یادداشت؛


دو روايت از يك واقعيت/فروش خاك براي حل مشكلات اقتصادي گونه‌اي از نابودي سرزميني است

اين مسائل و شيوه نگاه برخي «كارگزاران» به آنها نشانگر دور بودن جامعه از عناصر مديريت كارآمد و پافشاري بر همان رويه‌هاي ناكارآمد و حتي بازگشت به سياست‌هاي ناخوشايندي است كه امروزه ديگر در جوامع جايگاهي ندارند.

دو روايت از يك واقعيت/فروش خاك براي حل مشكلات اقتصادي گونه‌اي از نابودي سرزميني است

اَفتونیوز| اصغر ميرفردی در یادداشتی نوشت، دولت‌ها براي مديريت نيازها و مسائل جوامع انساني شكل مي‌گيرند. براي چنين اهدافي، عناصر مديريت كارآمد كه در برگيرنده سرمايه انساني توانمند، منابع مادي، دانش، ابزار و فناوري مناسب و تقسيم كار تخصصي است، ضرورت دارد. با داشتن چنين سبك مديريتي، هيچ جامعه يا نهادي دچار مسائل ساختاري و بحران مديريتي نمي‌شود. جامعه ما، به دلايلي كه امكان پرداختن بدان‌ها در اين يادداشت نيست، با انباشتي از مسائل اقتصادي، مديريتي و اجتماعي روبه‌رو است. اين مسائل و شيوه نگاه برخي «كارگزاران» به آنها نشانگر دور بودن جامعه از عناصر مديريت كارآمد و پافشاري بر همان رويه‌هاي ناكارآمد و حتي بازگشت به سياست‌هاي ناخوشايندي است كه امروزه ديگر در جوامع جايگاهي ندارند. اخيرا دو نفر از مديران كشور درباره مشكلات اقتصادي مطالبي بيان داشته‌اند كه جاي نگراني و شگفتي دارد. مديركل بيمه‌هاي اجتماعي وزارت كار با برشمردن مشكلات پيش‌رو در زمينه مطالبات بازنشستگان گفته كه ممكن است همانند سازوكاري كه يونان براي حل مشكلات بازنشستگان به‌ كار بست، ناچار شويم جزاير قشم و كيش و... را بفروشيم تا بتوانيم مطالبات بازنشستگان را پرداخت كنيم!! از سوي ديگر، وزير كار، تعاون و رفاه اجتماعي گفته است كه با وجود سخت بودن با «قناعت مي‌شود با حقوق كارگري زندگي كرد». هر دو مقام يك وزارت، به يك مشكل ساختاري اشاره كرده‌اند، ولي معاون وزارتخانه با بياني روشن، چهره واقعي و دردناك مشكلات را ترسيم كرده است، اگرچه سازوكار احتمالي يا مفروض مطرح شده بسان راهكار براي برون‌رفت از اين مشكلات، دردناك‌تر از خود مشكل است. ادعاي مقام وزارت كه موضع واقع‌بينانه از ايشان مورد انتظار است، فرسنگ‌ها با واقعيت و راه‌حل مطلوب مديريت مساله‌اي كه در آستانه بحراني شدن است، فاصله دارد. اميدواري دادن نيكوست، اما نه اينكه با برق در خرمن ديگران، دنيا را زيبا و طلايي ببينيم. 

چنين نگاهي به مشكلات اقشار كم درآمد همچون كارگران، بيشتر به معجزه‌هاي روايت شده در داستان‌هاي تخيلي همانند است تا اينكه با واقعيت تلخ سفره خالي آنها تناسب داشته باشد. به گفته صائب تبريزي، چنين راوياني، تنها نمود ظاهري رخدادها و حتي حوادث را مي‌بينند و به ماهيت آنها توجهي نمي‌كنند: «برق را در خرمن مردم تماشا كرده است/ آنكه پندارد كه حال مردم دنيا خوش است». سواي ملاك چنين ارزيابي از وضعيت اقتصادي اقشار زحمتكش و كم درآمد، اين پرسش پيش مي‌آيد كه كارويژه دولت‌ها چه تناسبي با توصيه‌هاي اينچنيني دارد؟ مگر كار دولت‌ها، توصيه‌هاي اخلاقي و البته دور از واقعيت براي مديريت بحران‌هاي اقتصادي است يا چاره‌‌جويي‌هاي علمي و كارشناسانه براي برون‌رفت از آنهاست؟ دولت‌هايي كه به فروش سرزمين براي مديريت مسائل مالي روي مي‌آورند، به رسالت قانوني و اخلاقي خود براي دستيابي جامعه به رفاه و امنيت اقتصادي و اجتماعي جامه عمل نپوشانده‌اند. سياست و مديريت، هنر ممكن‌هاست. چرا بايد همه راه‌هاي خردورزانه و مرسوم بسته شود تا در كوچه بن‌بست مشكلات اقتصادي، مسوولان يا به گونه پياپي، قناعت را توصيه كنند يا احتمال فروش خاك و سرزمين را مطرح كنند؟ دولت‌ها نيامده‌اند كه تنها با تصورات و توصيه‌هايي كه انجام آن از هر فردي برمي‌آيد، جامعه را مديريت كنند. ايران جزو كشورهاي غني جهان است كه افزون بر جايگاه راهبردي جغرافيايي‌اش، منابع گوناگون خدادادي دارد. زيبنده اين سرزمين و مردمانش نيست كه ساده‌ترين راه‌حل‌ها براي مديريت مسائل انباشته و پيچيده آن به‌ كار بسته شود. بديهي است فروش خاك براي حل مشكلات اقتصادي جاري، گونه‌اي از نابودي سرزميني است. فراموش نكنيم، درخت هميشه از ريشه آب مي‌خورد نه از شاخ و برگ. مسائل ساختاري، نياز به راه‌حل‌هاي ساختاري، ريشه‌اي و راهبردي دارد نه توصيه‌ها و توجيه‌هاي عاميانه.



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها