«دلفریبی ناتمام قدرت در کهگیلویه»

اتمسفر کهگیلویه نیازمند پالایش است و از آدم های تکراری و وعده های تکراری خسته شده است.

«دلفریبی ناتمام قدرت در کهگیلویه»

اَفتونیوز| علی خرم کارشناس ارشد علوم سیاسی  یادداشتی که  در اختیار این پایگاه خبری قرار داده نوشت:

 قدرت اسب سرکشی است که اگر افسارش را مهار کنی، تو بر آن سواری ولی چنانچه لگام از دست دادی،اون بر تو سوار است.

 

در طول تاریخ،نگاه و استفاده از قدرت دو گانه بوده است. برخی چون ماندلا و گاندی به دنبال قدرت بودند تا کارهای بزرگ انجام دهند و دردی از گُردهٔ ملت و وطن خود بردارند. قدرت در این نگاه وسیله ای برای هدفی والا است؛ چنانچه ماندلا پس از ریاست جمهوری اش که منتهی به لغو رژیم آپارتاید شد، علی رغم مهیا بودن همهٔ شرایط از قدرت برای همیشه کناره گرفت و ماندگار شد.

از نگاهی دیگر، قدرت خود هدف نهایی است که برای دستیابی به آن هر تله و ترفندی مجاز شده و هر ذبح سیاسی و قومی را روا کرده است. قدرت در این نگاه به باور پروفسور حسابی (با کمی تلخیص) منتج به آباد کردن خانهٔ خویش به بهای نابودی و تخریب وطن است. آنان که در این وادی اند، مردمان را نردبانِ قدرت طلبیِ خویش کرده اند.

امروزه انتخابات مَعْبری شده که ترفند گذر از آن، شولایِ درویش نمایی است که خاطر عوام الناس را احاطه کند؛ اما از قِبَل این خرقه ی پشمینه، قبای زربفتی حاصل خواهد شد که عالم و آدم هم آن را از تنت بیرون نخواهند کرد.

در کهگیلویه اما دیر زمانیست که زمام امور در ید اختیار فردی وابسته و پیوسته در قدرت اسیر شده است. غبار محرومیت سالهاست که بر این نقطه یِ عالم نشسته است. آنکه خود را وکیل و عصاره ی ملت می خواند نه لباسش، نه خانه اش، نه مَرکَبش، نه غذایش و... هیچ صنمی با مُوکّلینش ندارد. همدردیش تنها در شعارهای انتخاباتی اش نهفته است.

انتخابات فرصت مغتنمی بود که از طریق آن بتوان خادمی کاردان، متخصص، متعهد و دلسوز را روانهٔ مجلس کرد. مجلسی که می بایست چشمِ بیدار جامعه و در رأس امور باشد.

کهگیلویه تشنهٔ رایزن و سَیّاسی بود که رنگ و غبار محرومیت را از چهره اش بزداید و آن را در مسیر توسعه و پیشرفت سوق دهد، فرصتی که به سهولت از دست رفت.

آنکه خود قریب بیست و چهار سال سدّ سکندری در برابر شکوفایی نخبگان سیاسی و عمران و آبادانی منطقه شده است، به هیچ قیمتی حاضر نیست که قبای سیاستی را که با عبای دیانت خرید، از تَنْ به دَر و میدان را به نسل امروز بسپارد. مجلس دیگر نه خانهٔ ملت که تُیول شخصی سید محمد موحد شده است.

قدرت در ممالک محروسه یِ جهان سومی چنان شیرین و کامرواست که دل کندن از آن به اختیار ممکن نیست.

نالیدن از محرومیت منطقه اش در قاب رسانه، دکوراتیو و تصنعی است. فریاد وامصیبتایش در تریبون ها، شُومَن بازی بیش نیست.

ربع قرن لَمْ دادن بر کرسی قدرت، مافیایی از قدرت و ثروت را دور خود جمع کرده که چون اختاپوسی سایر نهادها و ادارات حوزه ی کهگیلویه را در چنبر خود محبوس کرده است.

آسمان کهگیلویه سالهاست گرفتار ابری کدر شده که نه بارانی در خود دارد و نه می گذارد آفتابی بر سپهراش بتابد.

چقدر سیاست ما این روزها به گراهام ساترلندی نیازمند است که با پُرترِه اش بفهماند که دیگر پیر شده اید آقای موحد!!!

*حالا که زور ثبت احوال رقیبتان نمی شود...*

 

علی ایحال، اتمسفر کهگیلویه نیازمند پالایش است و از آدم های تکراری و وعده های تکراری خسته شده است.

دوره ی سالوس بازی،عوام فریبی و هاتف غیبی به سر آمده است؛اینک عزمی راسخ و همگانی لازم است تا این لویاتان را از  میدان سیاست به در کرد. چراکه ادامهٔ وضعیت کنونی،هدر رفت منابع و سرمایه های اجتماعی این سرزمین محروم نگه داشته شده است.



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها