جبران‌ناپذيري مي‌تواند براي جامعه دربرداشته باشد. در عرصه سياست، اين ويژگي رفتاري مي‌تواند زندگي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي شهروندان يك جامعه را دستخوش دگرگوني‌ها و حتي ايستايي‌هاي ناخوشايند سازد. شيدايي در گستره‌هاي سياست داخلي و سياست خارجي زيانبار است. كارآمدي در سياست، نيازمند تفكر نقاد و نقد و ارزيابي سازنده و در صورت نياز، بازانديشي است زيرا سياست را در درجه نخست مي‌توان «هنر ممكن‌ها» دانست و از دالان همين امكان‌ها، مي‌توان جامعه را براي دستيابي به هدف‌هاي مطلوب و توسعه‌اي مديريت نمود. شيداگونگي درباره سياست، سياسيون و ايدئولوژي‌هاي سياسي از چنين قابليت نقادانه و بازانديشانه برخوردار نيست و موجب مي‌شود كه تعصب و گاهي جزميت فكري، در عرصه پنداشت‌ها، رفتارها و برنامه‌هاي سياسي و اجرايي نقش عامليتي پيدا ‌كند. پشتيباني هميشگي از سياست و سياستمداران حتي با وجود آشكارسازي ضعف و ناكارآمدي آنها و كمك به ماندگاري سازوكارهاي ناكارآمد مديريتي، نمونه‌اي از پيامدهاي تعصب برآمده از شيدايي سياسي است. شيدايي سياسي در گستره خارجي، زيان‌هاي بيشتري از شيدايي سياسي در گستره داخلي دارد. وادادگي در روابط بين‌الملل، سلطه‌پذيري و گرفتاري در گردونه مبادلات نابرابر و امتيازدهي به بيگانگان و سهيم شدن نابجا در هزينه‌هاي مربوط به تنش‌هاي بين‌المللي از مهم‌ترين پيامدهاي شيدايي سياسي است. در حالت شيدايي سياسي، كنشگران رويه مديريتي خود را بهترين رويه مي‌پندارند، حتي اگر پيامدهاي نگونباري در پي داشته باشد. شوربختانه كشور ما نمونه‌هاي پرشماري از شيدايي سياسي در گستره داخلي و نمونه‌هايي از شيدايي سياسي در گستره خارجي را تجربه نموده است. موضع‌گيري‌هاي جزمي و متعصبانه سياسي در تاريخ معاصر ايران پرشمار بوده است.

نمونه‌هاي پرشماري از حس وابستگي و شيداگونه به جريان‌ها و ايسم‌هاي سياسي و حتي رويه «كيش شخصيت» در يك سده گذشته در كشور وجود داشته است. ضعف بينش عقلاني در ارزيابي منصفانه از منش، ديدگاه و عملكرد افراد و جريان‌هاي سياسي از ويژگي‌ها و همچنين پيامد چنين شيدايي سياسي است كه چرخه ناكارآمدي را براي جامعه بازتوليد مي‌كند. در گستره خارجي نيز شيدايي به قدرت‌هاي جهاني از دوره قاجاريه وجود داشت و اين حس زيانبار، سرنوشت جامعه ايراني را بازيچه قدرت‌هاي سلطه‌گر جهاني مي‌ساخت. قراردادهاي ننگيني كه در دو قرن گذشته از سوي قدرت‌هاي بزرگ بر ايران تحميل مي‌شد، پيامد ضعف، جهل و وادادگي سياسي حاكمان ايران به قدرت‌هاي ياد شده بود. شيدايي محمدعلي‌شاه به روسيه، قرارداد تالبوت، قرارداد 1919، تاكيد بر اينكه «از فرق سر تا ناخن پا بايد فرنگي شود» و ... نمونه‌هايي از پيامد ضعف، جهل و شيدايي به قدرت‌هاي استعماري آن زمان بود. در دوران مدرن، شيدايي سياسي به گونه ديگري كشورهاي ضعيف را قرباني خواسته كشورهاي قدرتمند مي‌سازد كه نواستعمارگري گونه‌اي از آن است. كشورهاي غربي و شرقي به سبك‌هاي گوناگوني با بهره‌گيري از نواستعمارگري، منافع يكسويه خود در جهان سوم را پيگيري مي‌كنند و كشور ما نيز از زيان‌هاي الگوي نواستعمارگري در امان نبوده است. كشورهاي چين و روسيه در دو دهه گذشته همراستا با تنش سياسي بين ايران و كشورهاي غربي و با استفاده از اين شكاف ارتباطي، به پي‌جويي اهداف يكجانبه خود پرداخته‌اند و با ژست هم‌پيماني، زيان‌هايي را در روابط بين‌الملل متوجه كشور ما ساخته‌اند. زيانباري سياست‌هاي چين و روسيه براي كشور ما به ترتيب در حوزه‌هاي اقتصادي (از ناحيه چين) و اقتصادي- سياسي (از ناحيه روسيه) بوده است. كساني كه به شيوه شيداگونه، به مزاياي ارتباط با اين دو كشور مي‌نگرند، در پديدارسازي و گسترش اين زيان‌ها نقش دارند. سياست خارجي، عرصه شيدايي نيست، بلكه عرصه پيگيري منافع ملي در ميدان بازيگران گوناگون و با مديريت مناسب امكان‌هاست. اين روزها كمتر خبري در رسانه‌ها درباره جنگ روسيه عليه اوكراين منتشر مي‌شود كه در كنار نام روسيه، به عنوان طرف منازعه با اوكراين، نام ايران در آن بيان نشود. در عمل، جامعه ما كه به دليل تحريم‌ها، چندين سال با سختي‌هاي زياد دست و پنجه نرم مي‌كند، به دليل ضعف در سياستگذاري، درگير تنشي شد كه هيچ ربطي به ما ندارد. پايبندي به اصل بي‌طرفي درباره اين تنش، عقلاني‌ترين گزينه و جهت‌گيري ممكن بوده و هست ولي به يك‌باره به دليل سياست منفعت‌جويانه روسيه، گويا در افكار عمومي جهانيان كشور ما - به عنوان حامي روسيه- يكي از سويه‌هاي اين جنگ ويرانگر شده است. آيا تجربه شوم و تلخ اشغال ايران در جنگ‌هاي جهاني بس نبود تا ما خود را از اين درگيري‌ها دور نگه داريم؟ با وجودي كه در جنگ جهاني دوم، دولت وقت اعلام بي‌طرفي كرده بود، تنها به دليل شائبه حمايت از آلمان، شمال و جنوب كشور توسط متفقين اشغال شد كه پيامدهاي شوم آن اشغال براي زمينه‌هاي فرهنگي، اقتصادي و نظامي كشور بر همه روشن است. تاريخ براي سرگرمي نيست، تاريخ براي پند گرفتن است. شيدايي سياسي در گستره داخلي، كشور را به چرخه ناكارآمدي مي‌كشاند و در گستره خارجي، بازيچه دست قدرت‌هاي سلطه‌گر و استثمارگر مي‌سازد.

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها