قهر مدنی و عدم مشارکت سیاسی (بخش دوم)

با چه تدبیری فرادستان حکومتی کارآمد و توانمند به منظور ایفای نقش در مناصب مهم حکومتی انتخاب خواهند شد؟

قهر مدنی و عدم مشارکت سیاسی (بخش دوم)

در متن قبل به اینجا رسیدیم که شکوفایی آزادی نیازمند حکومت قوی و جامعه قوی است. شاید در نگاه اول این مقدمات برای شکل گیری آزادی نفی کننده یکدیگر به نظر آیند. چگونه می توان بر حکومتی قوی لجام زد، حال آنکه این حکومت دستگاه عظیم اداری و نظامی را در اختیار دارد و می تواند به وضع قوانین نیز بپردازد (آن هم بدون بروز خشونت و خونریزی)؟

در حکومت هایی که برای اعضای جامعه آن حق انتخاب و رای در نظر گرفته شده است، می توان امیدوار بود که حکومت و فرادستان حکومتی آن آمادگی و ظرفیت پذیرش غل و زنجیرهایی را یافته اند که از جانب جامعه بر دست و پاهای آنها بسته می شود تا اعمال قدرت از جانب آنها به ایجاد سلطه و نفی آزادی منجر نشود. نتیجه اینکه جامعه و حکومت یکدیگر را در مبارزه و رقابت نخواهند یافت و به درکی مشترک به منظور شکل گیری نوعی همکاری برای تحقق آزادی دست خواهند یافت. در این نوع حکومت ها، آزادی، نیازمند جامعه ای قوی و مهیا شده برای بسیج عمومی به منظور مشارکت در امور سیاسی است تا در صورت نیاز با رای خود فرودستان حکومتی را از قدرت بیاندازند و افرادی کارآمدتر را جایگزین سازند.

اینجاست که نقش طبقه ی نخبه و روشنفکر جامعه پررنگ می شود. نخبگان یک جامعه مانند یک قطب نما سو و جهت عوامِ جامعه را ترسیم و با پیوندهایی که با تمام اجزای تشکیل دهنده ی یک جامعه دارند، می توانند به انقیاد حکومت ها توسط جامعه کمک کنند و از ایجاد استبداد و سلطه ی متاثر از انباشت ترجیحاتِ ناصوابِ قدرت نامحدود حکومت ها جلوگیری کنند. اما اگر نخبگان یک جامعه تحت تاثیر عواملی بیرونی و نومیدی حاصل از عدم تغییر برخی رویه ها از حضور و نقش اساسی خود در جامعه سر باز زنند، چگونه سرنوشتی در انتظار جامعه و مفهوم آزادی خواهد بود؟

با چه تدبیری فرادستان حکومتی کارآمد و توانمند به منظور ایفای نقش در مناصب مهم حکومتی انتخاب خواهند شد؟ از کجا معلوم ظالمانی عوام فریب، با شعارهایی دروغین و به منظور رسیدن به اهداف شوم خود زمام جامعه را بدست نگیرند و با تضعیف نمودن جامعه و حکومت، موجبات یک فروپاشی اجتماعی را فراهم نسازند.

آری!... صرفاً با تحلیل های مغرضانه ی چند شبکه ی بیگانه نمی توان خواستگاههای اجتماعی جامعه و تمام دست آوردهای گذشته ی یک ملت ستمدیده را که "حق رای" از اهم آنهاست، را به آسانی کنار گذاشت و عوام جامعه را تشویق به نافرمانی مدنی و عدم مشارکت بدون در نظر گرفتن یک افقِ چشم نوازِ سیاسی نمود.

به راستی کدام تحلیل گر سیاسی با علم به شرایط فعلی جامعه ی ایران و منطقه ی خاورمیانه قادر است زیر سایه ی خشونت و ناامنی افسارگسیخته ای که با فقدان تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران به وجود خواهد آمد، اقدام به مهندسی مفهوم آزادی نماید؟



نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.

ارسال نظر




نظرات ارسالی 0 نظر

شما اولین نظر دهنده باشید!

سایر اخبار
برگزدیدها