فرهنگ، سفتی را بر نمی‌تابد

ما امروز در جای‌جایِ این سرزمین به این فکر می‌کنیم که اگر نواها و رقص‌های بومی دارای عنوان مجرمانه است پس این جشنواره‌هایی که گاه‌و‌بی‌گاه با کلی بودجه در گوشه‌و‌کنار این کشور با هدف ترویج و شناساندنِ فرهنگ‌ جوامع محلی برگزار می‌شود دیگر چه صیغه‌ای‌ست؟

فرهنگ، سفتی را بر نمی‌تابد

اَفتونیوز| رفعت کاظمی فعال اجتماعی در یادداشتی نوشت:

چندبار این ۳۷ ثانیه را بالا‌و‌پایین کردم. بازار ماهی‌فروشان است. یعنی همان اقشار معمولی جامعه که شاید تعدادی از آن‌ها حتی مالک این مغازه‌ها هم نباشند. یعنی هر ماه اجاره می‌دهند و سر سال باید یک چیزی تهِ حسابشان مانده باشد که بر روی رهنِ سال قبل بگذارند تا بتوانند یک‌سال دیگر در آنجا بمانند. حتما مالیات می‌دهند و کارت‌خوان هم دارند. شاید برخی از این جوانان هم از کسبه‌ی همان حوالی باشند. شاید عده‌ایشان تحصیلات دانشگاهی هم دارند. شاید زن و بچه هم داشته باشند. شاید قبل از اینکه از خانه بیرون بیایند با همسرشان درباره‌ی اقساط معوقه‌‌ی بانکی‌ صحبت کرده‌اند. شاید قول داده‌اند که شب با دستانی پّر به خانه بازگردند. اصلا شاید مجرد باشند. شاید نه شغل دارند، نه خانه، نه ماشین، نه حساب بانکی پُر و صد البته نه یک پدر گردن‌کلفتی که بتواند صفر تا صدِ یک زندگی امن را برایشان تهیه کند. اصلا شاید یتیم باشند. شاید خرج مادر، خواهر و برادر محصلشان هم با آنهاست. شاید این لب‌های به خنده وا شده و این شور و شعفی که تا دورترین نقاط کشور هم رفته، همان صورت‌های با سیلی سرخ نگه داشته‌ شده‌ای باشد که سرشان برود عزت‌نفسشان نمی‌رود..

دیدید چه شد؟ اگر بخواهیم پشت‌صحنه‌ی این ۳۷ ثانیه را باز کنیم به چیزی غیر از رسیدن به ریزترین جزئیاتِ یک زندگیِ نه چندان آسان که مردمِ عادی در کفِ جامعه با آن دست به گریبان‌اند نمی‌رسیم..

واقعیت جز این نیست که متولیان رسمی مطلوبشان آن است که فرهنگ، دنباله‌رو و تابعی از یک الگوی دستوری، رسمی، ثابت و معین باشد. یک نگاهِ از بالا به پایین و روتین که توان و اراده‌ای برای ورود به تحلیل و درک‌و‌فهمِ پشت‌صحنه‌ها را ندارد و نمی‌تواند متوجه باشد که در یک کشور چند ده میلیونی که دارای اقوام، قبایل و آداب‌و‌رسومِ متکثری‌ست خرده‌فرهنگ‌های بومی و محلی در اکثر ساحات نه تنها تهدید به حساب نمی‌آیند که بلعکس می‌توانند به عنوان یک کاتالیزور برای حفظ فرهنگِ مادر و رسمی عمل کنند. دقیق‌تر اینکه؛ برای بقای فرهنگ مسلط و عمومی در یک کشور چاره‌ای جز پذیرش، احترام گذاشتن و مشروعیت بخشیدن به خرده‌فرهنگ‌های جوامع محلی نیست..

من و خیلی‌های دیگر تا همین دو روز پیش اصلا نمی‌دانستیم که #صادق بوقی کیست. حالا اما به لطفِ این دائقه‌ی دستوری‌‌ای که به دنبال تک‌صدایی‌ست یک ایران او را می‌شناسند و می‌دانند که این گیله‌مرد ۷۰ ساله‌‌ای که خود را یک ایرانی واقعی می‌داند، چه کسی‌ست..

در این راستا باید گفت؛ بی‌شک یکی از خطرناک‌ترین تنگ‌نظری‌ها را باید در عرصه‌ی فرهنگ جست که خروجی‌اش جدال و دراُفتادن با داشته‌هایی‌ست که سینه‌به‌سینه و نسل‌به‌نسل گشته تا به امروزِ ما رسیده است. همان داشته‌هایی که به تعداد استان‌ها، شهرها، روستاها، قبایل و عشیره‌های این کشور آنقدر گسترده شده و تنوع دارد که آن همه سازمان و نهاد عریض و طویلی که به‌نام فرهنگ بودجه می‌گیرند حتی موفق به احصاء آن‌‌ها نشده‌اند حالا سرمایه‌گذاری و معرفی برای کمک به حفظ و رسیدن به ارزش افزوده و حرکت به‌سوی اقتصادی بی‌تکیه بر نفت از این طریق پیشکش..

ما امروز در جای‌جایِ این سرزمین به این فکر می‌کنیم که اگر نواها و رقص‌های بومی دارای عنوان مجرمانه است پس این جشنواره‌هایی که گاه‌و‌بی‌گاه با کلی بودجه در گوشه‌و‌کنار این کشور با هدف ترویج و شناساندنِ فرهنگ‌ جوامع محلی برگزار می‌شود دیگر چه صیغه‌ای‌ست؟ آیا این نوع مواجهه با مسئله، معنایی به‌ جز داشتن استاندارد دوگانه دارد؟ آیا معنایش نمی‌تواند این باشد که تحمل حضورِ خودجوش، بی‌دستور و سرشار از خلاقیت مردم را در این عرصه‌هایی که بازتاب زندگی، عواطف و لحظاتشان است را ندارید و به درکِ ضروری بودن انعطاف از سوی حاکمیت در عرصه‌ی فرهنگ نرسیده‌اید؟ نکنید این کار را. جهانتان را در عرصه‌ی فرهنگ بزرگ کنید و آدم‌های بزرگ را به عنوان متولی بر آن بگمارید تا نه تنها فرهنگِ بومی و مردمی را در تضاد با فرهنگ رسمی و مسلط نبینند که بلعکس با لازم و ملزوم دانستن هر دو بر عمق و غنای جفتشان بیفزایند. همین..

کلمات کلیدی



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها