-
دلنوشته ای برای لاهوتی
ناشناس -
دلنوشته ای خطاب به فرزند لاهوتی
ناشناس -
از همدلی تا امید آفرینی؛ روایت هفته دولت ۱۴۰۴ در کهگیلویه وبویراحمد
ادریس کشاورز -
مردم آزاری با هندوانههای شیرین
پیام واحد -
فریادی از دل دیشموک/ مرثیهای برای یک خانواده بیبضاعت+ فیلم
علی سینا رخشنده مند -
چرا مدیران جامانده از دولت قبل هنوز بر مسندند؟ / بیمه سلامت و پرسشهای بیپاسخ مردم و کارشناسان امر
علی صاحبی -
«در دفاع از پزشکیان»
علیرضا کفایی -
سید سعادت حسینپور خطاب به تاجگردون: آینده جوانان گچساران و باشت را ارزان نفروش، چرا بدنبال رنگ کردن گنجشک و بجای قناری فروختن هستید؟
یادداشت مخاطبان -
گذری برروزهای طلایی حاکم براستادیوم نوستالوژی ازادی دهدشت ویادی از رفیقان سفرکرده
سید ابوصالح دانشفر -
کهگیلویه و بویراحمد: زخمهایی عمیقتر از یک روز تعطیلی!
سعید صفا دوست
«ملا علی» آخرین حلقه از آموزگاران عاشق
آموزگار کلاه نمدی ما با آن که همواره روی به آینده داشت اما دلبستگی ناگسستنی اش به آیینهای ایلی و سنتهای از دست رفته چونان اخگری زیر خاکستر وجودش پنهان گشته بود.

*به قلم:قاسم یزدانی*
ای نهان داشتگان موی زسَر بگشاید/وز سر موی سر آغوش به زر بگشاید
شد شکسته کمرم دست برارید از جیب/ سر زنان نُدبه کنان جیب گهر بگشاید
گیسوان بافته چون خوشه چه دارید هنوز؟/ بنده هر خوشه که آن بافته تر بگشاید
سکه ی روی به ناخن بخراشید چو زر/خون به رنگ شفق از چشمه خَور بگشایید.
برآن بودم تا سوگنامه ای به یادگار نهم، یارای نوشتنم نیست.
نه دستی که مرثیه ای بنگارم،
نه صدایی که شروه بخوانم نه نوایی که نوحه سرایی کنم.
تاب آوری در رویارویی این سوگ سنگین و کمر شکن دشوار و ناممکن می نماید.
بیش از دو دهه ست با او اُلفتی داشتم.نخستین نشست آنگونه بردل می نشست که زنجیرحریرین محبتش جاودانه و ناگُسستنی می نمود.
فریفته بیان شیرین کلام پخته و سخندانی او گشتم.
مردی آویخته از ساقه های بلند فرهنگ کهن و مهر پرور ایران زمین، آموخته از پیر خرد، زبان آفرین توس فردوسی بزرگ و نا آویخته از هر قلاب دلبستگی و اسارت چونان سروی خرامان آزاد و رها از هر بندی.
آموزگار کلاه نمدی ما با آن که همواره روی به آینده داشت اما دلبستگی ناگسستنی اش به آیینهای ایلی و سنتهای از دست رفته چونان اخگری زیر خاکستر وجودش پنهان گشته بود.
مُرده ریگ نیاکان را از پس غبار غليظ روزگار و از درون بی انتهای تاریخ به امانت گرفته بود و از این رهگذر امانتدار مطلوب و قابل اعتمادی می نمود.
دیرسالی بود که "زندگی از تحمل لبخندی برلبانش" ناتوان می نمود.
بارها بر زبان می راند که من کوچ کرده ام،نیستم،مُرده ام.
پس از کوچ یارِهمراه و همسرِ وفادارش زندگی را بیش از دیروز بی معنا تر می یافت. آنچه گهی گاه برقی از امید را در نگاهش می نشاند پیشرفت جوانان کهگیلو بویراحمدی و جوانان این مرز و بوم بود.
بی هیچ رنگی.
خبر هر پیشرفت او را بر افروخته می نمود،شادمانی ها می کرد. بی آن که از کسی چشمداشتی باشد.
میهن و ایران زیبا را عاشقانه می پرستید،در نگاه مهرآمیزش رنگ ها و باور ها و جزم اندیشی رنگ باخته بود.
"چون که بیرنگی اسیر رنگ شد/ موسیی با موسیی در جنگ شد".
با آن که همواره با قافله قدرت سرستیز داشت اما در هر گام دانه ای از امید می کاشت و به نسل امروزین و جوان جامعه ما امیدوار بود.
از دلخوشی های نوروزی ام دیدار با آن آزاده مرد بود، دریغا که دیونحس زمستان، نسیم باد نوروزی را از تک وتا انداخت و کورسوی چراغ دل را به خاموشی برد. دریغادر هنگامه ای که رخت دشت ودمن از لاله های واژگون و یاسمن رنگارنگ می شود و آنگاه که آلاله های وحشی سر از خاک برمی دارند،او به آرامی روی برخاک می نهد.
در پشت آن رخسار همواره بشاش و شوخ طبعی های بیمانند میشد فهمید که دلی خونین و جگری داغدار دارد:
لاله در آمد به باغ با رُخ افروخته/ بهرش خیاطِ طبع سرخ قبا دوخته
سرخ قبایش به بَر یک دو سه جا سوخته/ یا که ز دل دادگان عاشقی آموخته
کِش شده دل غرق خون گشته جگر داغ دار.
او یکی از آخرین حلقه های سلسله ی آموزگاران عاشقی بود که فداکارانه برای فرزندان دیارش درخت دانش را آبیاری نمود، نسلی که شور بختانه روی به پایان دارد.
و"جَرس فریاد می دارد که بربندید محملها"
نسلی که بر بام بلند ایثار ایستاد و تندیس دانش را بر ورودی های دیار مان آویخت.
او در زُمره آموزگاران فداکاری بود که سرفرازی را در مکتب آموزگار عشق و زندگی محمد بهمن بیگی آموخت.
قلب صدها دانش آموخته همواره به عشق او می تپد.
پس او نمرده است که در دل همه ماها "زنده است و زندگانی می کند"
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم
به گفتگوی تو خیزم به جستجوی تو باشم.
نظرات پس از تایید انتشار خواهند یافت
کاربر گرامی نظراتی که حاوی ناساز، افترا و هر گونه بی حرمتی باشند منتشر نخواهند شد.
- 1 متلاشی شدن باند حفاری غیرمجاز در یاسوج/ یک تبعه بیگانه دستگیر شد
- 2 بلکو محلهای فراموشدشده در سایه بیتوجهی مدیران شهری؛ روایتی تلخ از زندگی در حاشیه توسعه/+تصاویر
- 3 وعدههای نافرجام؛ ۱۷ سال انتظار بیپایان برای افتتاح تالار فرهنگ و هنر یاسوج
- 4 آتشسوزی منزل مسکونی در دهدشت؛ فاجعهای که ماینرهای غیرمجاز رقم زدند
- 5 افتتاح و کلنگزنی ۷۴ پروژه آب و فاضلاب در کهگیلویه و بویراحمد
- 6 مشکل توزیع کود یارانهای در کهگیلویه و بویراحمد مرتفع شد
- 7 کاهش ۱۸ درصدی سرقت در کهگیلویه
- 8 شهرک صنعتی خورشیدی در کهگیلویه و بویراحمد افتتاح می شود
-
در ستایش یک انتصاب؛ وقتی افراد در جایگاه شایسته خود قرار میگیرند
-
یاسوج در بنبست ترافیک؛ از غفلت مدیریتی شهرداران دیروز تا ضرورت راهبردهای فردا
-
بعد از ماهها غیبت از افکار عمومی تصویر جدید نادر منتظریان منتشر شد
-
پروژههای بزرگ کهگیلویه و بویراحمد به فاز اجرایی نزدیک شدند؛ صدور مجوزهای ماده ۲۳ «به زودی»
-
مردم آزاری با طعم پدربزرگ و مادربزرگ
-
تایید حکم دو رییس دانشگاههای یاسوج در شورای عالی انقلاب فرهنگی/ حکم «پناهی» و «نوری پور» رسماً تأیید شد
-
ورودی شهر در تصرف ماشینهای سنگین و مسافربرها؛ فرمانداری و شهرداری دهدشت چارهای بیندیشند
-
پیگیری جدی دانشگاه علومپزشکی یاسوج برای اصلاح سهمیه حذفشده کنکور
-
انتقاد تند فعال سیاسی اصلاحطلب از عملکرد وزیر ارتباطات/ محافظهکاری کار شمای جوان نیست!
-
آیا شورای شهر یاسوج منحل میشود؟! / واکنش رییس شورا/ قانون چه میگوید؟
نظرات ارسالی 2 نظر
سپاس و ستایش قلمت جناب یزدانی که در وصف این سترگ مرد چه زیبا کلمات را چیدمان کرده ای وجودتان به سلامت
پاسخبسیار زیبا
پاسخ