چرا اصول گریان نمی توانند؟

هفت‌ساعت‌و نیم، رزم رسانه‌ای جواد ظریف در کلاب‌هاوس، همراهان و همفکران این طیف را به وجد آورد و تحسین ناظران را برانگیخت و آه از نهاد صحنه‌گردانان جبهه اصولگرایی برآورد که چرا عوامل رسانه‌ای آنها، با آن‌همه خدم و حشم و امکانات و تجهیزات بی‌اندازه و بودجه‌های چند هزارمیلیاردی، با در اختیار داشتن رسانه‌های جریان اصلی، رسانه ملی، خبرگزاری‌های ریز و درشت و گروه منسجم رسانه‌ای، از چنین مانوری عاجزند و دولت مستقرشان، با وجود همه عناصر حاکمیتی یکدست، از اقناع ساده افکار عمومی بازمانده و مدام از تأثیرگذاری رسانه‌ای رقیب، می‌نالد و چاره‌جویی می‌کند

چرا اصول گریان نمی توانند؟

اَفتونیوز| قادر باستانی در یادداشتی نوشت؛  دولت آقای رئیسی، با وجود برخورداری از چنان پشتوانه بزرگ رسانه‌ای، حتی برای موارد ساده‌ای مانند برنامه تغییر ساعات کار اداری، با بحران افکار عمومی مواجه می‌شود و هر برنامه رسانه‌ای آن، مثل همین توافقات پشت‌ پرده ایران و آمریکا، نتیجه معکوس نزد افکار عمومی پیدا می‌کند. رئیس‌جمهور در سفر هفته پیش به تبریز، از اینکه پیشرفت‌ها و دستاوردهای دولت دیده نمی‌شود، گلایه‌مند بود و از این دیده‌نشدن شکایت داشت.

درباره علت ناکامی اصولگرایان در مصاف رسانه‌ای با رقیبان داخلی و خارجی، گفتنی بسیار است؛ اما تحلیل همین موفقیت رسانه‌ای وزیر خارجه دولت روحانی با دست خالی، می‌تواند دستمایه اصلاح درونی رسانه‌های اصولگرا باشد. محمد رهبری، پژوهشگر شبکه‌های اجتماعی، آمار جالبی از واکنش‌های گسترده‌ سخنان ظریف در توییتر داده و گفته است که از بامداد ۱۷ خرداد تا بامداد ۱۸ خرداد، بیش از ۱۳ هزار توییت با ۲۶۷ هزار لایک و ۳۱ هزار ریتوییت درباره این سخنان کلاب‌هاوسی منتشر شد. برخلاف برآوردهای اولیه، این حجم از واکنش، بسیار گسترده‌تر از واکنش کاربران توییتر به اختلاف بر سر حقابه هیرمند، انتخابات ترکیه و استیضاح وزیر صمت بود؛ امری که نشان می‌دهد سخنان ظریف، همچنان توجه گروه‌های مختلفی را به‌ خود جلب می‌کند. شبکه بازنشرهای توییت‌های مربوط به این موضوع هم بیانگر یک گراف سه‌بخشی است که در آن کاربران انقلابی و اصولگرا، ۳۹ درصد از شبکه، کاربران اصلاح‌طلب ۱۴ درصد از شبکه و کاربران برانداز و مخالف جمهوری اسلامی، ۴۷ درصد از شبکه را شکل داده‌اند.

سیاست‌گذاران رسانه‌های اصولگرا، چارچوب اصلی فعالیت خود را براساس حذف حداکثری صدای رقیب و تسلط حداکثری بر سنگرهای رسانه‌ای برنهاده‌اند. آنها با مبنا قراردادن نظریه جنگ روایت‌ها، مدام سعی دارند یک روایت مشخص از هر رویداد را برجسته کنند و از طریق پلتفرم‌ها و عناصر متعدد، آن روایت را غالب سازند. در برابر این ارتش رسانه‌ای حجیم و منسجم اصولگرا، پارتیزان‌های رسانه‌ای هستند که توجه خود را به میل مخاطب معطوف می‌کنند و براساس‌آن راهبردشان را با موفقیت تمام پیش می‌برند.

اشکال اصلی نهادهای رسانه‌ای اصولگرا در آن است که به مقوله رسانه‌داری، نگاه ایدئولوژیک دارند و محدودیت‌های کلیشه‌ای و ذهنی، مانع از فضای مانور رسانه‌ای عوامل‌شان می‌شود. برای مثال رسانه ملی، با طیف گسترده و مخاطب در اقصانقاط کشور، به جای نگاه حرفه‌ای و استفاده از عوامل متخصص رسانه، در چارچوب مبانی فکری خاص و از طریق افراد غیرحرفه‌ای اداره می‌شود. گروهی خاص در سازمان صداوسیما ذی‌نفوذ است و جریان خبری را با یک روش منسوخ و قدیمی پیش می‌برد. این روش مبتنی بر فرض خطای منفعل‌بودن مخاطب است که در اوان ظهور رسانه‌های جمعی، به جهت دسترسی‌نداشتن مخاطب به رسانه‌های دیگر، روش تأثیرگذاری بود و اغلب از طریق مستبشران مسیحی در سفرهای تبشیری به جوامع عقب‌افتاده استفاده می‌شد. شاکله اصلی این روش، هدایت مخاطب است؛ شبیه روشی که سعید جلیلی در دوران مذاکرات هسته‌ای با غرب داشت و سعی می‌کرد آنها را با موعظه احسن، به راه راست هدایت کند.

رسانه یک مقوله تخصصی است و متخصصان خود را دارد که توان تحلیل مخاطب و نحوه اثرگذاری بر افکار عمومی را بلدند. وقتی یک بیمارستان احداث می‌شود، تیم اداره‌کننده آن باید مهارت، تخصص و توان بهبود بیماران را داشته باشد. اگر توجه اصلی به عقاید شخصی و صلاحیت ایدئولوژیک تیم پزشکی بیمارستان معطوف شود، عملکرد آن لزوما مثبت نخواهد بود.

اصولگرایان، رسانه‌های خود را براساس هژمونی مدیریت می‌کنند. به‌همین‌خاطر مدام دنبال فیلترکردن صدای رقیب و بی‌اعتبارکردن آن هستند. اصولگرایان، بهتر است از خود بپرسند نتیجه این‌همه سال تأکید و تمرکز بر حمله به رقیب سیاسی، چه دستاوردی نزد افکار عمومی داشته است؟ اکنون سال‌هاست پای ثابت صفحه اول روزنامه کیهان، یک تیتر در زیرسؤال‌بردن و تحقیر اصلاح‌طلبان بوده و هنوز هم ادامه دارد. چرا یک بار از خود نمی‌پرسند، آیا این‌همه حمله توانسته بر دیدگاه مردم تأثیر بگذارد؟ آیا آنها در یک انتخابات عادی و برابر، توان پیروزی بر رقیب را دارند؟ وقتی جواب منفی است، آدم اندیشمند روش خود را تغییر می‌دهد، نه آنکه بر روش غلط پافشاری کند و چنین امکانات عمومی کشور را به هدر بدهد و فردا در قبال این تضییع جدی حق مردم، جوابی برای روز جزا نداشته باشد.

کسانی که سیاست‌های راهبردی کشور در مصاف رسانه‌ای را تنظیم می‌کنند، آیا از اینکه با وجود برقراری فیلترینگ و محدودیت‌های روزافزون، ۴۷ درصد از شبکه را کاربران برانداز و مخالف جمهوری اسلامی شکل داده‌اند، احساس خطر و گناه نمی‌کنند و خود را تقصیرکار نمی‌دانند؟ آیا خبر دارند دو سال پیش و پنج سال پیش، این آمار چگونه بوده است؟

مخاطب برای شنیدن صدای جواد ظریف، نیاز داشت تلفن همراه هوشمند، اینترنت، فیلترشکن و عضویت در کلاب‌هاوس را داشته باشد؛ اما برای شنیدن صدای این دوستان، فقط یک کنترل تلویزیون لازم هست که روشن کند و ببیند. چرا چنین درگاه رسانه‌ای عظیم و تأثیرگذار، در تیول افرادی قرار گرفته که دید درستی از کارکرد رسانه و اقناع مخاطب ندارند؟ چرا اشخاص موجهی مثل ظریف، در این رسانه غایب‌اند و اعتبارشان از این رسانه متعلق به مردم، دریغ می‌شود؟

من توصیه می‌کنم نقش رسانه ملی و ارتش رسانه‌ای اصولگرایان، در حوادث پاییز سال گذشته از سوی یک تیم متخصص دانشگاهی، تحلیل محتوا شود و نقش آن در اوج‌گرفتن التهابات و طرد مخاطبان جوان و نوجوان به سمت دشمن، مشخص شود.

اصولگرایان توان اقناع افکار عمومی را ندارند؛ به‌این‌خاطر که راهبرد درستی ندارند و بر روش خطا پافشاری می‌کنند. عناصر حرفه‌ای، تمایلی به همکاری با آنها ندارند؛ به‌این‌دلیل که نگاه غیرحرفه‌ای در رسانه‌داری حاکم است. اصولگرایان، به دلیل ضعف رسانه‌ای، مجبور به واگذاری جبهه‌های فتح‌شده به رقیب هستند؛ چون مخاطب را باخته‌اند. دود این ضعف‌ها و شکست‌ها، به دلایل معلوم، در چشم مردم می‌رود و کاش بتوانند شکست را نردبان پیروزی کنند.

 

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها