مردی که سال‌ها بدنبال گل‌های یاس خیابان دوید

برای توصیف رویکرد ذهنی احمدرضا احمدی به جهان، شعر و زندگی، می‌توان کمک گرفت از دوست نزدیک او عباس کیارستمی. او با یک جمله کوتاه، کروکی روشن و گویایی به دست می‌دهد که بی‌هیچ سوالی، جوینده را به مقصد می‌رساند. آنجا که می‌گوید: «احمدرضا شاعر پاره‌وقت نیست،

مردی که سال‌ها بدنبال گل‌های یاس خیابان دوید

اَفتونیوز| وحید استرون در یادداشتی نوشت؛ داشت از پله‌ها پایین می‌رفت، همیشه دیر می‌رسیدم و در میان جمعیت گم می‌شد. این اولین بار نبود و همیشه فرصت را برای یک گفت‌وگو با او را از دست می‌دادم و شاید شنیدن چند بیت شعر سپید، چون هر وقت می‌دیدمش داشت از پله‌ها پایین می‌رفت. او همیشه خیلی جلوتر از ما راه می‌رفت و شاخه معطر مریم سپیدی در دست‌هایش بود گاهی که گمش می‌کردیم عطر مریم را دنبال می‌کردم اما باز دیر می‌رسیدم و او داشت از پله‌ها پایین می‌رفت. اما دیروز ما داشتیم تا از پله‌ها بالا می‌رفتیم و همه چیز برایمان گنگ و مبهم بود خصوصا تصویر مردی که داشت از پله‌ها پایین می‌رفت! و برای همیشه در سن ۸۳ سالگی ماندگار شد. هیچوقت استاد احمدرضا احمدی را ندیدم، به عنوان فردی که فعالیت دو دهه از زندگی‌ام، معطوف به روزنامه نگاری و پژوهش در زمینه موسیقی «گل‌ها» و در زمینه ثبت و ضبط خاطرات و تاریخ شفاهی هنرمندان رادیو بود، نمی‌توانستم از او به راحتی عبور کنم که خدماتش به هنر صرفا دفاتر یا کتب شعر نبود، بلکه مصاحبه‌های و ثبت ضبط خاطرات هنرمندان در دهه ۶۰ بود که  او همانند لطافت یاس های خیابانی سال‌ها به‌دنبال آنها دوید.

به سوگ گل‌های یاس

در سرما دارد

که من سال‌ها

بدنبال گل‌های یاس

در خیابان‌ها دویدم

در آن سال‌های سکوت هنر، موسیقی قربانی شد و هنرمندان عزلت نشین سکوت. این احمدی بود که با یک ضبط صوت سونی و میکروفن صداها و خاطرات آنها را ابدی کرد و شد کتابی که نامی از احمدی در آن برده نشد و به کام دیگران شد. برای توصیف رویکرد ذهنی احمدرضا احمدی به جهان، شعر و زندگی، می‌توان کمک گرفت از دوست نزدیک او عباس کیارستمی. او با یک جمله کوتاه، کروکی روشن و گویایی به دست می‌دهد که بی‌هیچ سوالی، جوینده را به مقصد می‌رساند. آنجا که می‌گوید: «احمدرضا شاعر پاره‌وقت نیست، تمام‌وقت است.» به همین سادگی و گویایی، بدون نیاز به استفاده از ترکیبات غامض و پیچاپیچ، وصفی به دست داده که به ما می‌گوید: شاعری، یک شغل، یک مشغولیت زبانی و تلاش روی کاغذ یا کامپیوتر برای خلق یک اثر نیست. اثری که به دست ما می‌رسد، تنها یک گواهی پایان کار است و بس! آنچه شعر شعر است، خود زیست و جهان شاعر است. جهانی که تعطیلی‌بردار نیست. کسی که چنین نگاهی به شعر دارد، در دیاری چون دیار ما، یحتمل خانه‌خراب است! چراکه عملا، خود را محروم کرده از سلاح ریاکاری، دروغ، وابستگی و خیلی چیزهای دیگر. حال در فقدان او مسیر احمدرضا احمدی شدن، سلوک مداومی است که نه در سکوت، بلکه در پچ‌پچ سپری می‌شود. شاعر تمام‌وقت باشی، خودآگاه و خودشناس باشی، باکی نداشته باشی از رد و قبول این و آن، مداوم بنویسی و هیچ‌وقت دنبال چرب کردن سبیل نورپرداز نباشی که بیشترین نور صحنه را روی تو بیندازد!. همواره به‌شوخی می‌گفتم: «اگر خواستید مجسمه مرا بسازید، پولش را بدهید، خودم جایش می‌ایستم!.»



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها