خانم معلّم‌ها و آقا معلّم‌ها

تازه آن تُف زمانی بر من نثار شد، که توسن تورّم این‌گونه لگام پاره نکرده بود که نیاز به مهار یابد؛ خدا به داد خانم‌‌معلم‌ها و آقامعلم‌ها‌ی این روزگار برسد!

خانم معلّم‌ها و آقا معلّم‌ها

اَفتونیوز| محمد علی فیاض بخش در یادداشتی نوشت، سال‌ها پیش در اواخر دهه‌ی شصت در خیابان به یکی از معلمان دوران دبیرستانم برخورد کردم؛ بلندقامتی نستوه، آزاده و اهل فکر، که در همان زمان تدریس، برازنده‌ْمعلمی بود در این اوصاف. این روزها در سالخوردگی و خانه‌نشینی سر می‌کند- عمرش دراز باد.-

 

مرا‌ که دید، نه گذاشت و نه بر‌داشت و با غیظی آشکار گفت: «به شماها هم می‌توان گفت شاگرد!؟» دستپاچه شدم و گفتم: «استاد! چه خطایی از ما سر زده!؟» گفت: «در حق من نه، بیا بنشینیم گوشه‌ای تا بگویمت»؛ و ادامه داد: «آقای….را یادت هست»؟ «گفتم: آری؛ مرحوم شدند؟» گفت: «کاش خبر مردنش را برایت می‌آوردم؛ نه، بشنو….»

آقای….در همان دوران تدریس، سالخورده‌مردی بود با موهای انبوه و ابروان و سبیل پرپشت سپید؛ و یکی از دروس پایه و تخصصی را مثل آب خوردن تدریس می‌کرد. بچه‌ها آن زمان می‌گفتند: بی‌دست درس می‌دهد!»؛ یعنی بدون دست و پا زدن؛ این‌قدر مسلّط.

آقا معلم اوّلی روی نیمکت کنار خیابان ادامه داد:

«روزی آقای….را در گذری دیدم؛ کیسه‌ای توبره‌مانند در دست و درونش شیئی سنگین. گفت: فلانی! می‌خواهی بدانی این چیست؟ و توبره را باز کرد؛ یک آب‌میوه‌گیری برقی مستهلک. گفتمش: لابد می‌بری برای تعمیر. گفت: نه؛ این آخرین تکه‌ی ارزشمندی است که در خانه برایم مانده‌بود؛ می‌برمش سمساری برای گروگذاری؛ بلکه با پولش زخمی از زندگی‌ام را در دوران بازنشستگی مرهم گذارم.»

رفتم در دوران پرشور دبیرستانی، با آن آقامعلم‌ها، که وجداناً یک تار موی اصل در سر و ریش و سبیلشان قیمتی‌تر بود از سرهایی‌ آشفته‌ با گیسوی به بدل کاشت‌شده؛ و گذشت آن‌چه گذشت.

…سر به زیر افکندم. آقا معلم رک‌تر و بی‌پرواتر از آن بود که مراعات خجالتم را بکند، و حق داشت. گفت: «می‌دانی که من از مال دنیا بی‌نیازم؛ اما تُف به شما شاگردانی که از حال و روز این معلم‌هاتان بی‌خبرید.»

تازه آن تُف زمانی بر من نثار شد، که توسن تورّم این‌گونه لگام پاره نکرده بود که نیاز به مهار یابد؛ خدا به داد خانم‌‌معلم‌ها و آقامعلم‌ها‌ی این روزگار برسد!

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 1 نظر

  • 1 شاگرد 1402/2/16 20:13:45

    آن تف نثار مسوولان ریاکار تصمیم گیر باد که فقط زبانند و زبان و زبان نفت و گاز و خاک و آب مملکت رو می فروشند و همچنان بر گرده مردم ستم کشیده سوارند جناب دکتر همه تحت فشارند معلم بیشتر و بیشتررررررر درود بر شما که این روایت تلخ رو به گوش خوانندکان رساندی

    پاسخ
سایر اخبار
برگزدیدها